گپی خواندنی با منصور "میلیاردر"

عليرضا كمالي از تئاتر آمده و سال‌هاست كه در سينما و تلويزيون فعاليت دارد. بازيگر سريال «شوق پرواز» ايفاگر يك نقش محوري در سريال «گل بارون‌زده» بوده و چند فيلم سينمايي از جمله «گلوگاه شيطان» در كارنامه‌اش ديده مي‌شود و... .

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، براي اينكه يك بازيگر در قالب يك شخصيت ديده شود و نظر مخاطب عام و حتي اهالي تلويزيون را به كار خودش جلب كند، يكسري فاكتور لازم است. فاكتورهايي كه «منصور» سريال «ميلياردر» داراي آن ويژگي‌هاست و مي‌تواند مسير حرفه‌اي بازيگر فيلم «برگشت‌ ناپذير» و سريال «قلب يخي» را تغيير دهد. با او يك فنجان چاي نوشيديم تا عليرضا كمالي از دومين تجربه همكاري‌اش با عليرضا اميني بگويد:

كماكان مشغول كار هستيد؟

- بله، اتفاقاً سكانسي كه الان مي‌گيريم، براي پخش فردا شب است.

تا كي تصويربرداري سريال ادامه دارد؟

- من فكر مي‌كنم چهار پنج روز ديگر تصويربرداري فصل اول به پايان مي‌رسد.

و زمان آغاز تصويربرداري فصل بعد مشخص شده است؟

- بعد از يك استراحت كوتاه ويك پيش توليد كوچك بلافاصله تصويربرداري فصل دو آغاز خواهد شد.

غير از سريال «ميلياردر» قرارداد جديدي كه نداري؟

- يكي دو كار خوب پيشنهاد شد كه اتفاقاً يكي از آنها خارج از كشور هم بود، اما خب شرايط سريال «ميلياردر» طوري نبود كه بتوانم كار ديگري را بپذيرم. در حد فاصل اين استراحت بين دو فصل هم بعيد مي‌دانم بتوان كاري كرد.

آماده پخش يا در نوبت اكران از تو چه خواهيم ديد؟

- يك كار براي رسانه انجام دادم به نام «برگشت‌ناپذير» كه اميراحمد انصاري كارگردان آن بود. پيش از اين هم «به فاصله يك نفس» را با او كار كرده بودم. فيلم آقاي گرشاسبي «اينجا شهر ديگريست» هم كه در نوبت اكران است و نمي‌دانم اكران بگيرد يا خير. فيلم آقاي خوشبخت «عقاب صحرا» هم امسال در جشنواره فجر خواهد بود.

تو چطور «ميلياردر» شدي و با عليرضا اميني همكاري كردي؟

- من پيش از اين فيلم «چشم‌ها» را با علي كار كرده بودم كه عاقبتي شبيه به خيلي از فيلم‌هايي كه مجهول الفرجام--!) مي‌شود را داشت. سر آن كار خيلي با علي راحت بودم. اصولاً بازيگري كه پيشنهاد داشته باشد و دلش بخواهد نظر بدهد با كارگردانش نزديك باشد و تعامل كند، از كار با عليرضا اميني لذت خواهد برد. او اصولاً از مانور و ايده دادن بازيگر بسيار استقبال مي‌كند. من خيلي سر كار قبلي او راحت بودم تا اينكه اينجا با من تماس گرفتند و من هم با توجه به شناختي كه از عليرضا و روحياتش داشتم احساس كردم كاري بسيار جدي پيش‌رو خواهد بود، اما وقتي آمدم و فهميدم كار طنز است، به يكباره مكث كردم.

يعني دو دل شدي؟

- من كار طنز نكرده بودم، اما كارنامه عليرضا اميني و رامين عباسي‌زاده مشخص بود. عليرضا در سينما صاحب سليقه بود و اعتماد كردن به او كار چندان سختي نبود. از طرفي من هم در تئاتر سابقه كار طنز داشتم. فيلمنامه را خواندم و به نظرم متن بسيار شريفي داشت. از آن دست كارهايي نبود كه قرار باشد در آن لودگي فراوان باشد و ما بخواهيم صرفاً مخاطبان را بخندانيم. قصه‌‌اي خاص را روايت مي‌كرد كه اتفاقاً جاهايي اصلاً خنده‌دار نيست و تنها قصه را جلو مي‌برد. با علي هم گپ‌وگفت خوبي داشتيم. از طرفي هم سليقه علي اميني را مي‌شناختم و اينكه قرار است يك كار طنز با او در تلويزيون انجام بدهم مرا كنجكاو مي‌كرد كه چه نتيجه‌اي خواهد داد. راستش را بخواهي پيش‌بيني‌اش براي خودم مبهم بود و همين مسئله براي من هيجان‌انگيز بود.

تو پيش از اين يكي-دو سريال كار كرده بودي كه البته بازخورد آنچناني برايت نداشت و چند تجربه سينمايي. فكر مي‌كنم حضور در تلويزيون با پخش روتين مي‌توانست يك اتفاق خوب براي كارنامه تو باشد؟

- تلويزيون يك مديوم است تا تو بهتر بتواني با مخاطبت ارتباط برقرار كني. من پس از سريال «شوق پرواز» ديگر در سيما كار نكرده بودم.

يعني حدود سه سال...

- بله، پس از «شوق پرواز»، «قلب يخي» را كار كردم و يكي-دو فيلم سينمايي كه اتفاقاً وقت بسياري را از من گرفت. به هر حال در تلويزيون مخاطب گسترده داري و با وضعيت سينما كه هيچ آينده‌اي را نمي‌تواني براي خودت در آن متصور باشي، بد نيست كه نگاهي جدي‌تر به اين مديوم داشته باشي. اينكه تو به تلويزيون بيايي و در ژانري جديد فضايي نو را تجربه كني، يك اتفاق بود كه مرا به شدت به سمت خودش ترغيب مي‌كرد. ولي باور كن تنها به خاطر ديده شدن به سمت تلويزيون نيامدم، چون اگر واقعاً اينگونه بود، در اين سه سال بالاخره مي‌آمدم و كاري انجام مي‌دادم، چون كم پيشنهاد نداشتم؛ اما اين كار يك مقدار به خاطر شرايطش خاص بود. عليرضا اميني و رامين عباسي‌زاده كه اصولاً تهيه كننده آثار پر مخاطب تلويزيون است و اينكه يك تيم كاربلد پشت اثر هستند. باور كن اينجا يك تيم كار را جلو مي‌برند و هيچكس به دنبال نمايش خودش نيست. هيچكس كلوز‌آپ‌هاي ديگري را نمي‌شمارد كه برود و سر كارگردان غر بزند و بگويد چرا من كمتر هستم. به هر حال موقعيت خوبي بود تا با يك كار پرمخاطب به تلويزيون برگردم.

برويم سراغ منصور؛ اين شخصيت با همين خصوصيات در فيلمنامه آمده بود يا اينكه با طراحي جديدي از سوي بازيگرش به اين روز درآمده؟

ـ به هر حال منصور در فيلمنامه به همين اندازه سياس بود، اما از آنجا كه عليرضا به شدت اهل تعامل با بازيگرانش است، به شدت راجع به آن گپ و گفت داشتيم. دوست داشتم شخصيتي دو پهلو از آب درآيد كه تكليف تماشاگر به او مشخص نشود و نتواند او را بشناسد. يك جا از او خوشش بيايد، يك جا از او بدش بيايد. در واقع عليرضا حاشيه‌هاي فيلمنامه‌ را در اختيار ما قرار داد تا با دست باز ايده بدهيم. به هر حال مميزهاي موجود و خطوط قرمز اجازه نمي‌دهد در قالب يك اثر طنز بتواني تمام دغدغه‌هايت را بيان كني، اما سعي كرديم با گرفتن زهر مسئله، دغدغه‌هايمان را در اين سريال به تصوير بكشيم. در مورد منصور من بسيار ديده بودم آدم‌هايي را كه هر روز از خانه بيرون مي‌آيند و با يك نقاب جديد وارد محيط دوستانشان مي‌شوند، نقابي ديگر مي‌زنند و در محل كار يا ميان اعضا خانواده خودشان ظاهر مي‌شوند و... . منصور را من در واقع به اين سمت و سو بردم كه او در خانه خودش نقابي دارد از يك موجود بگو و بخند، در محيط كارش جور ديگري رفتار مي‌كند و البته روابطي دارد كه هر چه قصه جلوتر برود، بيشتر مشخص مي‌شود. در واقع منهاي آن زني كه منصور پشت تلفن با او صحبت مي‌كند يك روابط كاري ديگر نيز دارد كه در آن محيط كاري حتي نوع برخورد و ادبيات اين آدم هم فرق مي‌كند. در واقع بنا به مصلحت زمان و موقعيتي كه در آن قرار مي‌گيرد، او نقاب‌هاي مختلفي را بر چهره‌اش مي‌زند و همين مسئله دغدغه من بود و اين فرصت را مي‌داد كه اين نقش را چند وجهي نشان دهم.

و البته جالب اينكه اين چند وجهي بودن كاراكتر منصور حتي اگر شخصيتي خاكستري، سياس و... نشان دهد به او كمك مي‌كند كه در اين جنس كار به سمت يكسري موقعيت كمدي برود؟

ـ بله دقيقا، همين طور است. او براي يكسري افراد در اين قصه چلنج ايجاد مي‌كند و البته خودش با شرايطي كه دارد گاه در موقعيت‌هايي قرار مي‌گيرد كه ناخواسته است، يعني به نفع او نيست. همين شرايط او را در موقعيتي كميك قرار مي‌دهد كه به نظرم جذابيت‌هاي خاص خودش را دارد.

سريال «ميلياردر» اين شب‌ها تقريباً شكل روز پخش پيدا كرده، آيا بازخورد مخاطب براي تو در مقام بازيگر و البته گروه سازنده --از كارگردان گرفته تا نويسنده) اهميت داشته است؟

ـ بله، خدا را شكر بازخوردها بسيار خوب است و ما نيز مي‌آييم و بر اساس بازخوردها در كارمان براي سكانس‌هاي بعدي حركت و طراحي مي‌كنيم. عليرضا اميني هم با اين مردم زندگي مي‌كند و نظرات آنها را مي‌شنود. با آنها در مورد كارش حتماً صحبت مي‌كند. وقتي تو به كار روز پخش مي‌رسي كم كم سليقه مخاطب دستت مي‌آيد كه از چه چيزي خوشش مي‌آيد و از چه چيزي نه! در اين سريال اين اتفاق مي‌افتد. از آقاي عباسي‌‌زاده گرفته تا عليرضا اميني و زامياد سعدونديان و ديگر بچه‌ها به دنبال بازخوردها هستيم و نظرات اطرافيانمان را مي‌شنويم و بر آن مبنا اصلاح و رتوش مي‌كنيم تا به نتيجه دلخواه برسيم.

با توجه به اينكه نقش منصور و يكي، دو شخصيت ديگر كاملاً پتانسيل رفتن به سمت لودگي و خارج شدن از چهارچوب را دارد، چه مي‌كنيد تا اين اتفاق رخ ندهد؟ آيا اين وسواس از سوي عليرضا اميني يا خود بازيگران وجود دارد؟

ـ باور كن بازيگران خودشان هم به شدت اين مراقبت را دارند. ضمن اينكه به هيچ وجه قصه و فضاي كار هم اين مدلي نيست! اگر دقت كرده باشيد خيلي از جاهاي اين سريال اصلاً خنده دار نيست، چون هدف ما اين نبود كه به هر قيمتي مخاطب را بخندانيم. پس مراقبت كرديم تا لودگي نكنيم. ما در اين داستان زندگي خودمان را مي‌كنيم؛ حالا ممكن است اين زندگي موقعيت‌هاي كميك هم داشته باشد و ممكن است هم نه! شايد خيلي‌ها به منصور و رفتارهايش بخندند، اما شك نكنيد آنها كه شبيه منصور هستند، به هيچ وجه به او نمي‌خندند به نظرم سريال «ميلياردر» حرف خودش را در لايه‌هاي قصه‌هايش مي‌زند و هرگز به آن سمت و سو نمي‌رود، چون نياز ندارد. در كل بستر كلي اين سريال طنز است كه درآن اتفاقات جدي و حتي غم‌انگيز نيز رخ مي‌دهد.

مشت «منصور» در همين فصل اول باز خواهد شد يا بايد در فصل دوم به دنبال اين باشيم كه وجوه ديگر منصور رو شود؟

ـ در فصل اول يكسري اشاره خواهيم داشت، بيش از اينكه تا به حال مي‌دانستيم...

تماشاگر متوجه مي‌شود يا شخصيت‌هاي داستان نيز از ماجرا مطلع مي‌شوند؟

ـ هم تماشاگر و هم ديگر شخصيت‌ها، البته بيشتر ماجرا در قصه پنهان است و تنها تماشاگر از آن مطلع خواهد بود. البته اهالي ميلياردر نيز كم كم او را خواهند شناخت، اگرچه در فصل دوم دست منصور باز مي‌شود. نه اينكه من اين نقش را بازي كرده باشم اينطور بگويم، اما شخصيت منصور يكي از جذاب‌ترين كاراكترهاي اين قصه است كه اتفاقات بسياري را رقم مي‌زند و حتي پايه‌گذار قصه ديگر شخصيت‌ها نيز مي‌شود.

و اگر صحبتي باقي مانده است؟!

ـ اين سريال در شرايط فعلي اقتصادي و اجتماعي مردم حرف دل را مي‌زند. مجموعه اين تيم به دنبال يك اتفاق است و آن هم ايجاد لحظاتي كه تماشاگرش را از روزمرگي دور كند و بدون اينكه حرف‌هاي درشتي بزند، لحظاتي مفرح را براي مخاطبش ايجاد كند، همين!


برچسب ها: علیرضا ، کمالی ، گپ ، باشگاه ، شبانه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار