این جوانان و میانسالان در حال داد و ستد هستند اما آنچه معامله می کنند نه کالا که ارز است. معامله ارز در فضایی هیجانی و سرشار از ریسک که دیگران را نیز ترغیب و تشویق می کند تا وارد این داد و ستد شوند و هر کس به قدر بضاعت خود سهمی در این بازار مکاره داشته باشد.
برخی مسافرند یا دانشجو و برای تامین ارز مورد نیاز خود آمده اند اما بسیارند کسانی که نگران کاهش دارایی ریالی خود هستند و یا در پی کسب سودی با حداقل سرمایه راهی این بازار شده اند.
تاثیرپذیری این گروه پرشمار را از هیجانات روانی در فضای اقتصادی و اجتماعی جامعه بسیار دیده ایم. هیجانی که هر ازگاهی با تبی تند می آید و هر بار کالایی را هدف می گیرد و پس از مدتی فروکش می کند. یک بازی تکراری و آشنا برای خانوارهای ایرانی.
یک بار پودر رختشویی سوگلی می شود و باری دیگر لبنیات فخر می فروشد و روی پنهان می کند.
یک بار روغن مستوری پیشه می کند و باری دیگر رب گوجه فرنگی با سرخی اش ناز می کند و کناره می گیرد. یک بار داشتن و خوردن مرغ استعاره ای از دارایی و توانگری می شود و باری دیگر رسیدن به شیر با نرخ دولتی مردم را به صف می کند. و افکار عمومی هر بار اسیر این بازی تکراری می شود و با خرید بیش از نیاز خود و با دامن زدن به اخبار کمیابی ها و نایابی ها و گرانی ها، بازار فخرفروشی این کالاها را گرم تر می کند.
و البته بر مردم حرجی نیست و این واکنش در فضای مبهم اقتصاد و در حوزه معیشت جامعه دور از ذهن نخواهد بود.
اندیشمندان گستره ارتباطات، دو بال "اهمیت" و "ابهام" را برای بال گشودن و پرواز کردن کلاغ های "شایعه" لازم دانسته اند و در حوزه های اقتصادی و آنچه با معیشت مردم پیوند خورده است، این دو بال خیلی خوب در کنار هم قرار می گیرند.
زمانی که افکار عمومی نسبت به اخبار اقتصادی حساس می شوند و نسبت به گذران معیشت خود و ارتزاق روزمره احساس ناامنی کرده و تامین مایحتاج زندگی اهمیت می یابد، هر ابهامی موجب زایش و تکثیر شایعه می شود.
در چنین هنگامه ای اگر خبرهای صریح و روشن در بین نباشد، یا اگر اخبار به صورت گنگ و تحریف شده به افکار عمومی برسد، یا اگر خبرهای متناقض و متضاد در آمد و شد باشند، یا اگر خبرها خارج از فهم افراد عادی باشد و هر کس از ظن خود یارش شود، حدس و گمان ها و دل نگرانی ها مجال عرضه می یابند و شایعه رواج می یابد.
در نبود آگاهی رسانی همگانی و در حالیکه مجاری رسمی اطلاع رسانی توان یا تمایلی در اقناع افکار عمومی و پاسخگویی به میل دانستن مردم و کنشگران حوزه تولید و تجارت نداشته باشند، کلاغ های شایعه از یکی به چهل می رسند و کاه ها به کوه تبدیل می شوند و هیجانات توده مردم، اقتصاد کشور را به چالش می کشد.
کم کاری ها و یا کژکاری های سازمان ها و نهادهای موثر در فرایندهای تولیدی و اقتصادی در حوزه آگاهی رسانی و یا ایجاد تنگنا برای ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی، جامعه را پذیرای شایعات می کند و شایعه بی نیاز از سند و برهان تکثیر می شود و ناامنی و بی ثباتی اقتصادی پدید می آورد.
امروز که افکار عمومی نسبت به اخبار اقتصادی –نوسانات نرخ ارز، اثرات احتمالی تحریم ها، بهای طلا، میزان و چگونگی واردات، توانمندی و سرعت نهادهای نظارتی در عرصه اقتصاد و...- حساسند، در نبود یا کمبود اطلاعات صحیح و صریح، شایعات گسترش می یابند و آدمیان به طوطیان سخنگویی بدل می شوند که مدام تکرار می کنند بی آنکه به درستی آنچه را که می گویند بدانند و بفهمند.
اما این بار تفاوتی در میان است که کار را دشوارتر می کند.
اگر در بازی آشنا و تکراری هیجان جامعه برای خرید و انباشتن، به طور معمول "کالا" مدنظر بود، این بار این ولع برای "ارز" شکل گرفته است و دشواری از همین جا رخ نشان می دهد.
وقتی کالایی در فضای روانی جامعه "نایاب" تلقی می شود و مردم به خرید و انباشتن آن کالا در منزل روی می آورند، می توان چنین پنداشت که تنها جای انبارها تغییر یافته است و کالای مربوطه از انباری بزرگ و دولتی به انبارهایی خرد در خانه های شهروندان تغییر مکان داده است. اما وقتی صفت "نایاب" به ارز و طلا تعلق بگیرد، خروج نقدینگی از بانک ها به خانه ها را در پی خواهد داشت که ساده ترین پیامد آن اخلال در نظم اقتصادی کشور است.
مردم جویای حقیقت هستند و اگر به خبرهای درست و دقیق دست نیابند و یا در گستره ای از ابهام و کم خبری اطمینان و اعتماد خود را به اظهارات رسمی از دست بدهند، پذیرای شایعه می شوند و هر چه بر اضطراب و دغدغه شان افزوده شود، حلقه های زنجیره شایعه نیز پرشمارتر می شوند.
برای هماوردی و رویارویی با شایعه باید دست به دامان اطلاع رسانی شفاف و همه جانبه و به هنگام شد. آگاهی رسانی فراگیر و بی پرده و دور از یکسویه نگری شرط لازم پیشگیری از پرواز کلاغ های شایعه است.
بر این گمانم که تا شاهد خبررسانی جامع و به هنگام از سوی مجاری رسمی در عرصه های اقتصادی نباشیم، همچنان روزی لبنیات و روزی دیگر برنج و روغن و گوشت عشوه می فروشند و سراغشان را باید در پستوی فروشگاه ها و انبار خانه ها گرفت و زیانبارتر از آن جای گرفتن ارز در بالش و رختخواب شهروندان است./س
حمید کارگر
دانشجوی دکترای علوم ارتباطات