"فراموشی" اثری به تمام معنا تخیلی

"فراموشی" اثری علمی تخیلی است که می تواند ذهن مخاطبش را تا حدودی درگیر کرده و باعث ایجاد سوال‌های متعدد در آن شود.

به گزارش حوزه سینمای جهان باشگاه خبرنگاران به نقل از مووی مگ؛ " فراموشی " عنوان یک رمان گرافیکی بود که که در سال 2005 برای کمپانی " رادیکال کمیک " نوشته شد اما این کمپانی در بخش نشر، روی خوشی به آن نشان نداد و به همین دلیل این مجموعه تا به امروز در حال خاک خوردن در انبار است! اما بالاخره این داستان جذاب و تازه، توسط ژوزف کاسینسکی رویت شد و وی بلافاصله تصمیم گرفت تا اقتباسی سینمایی از آن را به پرده سینماها بیاورد که با چراغ سبز اکثر کمپانی های ثروتمند مواجه شد. حال پس از بارها بازنویسی فیلمنامه، " فراموشی " به پرده سینماها آمده که با استقبال بسیار خوب تماشاگران نیز مواجه شده است. داستان از این قرار است :

در سال 2077 ، پس از یک جنگ وحشتناک و هسته ای میان انسانها و فضایی ها ، ظاهراً انسانها فاتح نهایی این جنگ شده اند اما به قیمت نابودی تقریباً کل سیاره زمین و مهاجرت به بزرگترین قمر سیاره زحل یعنی تایتان. سیاره زمین در حال حاضر سیاره ای ویران شده است که در هر بخشی از آن هنوز هم می توان ردپایی از موجودات فضایی یافت که در کمین سفینه های فضایی که وظیفه محافظت از کره زمین را دارند هستند تا هرطور که شده آنها را نابود کنند. جک ( تام کروز ) و ویکتوریا ( اندره ریسبرو ) دو سرنشین یکی از همین سفینه هایی فضایی هستند که وظیفه حفاظت از زمین و شناسایی و مقابله با موجودات فضایی را برعهده دارند.ایستگاه مرکزی برای سهولت در انجام وظیفه، حافظه این دو نفر را پاک کرده تا هیچ چیز از گذشته به یاد نیاورند و با ذهنی آماده، در زمین مشغول انجام فعالیت شوند.

اما دو هفته مانده به پایان ماموریت این دو در زمین، جک شروع به دیدن رویاهای شبانه ای می کند که همواره یک زن به نام جولیا ( اولگا کوریلینکو ) در آن حضور دارد. این رویاهای شبانه باعث شده تا جک به این خانم علاقه مند شود و این در حالی است جک نمی داند به چه دلیل چنین رویاهایی می بیند اما بزودی ...

" فراموشی " از آن دسته فیلمهایی است که ایده های جدید و ناب در آن به حدی زیاد است که تنها یک کارگردان فوق العاده حرفه ای توان مدیریت و رهبری آنها را دارد تا هیچکدام از آنها به هدر نرود، اما ژوزف کاسینسکی مطمئناً فرد مناسبی برای کارگردانی این اثر نبوده است.

" فراموشی " شروعی فوق العاده دارد. زمینی ویران شده و مملوء از اشارات آخر الزمانی که پیامهای متعددی را می توان در لایه های زیرین فیلمنامه مشاهده کرد. این آغاز قدرتمند و هیجان انگیز، با معرفی شخصیت های اصلی داستان که تعداد آنها زیاد هم نیست، ادامه پیدا می کند. ما در ابتدای فیلم با جک آشنا می شویم، ماموری که در طول زمان ماموریتش در زمین ، به این خانه ابدی انسانها علاقه مند می شود و بدش نمی آید که در آن زندگی خوب و خوشی داشته باشد. در نقطه مقابل او ، همکار او یعنی ویکتوریاست که از زمین و ماموریتش خسته شده و قصد دارد هر چه سریعتر به سفینه مادر برگردد و زمین را برای همیشه ترک کند. این دو شخصیت بی آنکه پیچیده باشند، خیلی زود موفق می شوند تا تماشاگر را با خود همراه کنند و بستر اتفاقات هیجان انگیزی که در ادامه داستان رخ دهد را فراهم کنند.

اما " فراموشی " این آغاز تحسین برانگیز و ارجینال را در ادامه تا حد زیادی خراب می کند و در اواخر فیلم متاسفانه حتی تماشاگر را ناامید هم می کند. " فراموشی " تا قبل از روایت داستان اصلی اش ، اثری ارجینال و تماشایی است که به درستی پازل های داستان را در کنار یکدیگر می چیند اما در ادامه، ماهیت ارجینال خود را از دست می دهد و تبدیل به اثری متوسط می شود که پیش بینی پایان داستان،اصلاً دور از انتظار نیست. کاسینسکی در " فراموشی " قصد داشته تا از ایده های ناب و ارجینالی که در اختیار داشته، در بخش روایت بخش شلوغ و بی برنامه اکشن استفاده بعمل بیاورد اما متاسفانه هیچکدام از آنها جواب نداده و " فراموشی " از میانه به بعد در بخش فیلمنامه، اثری به شدت متوسط است که ایده های تازه اش یکی پس از دیگری از بین رفته.

اصلی ترین دلیل متوسط بودن " فراموشی " بدون شک ، بی تجربه بودن کاسینسکی و همانطور که گفتم، عدم توانایی مدیریت هوشمندانه او بر داستان بوده است. کاملاً بارز است که کاسینسکی بیش از آنکه اجازه دهد تا عناصر ناب داستان در قالب تصویر با تماشاگر ارتباط برقرار کرده و مهلت تفکر به او بدهد ( آن هم در دورانی که خارج کردن یک فیلمنامه سر راست و معمولی از یک اثر تخیلی، ظاهراً تبدیل به سخت ترین کار هالیوود شده !) ، تصمیم گرفته تا تصویری شلوغ از شلیک و تعقیب و گریز و روایتی " آواتار گونه " را به تصویر کشیده که تماشای آن هرگز ملال آور و آزار دهنده نیست، اما در حد و اندازه ای هم که انتظار آن می رفت نبوده است.

با اینحال " فراموشی " فارغ از روایت متوسط و " آواتار گونه ای " که دارد ( من معتقدم که فیلمنامه گنجینه ای ارزشمند برای یک اثر تخیلی بوده اما... ) ، اثری تماشایی در بخش های فنی به شمار می رود که زیبایی های بصری آن به راحتی می تواند تماشاگر را در خود محو کند. تصاویر آخرالزمانی از برج امپایر استیت تحسین برانگیز است و جلوه های CGI استفاده شده برای به تصویر کشیدن زمین ویران شده، به اندازه کافی جذاب و تماشایی است. خوشبختانه اکشن نیز به همراه جلوه های ویژه ، خوش ساخت و جذاب از آب در آمده و مشکلی در آن مشاهده نمی شود. البته کاسینسکی در مواقعی ، زیاده روی را در دستور کار خودش قرار داده که تماشاگر را در لحظاتی به یاد سری " ترانسفورمز " می اندازد، اما باید خوشحال باشیم که این لحظات اندک هستند و تبدیل به سوهان اعصاب نمی شوند.

تام کروز در نقش جک ، درخشان و پر انرژی هست و دقیقاً همان فرد شایسته ای است که می بایستی در نقش اصلی این فیلم حضور می یافت. تام کروز که در سالهای اخیر به واسطه کم فروش بودن فیلمهایش ، کمی اعتماد تهیه کنندگان و فیلمسازان را از خود دور می دید، حالا می تواند به اعتبار حضور در " فراموشی " صحه بر این ادعا بگذارد که وی هنوز هم یکی از بهترین بازیگران سینمای اکشن هالیوود است. آندره ریسنبرو هم در نقش ویکتوریا قانع کننده است و اگرچه بازی اش در سایه حضور تام کروز ، کمی به حاشیه رانده شده اما در مدت زمانی که تصویر در اختیار اوست، به خوبی آن را رهبری کرده است. اولگا کوریلنکو که مطمئناً او را با فیلم " به سوی شگفتی " به کارگردانی " ترنس مالیک " به یاد دارید، در این فیلم هم به اندازه " به سوی شگفتی " جذاب و تماشایی است. کوریلنکو یکی از بازیگران آینده دار هالیوود است که فکر میکنم در چند سال آینده ، تبدیل به یکی از ستاره های هالیوود شود. در میان شخصیت های فرعی فیلم هم نامهای آشنایی هم حضور دارند که ملیسا لئو یکی از این افراد است که با شخصیت سالی ، در فیلم حضور دارد. این شخصیت را می توان به نوعی الهام گرفته از " هال 9000 " در فیلم " 2001 : ادیسه فضایی " دانست. البته به نظرم آن چراغ قرمز رنگ بسیار تاثیرگذار تر از خانم ملیسا لئو بود! در نهایت هم باید به مورگان فریمن مشهور در فیلم اشاره کنم که مدت زمان حضورش بر پرده سینماها، بسیار کمتر از آن است که انتظارش را داشتم. فریمن در " فراموشی " ( با آن سیگار برگ احمقانه ای که بر گوشه لبش قرار دارد و نمی دانم ایده چه کسی بوده که آن سیگار را در گوشه لب وی قرار دهد! ) در نقشی ظاهر شده که بی شباهت به مورفیوس در سری فیلمهای " ماتریکس " نیست. البته حضور کوتاه مدت وی بر پرده سینما هرگز اجازه نمی دهد که وی به اندازه لارنس فیشبورن تاثیرگذار باشد اما در نهایت باید بگویمکه این حضور ، قانع کننده بوده.

" فراموشی " اثری علمی تخیلی است که می تواند ذهن مخاطبش را تا حدودی درگیر کرده و باعث ایجاد سوال های متعدد در آن شود. این فیلم اگرچه رویه ای اکشن را در پیش گرفته و تمرکز نیز بر روی اکشن قرار داده شده، اما بهرحال در لایه های زیرین فیلمنامه ( همان جایی که کارگردان علاقه ای به بزرگنمایی اش نداشته است ) ، نکات ارزشمند و جذابی قرار گرفته که می تواند برای مخاطب سخت پسند سینما جذاب باشد. مطمئنا " فراموشی " می توانست اثری به مراتب ارزشمند تر و دیدنی تر باشد، شاید حتی این فیلم می توانست یک اتفاق خوشایند در ژانر علمی و تخیلی محسوب شود، اما سپردن سکان هدایت فیلم به کاسینسکی بی تجربه اما پر ادعا ، یکی از اشتباهاتی بود که نتیجه اش پر فروش شدن فیلم در عوضِ رنگ باختن جزئیات ارزشمند بوده است.

اگر برای تماشای یک اثر تخیلی – اکشن به سراغ فیلم " فراموشی " می روید ، باید بگویم که فیلم درستی را انتخاب کرده اید و هرگز از انتخابتان پشیمان نخواهید شد. اما اگر در ذهنتان، به دنبال اثری می گردید که ذهنتان را کاملا درگیر سوالات متعدد کرده و به اصطلاح ، حرف جدید و تازه ای برای گفتن داشته باشد، باید بگویم که لطفا احتیاط کنید؛ چونکه در غیر اینصورت " فراموشی " شما را نسبتاً ناامید خواهد کرد.


" فراموشی " اثری علمی تخیلی است که می تواند ذهن مخاطبش را تا حدودی درگیر کرده و باعث ایجاد سوال های متعدد در آن شود.

به گزارش حوزه سینمای جهان باشگاه خبرنگاران به نقل از مووی مگ؛ " فراموشی " عنوان یک رمان گرافیکی بود که که در سال 2005 برای کمپانی " رادیکال کمیک " نوشته شد اما این کمپانی در بخش نشر، روی خوشی به آن نشان نداد و به همین دلیل این مجموعه تا به امروز در حال خاک خوردن در انبار است! اما بالاخره این داستان جذاب و تازه، توسط ژوزف کاسینسکی رویت شد و وی بلافاصله تصمیم گرفت تا اقتباسی سینمایی از آن را به پرده سینماها بیاورد که با چراغ سبز اکثر کمپانی های ثروتمند مواجه شد. حال پس از بارها بازنویسی فیلمنامه، " فراموشی " به پرده سینماها آمده که با استقبال بسیار خوب تماشاگران نیز مواجه شده است. داستان از این قرار است :
در سال 2077 ، پس از یک جنگ وحشتناک و هسته ای میان انسانها و فضایی ها ، ظاهراً انسانها فاتح نهایی این جنگ شده اند اما به قیمت نابودی تقریباً کل سیاره زمین و مهاجرت به بزرگترین قمر سیاره زحل یعنی تایتان. سیاره زمین در حال حاضر سیاره ای ویران شده است که در هر بخشی از آن هنوز هم می توان ردپایی از موجودات فضایی یافت که در کمین سفینه های فضایی که وظیفه محافظت از کره زمین را دارند هستند تا هرطور که شده آنها را نابود کنند. جک ( تام کروز ) و ویکتوریا ( اندره ریسبرو ) دو سرنشین یکی از همین سفینه هایی فضایی هستند که وظیفه حفاظت از زمین و شناسایی و مقابله با موجودات فضایی را برعهده دارند.ایستگاه مرکزی برای سهولت در انجام وظیفه، حافظه این دو نفر را پاک کرده تا هیچ چیز از گذشته به یاد نیاورند و با ذهنی آماده، در زمین مشغول انجام فعالیت شوند. 

اما دو هفته مانده به پایان ماموریت این دو در زمین، جک شروع به دیدن رویاهای شبانه ای می کند که همواره یک زن به نام جولیا ( اولگا کوریلینکو ) در آن حضور دارد. این رویاهای شبانه باعث شده تا جک به این خانم علاقه مند شود و این در حالی است جک نمی داند به چه دلیل چنین رویاهایی می بیند اما بزودی ...
" فراموشی " از آن دسته فیلمهایی است که ایده های جدید و ناب در آن به حدی زیاد است که تنها یک کارگردان فوق العاده حرفه ای توان مدیریت و رهبری آنها را دارد تا هیچکدام از آنها به هدر نرود، اما ژوزف کاسینسکی مطمئناً فرد مناسبی برای کارگردانی این اثر نبوده است. " فراموشی " شروعی فوق العاده دارد. زمینی ویران شده و مملوء از اشارات آخر الزمانی که پیامهای متعددی را می توان در لایه های زیرین فیلمنامه مشاهده کرد. این آغاز قدرتمند و هیجان انگیز، با معرفی شخصیت های اصلی داستان که تعداد آنها زیاد هم نیست، ادامه پیدا می کند. ما در ابتدای فیلم با جک آشنا می شویم، ماموری که در طول زمان ماموریتش در زمین ، به این خانه ابدی انسانها علاقه مند می شود و بدش نمی آید که در آن زندگی خوب و خوشی داشته باشد. در نقطه مقابل او ، همکار او یعنی ویکتوریاست که از زمین و ماموریتش خسته شده و قصد دارد هر چه سریعتر به سفینه مادر برگردد و زمین را برای همیشه ترک کند. این دو شخصیت بی آنکه پیچیده باشند، خیلی زود موفق می شوند تا تماشاگر را با خود همراه کنند و بستر اتفاقات هیجان انگیزی که در ادامه داستان رخ دهد را فراهم کنند.

اما " فراموشی " این آغاز تحسین برانگیز و ارجینال را در ادامه تا حد زیادی خراب می کند و در اواخر فیلم متاسفانه حتی تماشاگر را ناامید هم می کند. " فراموشی " تا قبل از روایت داستان اصلی اش ، اثری ارجینال و تماشایی است که به درستی پازل های داستان را در کنار یکدیگر می چیند اما در ادامه، ماهیت ارجینال خود را از دست می دهد و تبدیل به اثری متوسط می شود که پیش بینی پایان داستان،اصلاً دور از انتظار نیست. کاسینسکی در " فراموشی " قصد داشته تا از ایده های ناب و ارجینالی که در اختیار داشته، در بخش روایت بخش شلوغ و بی برنامه اکشن استفاده بعمل بیاورد اما متاسفانه هیچکدام از آنها جواب نداده و " فراموشی " از میانه به بعد در بخش فیلمنامه، اثری به شدت متوسط است که ایده های تازه اش یکی پس از دیگری از بین رفته.

اصلی ترین دلیل متوسط بودن " فراموشی " بدون شک ، بی تجربه بودن کاسینسکی و همانطور که گفتم، عدم توانایی مدیریت هوشمندانه او بر داستان بوده است. کاملاً بارز است که کاسینسکی بیش از آنکه اجازه دهد تا عناصر ناب داستان در قالب تصویر با تماشاگر ارتباط برقرار کرده و مهلت تفکر به او بدهد ( آن هم در دورانی که خارج کردن یک فیلمنامه سر راست و معمولی از یک اثر تخیلی، ظاهراً تبدیل به سخت ترین کار هالیوود شده !) ، تصمیم گرفته تا تصویری شلوغ از شلیک و تعقیب و گریز و روایتی " آواتار گونه " را به تصویر کشیده که تماشای آن هرگز ملال آور و آزار دهنده نیست، اما در حد و اندازه ای هم که انتظار آن می رفت نبوده است. 

با اینحال " فراموشی " فارغ از روایت متوسط و " آواتار گونه ای " که دارد ( من معتقدم که فیلمنامه گنجینه ای ارزشمند برای یک اثر تخیلی بوده اما... ) ، اثری تماشایی در بخش های فنی به شمار می رود که زیبایی های بصری آن به راحتی می تواند تماشاگر را در خود محو کند. تصاویر آخرالزمانی از برج امپایر استیت تحسین برانگیز است و جلوه های CGI استفاده شده برای به تصویر کشیدن زمین ویران شده، به اندازه کافی جذاب و تماشایی است. خوشبختانه اکشن نیز به همراه جلوه های ویژه ، خوش ساخت و جذاب از آب در آمده و مشکلی در آن مشاهده نمی شود. البته کاسینسکی در مواقعی ، زیاده روی را در دستور کار خودش قرار داده که تماشاگر را در لحظاتی به یاد سری " ترانسفورمز " می اندازد، اما باید خوشحال باشیم که این لحظات اندک هستند و تبدیل به سوهان اعصاب نمی شوند.
تام کروز در نقش جک ، درخشان و پر انرژی هست و دقیقاً همان فرد شایسته ای است که می بایستی در نقش اصلی این فیلم حضور می یافت.

 تام کروز که در سالهای اخیر به واسطه کم فروش بودن فیلمهایش ، کمی اعتماد تهیه کنندگان و فیلمسازان را از خود دور می دید، حالا می تواند به اعتبار حضور در " فراموشی " صحه بر این ادعا بگذارد که وی هنوز هم یکی از بهترین بازیگران سینمای اکشن هالیوود است. آندره ریسنبرو هم در نقش ویکتوریا قانع کننده است و اگرچه بازی اش در سایه حضور تام کروز ، کمی به حاشیه رانده شده اما در مدت زمانی که تصویر در اختیار اوست، به خوبی آن را رهبری کرده است. اولگا کوریلنکو که مطمئناً او را با فیلم " به سوی شگفتی " به کارگردانی " ترنس مالیک " به یاد دارید، در این فیلم هم به اندازه " به سوی شگفتی " جذاب و تماشایی است. کوریلنکو یکی از بازیگران آینده دار هالیوود است که فکر میکنم در چند سال آینده ، تبدیل به یکی از ستاره های هالیوود شود. در میان شخصیت های فرعی فیلم هم نامهای آشنایی هم حضور دارند که ملیسا لئو یکی از این افراد است که با شخصیت سالی ، در فیلم حضور دارد. این شخصیت را می توان به نوعی الهام گرفته از " هال 9000 " در فیلم " 2001 : ادیسه فضایی " دانست.

البته به نظرم آن چراغ قرمز رنگ بسیار تاثیرگذار تر از خانم ملیسا لئو بود! در نهایت هم باید به مورگان فریمن مشهور در فیلم اشاره کنم که مدت زمان حضورش بر پرده سینماها، بسیار کمتر از آن است که انتظارش را داشتم. فریمن در " فراموشی " ( با آن سیگار برگ احمقانه ای که بر گوشه لبش قرار دارد و نمی دانم ایده چه کسی بوده که آن سیگار را در گوشه لب وی قرار دهد! ) در نقشی ظاهر شده که بی شباهت به مورفیوس در سری فیلمهای " ماتریکس " نیست. البته حضور کوتاه مدت وی بر پرده سینما هرگز اجازه نمی دهد که وی به اندازه لارنس فیشبورن تاثیرگذار باشد اما در نهایت باید بگویمکه این حضور ، قانع کننده بوده است.

" فراموشی " اثری علمی تخیلی است که می تواند ذهن مخاطبش را تا حدودی درگیر کرده و باعث ایجاد سوال های متعدد در آن شود. این فیلم اگرچه رویه ای اکشن را در پیش گرفته و تمرکز نیز بر روی اکشن قرار داده شده، اما بهرحال در لایه های زیرین فیلمنامه ( همان جایی که کارگردان علاقه ای به بزرگنمایی اش نداشته است ) ، نکات ارزشمند و جذابی قرار گرفته که می تواند برای مخاطب سخت پسند سینما جذاب باشد. مطمئنا " فراموشی " می توانست اثری به مراتب ارزشمند تر و دیدنی تر باشد، شاید حتی این فیلم می توانست یک اتفاق خوشایند در ژانر علمی و تخیلی محسوب شود، اما سپردن سکان هدایت فیلم به کاسینسکی بی تجربه اما پر ادعا ، یکی از اشتباهاتی بود که نتیجه اش پر فروش شدن فیلم در عوضِ رنگ باختن جزئیات ارزشمند بوده است.

اگر برای تماشای یک اثر تخیلی – اکشن به سراغ فیلم " فراموشی " می روید ، باید بگویم که فیلم درستی را انتخاب کرده اید و هرگز از انتخابتان پشیمان نخواهید شد. اما اگر در ذهنتان، به دنبال اثری می گردید که ذهنتان را کاملا درگیر سوالات متعدد کرده و به اصطلاح ، حرف جدید و تازه ای برای گفتن داشته باشد، باید بگویم که لطفا احتیاط کنید؛ چونکه در غیر اینصورت " فراموشی " شما را نسبتاً ناامید خواهد کرد.

انتهای پیام/ص
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار