نگاهی به جنگ مافیاها در اوکراین؛

زنی که برای حفظ ثروتش نیروی ویژه شوروی را به کار گرفت +تصاویر

مردمی که در خیابان‌های "کیِف" هستند، نه برای منافع خود، که برای منافع بزرگ‌سرمایه‌داران متمایل به آمریکا می‌جنگند. اینجا اوکراین است؛ کشوری که در آن الیگارش‌ها حکم می‌رانند. فرقی نمی‌کند هوادار جنبش نارنجی باشی یا جنبش آبی؛ مهم این است که دعوا سر پول بزرگترهاست.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، تغییر و تحولات سیاسی در میدان اوکراین، بار دیگر چون انقلاب نارنجی 2004 میلادی این کشور، توجه جوامع جهانی را به خود جلب کرده است. این مسئله توانسته در سطوح مختلف مانند رسانه ها و افکار عمومی، مؤسسات اندیشه پژوه و اطلاعاتی و همچنین مقامات رسمی، توجه ها را به خود معطوف کند. اهمیت اوکراین علاوه بر اینکه به موقعیت راهبردی آن مرتبط است و به رقابت جاری بین آمریکا و روسیه در نقطه ثقل اوکراین مربوط می شود؛ به این دلیل که در سال های اخیر بطور مداوم تحت تأثیر تنش های زلزله وار سیاسی بوده دو چندان شده است. با شکست «یوشچنکو» و «تیموشنکو» در انتخابات ریاست جمهوری 2010 میلادی، بار دیگر «یاناکویچ» به قدرت بازگشته و حامیان غرب در صددند با یک کودتای غیردموکراتیک و با استفاده از خشونت؛ دولت را ساقط کنند.

اغلب، افکار عمومی داخلی ایران گمان می برد که یکی از جناح های رقیب در اوکراین که یکی بیشتر به آمریکا وابسته است و دیگری بیشتر به روسیه؛ کاملاً بر حق و دیگری کاملاً باطل است. حقیقت این است که اردوکشی های خیابانی در «کیف» محصول رقابت خصمانه باندهای سیاسی کشور است که در بین بخشی از مردم، جاری شده است. مردمی که در خیابان های «کیف» هستند و به بدترین روش ممکن خواسته های خود را مطرح می کنند، در واقع نه برای منافع خود که برای منافع بزرگ سرمایه داران متمایل به آمریکا می جنگند. اینجا  اوکراین است، کشوری که در آن الیگارش ها – مافیای متنفذ در سیاست و اقتصاد- حکمرانی می‌کنند؛ فرقی نمی کند، نارنجی (رنگ غربگرایان) باشی یا آبی (رنگ هواداران یاناکویچ)، مهم این است که دعوا بر سر پول بزرگترهاست.


غالب آنچه در ادامه می خوانید، برگرفته از دو تحلیل منتشر شده در رسانه‌های انگلیسی‌زبان است که تا حدودی سعی کردهاند، پشت پرده رقابت الیگارش‌های اوکراین را به نمایش در آورند. بخش اول مربوط به تحلیلی در «وب‌سایت سوسیالیسم جهان»  است و بخش دوم برگرفته از تحلیلی در «روزنامه نیویورک‌تایمز»  است. مشرق برای آشنایی بیشتر مخاطبانش با تحولات اوکراین، بخش هایی از رقابت مافیای اوکراین را تقدیم می‌کند:


جنگ قدرت در اوکراین: یوشچنکو و یانکویچ برای چه چیزی می‌جنگند؟

هیچ کدام از دو جناح درگیر در مبارزه برای قدرت اوکراین، یعنی جناح مخالفان با رهبری «یوشچنکو» و نیز جناحی که رهبری آن بر عهده «یاناکویچ» است، نشان دهنده منافع توده های وسیع مردم نیستند. اگرچه درخواست ها و مطالبات دو طرف هر کدام تا حدی مشروعیت دارد. تقاضا برای دموکراسی و در مقابل دشمنی با اقتدارگرایی رژیم، مطالبات آزادی خواهی مانند آزادی رسانه ها و نظارت بر انتخابات که خواست جناح «یوشچنکو» است و همچنین ترس «یاناکویچ» از پیامدهای اجتماعی مخربی که در نتیجه بازکردن درهای کشور به غرب و تضعیف روابط سنتی با روسیه و مناطق صنعتی شرق اوکراین؛ را می توان تا حدودی منطقی دانست.


یوشچنکو

اما باید گفت که این ادعاها، چیزی جز فریبکاری نیست. در واقع هر دو جناح که این مطالبات را عنوان می کنند، نماینده منافع طبقه کوچکی از نخبگان هستند که ثروت و قدرت آنها با فقر و محرومیت توده های وسیع در تضاد است. این خواسته ها و ادعاها در بستری است که چندین دهه حکومت "استالینیستی" منجر به بر جای ماندن میراثی شده که در آن؛ کارگران به گرایشات سیاسی پشت کردند و عدم تعلق خاطر به سیاست در میان آنها بارز بود.

"دموکراسی مورد ادعای یوشچنکو"، در صدد است تا با الگوبرداری از مجارستان، لهستان و سایر کشورهای اروپای شرقی که احزاب راست و افراطی های این جناح، به رقابت برای جلب رضایت شرکت های بین المللی از طریق استثمار هر چه بیشتر از طبقه کارگر بپردازد. جالب اینجاست که این "اپوزیسیون دموکراتیک" توسط سازمان های مستقر از آمریکا، مانند «بنیاد ملی برای دموکراسی» (NED) که سرنگونی «هوگو چاوز» را به شدت دنبال می کرد؛ حمایت می شود. در مقابل، «یاناکویچ» نیز نماینده اقلیت حاکمی است که صنایع سنگین اوکراین را بیش از 15 سال است که در اختیار دارد و مصمم است تا به هر نحوی شده؛ قدرت سیاسی را حفظ کرده و موقعیت خود را تداوم بخشد.


یاناکویچ در کنار پوتین

در واقع هر دو گروه مذکور و نیز هواداران پارلمانی آنها از حمایت خارج از کشور برخوردارند. در این راستا رسانه های غربی بارها از دخالت «پوتین» در امور داخلی اوکراین گزارش دادند. «پوتین» از حوادث اوکراین بعنوان تهدید منافع حیاتی روسیه نام می برد.

پس از ورود کشورهای حوزه دریای بالتیک به «اتحادیه اروپا»، استقرار نیروهای آمریکا در آسیای مرکزی (از جمله جمهوری های شوروی سابق)، و تغییر رژیم در گرجستان که از سوی واشنگتن هدایت شد؛ موجب شد تا «مسکو» ترس و واهمه بیشتری نسبت به انزوای خود داشته باشد. از دیدگاه «مسکو»، سقوط اوکراین در دامن غرب و تشکیل یک دولت مورد حمایت غرب، انزوای روسیه را دوچندان خواهد کرد.

البته نکته دیگری که موجب دغدغه روسیه شده، از دست رفتن نفوذ این کشور بر اوکراین، بعنوان یکی از مناطق مهم صنعتی شوروی سابق و از دست دادن کنترل بر مسیرهای صادرات مهمترین مواد خام از جمله نفت و گاز است. البته باید به این امر توجه کرد که رسانه های غربی بسیار کمتر از آنچه در مورد روسیه می گویند، به مداخلات آمریکا و «اتحادیه اروپا» در اوکراین اشاره می کنند.

حمایت از مخالفان در محدوده آموزش دهی به فعالان، مشاوره های سیاسی، تزریق میلیون ها دلار پول در حمایت از آنها، از جمله مداخلاتی است که غرب انجام داده اما رسانه ها؛ آنها را پرده پوشی می کنند. در واقع باید گفت، این مداخله گسترده قدرت های غربی بود که موجب تشدید منازعات داخلی در اوکراین شد و این کشور را به آستانه جنگ داخلی کشاند.


چه نیروهایی در جنگ قدرت اوکراین حضور دارند؟

جنگ قدرت در اوکراین دو جبهه از نخبگان را در مقابل هم قرار داده است. «یوشچنکو» و مهمترین حامی خود یعنی «یولیا تیموشنکو»، نماینده بخشی از لایه حاکم است که مصمم به باز کردن بی حد و حصر درهای کشور به سمت سرمایه خارجی است. «یوشچنکو» در سالهای 1993 تا 1999 میلادی، «رئیس بانک مرکزی اوکراین» بود و سپس یکسال و نیم سمت نخست وزیری را بر عهده گرفت.


یولیا تیموشنکو

«یوشچنکو» رهبری اتحاد اپوزیسیون با نام "اوکراین ما" را بعنوان قوی ترین جناح پارلمانی پس از انتخابات 2002 میلادی، را به دست گرفت و در کسوت یک "اصلاح طلب غربی"، شکستن مرزهای اقتصاد سیاسی و نیز ساختارهای فرقه ای و ظاهراً توسعه و تقویت نهادهای دموکراتیک را در دستور کار قرار داد. وی درصدد بود تا اوکراین را به «ناتو» و «اتحادیه اروپا» متصل کند و سبک غربی سرمایه داری را مورد تأیید قرار می داد.

«یوشچنکو» از سوی حزب «تیموشنکو»ی میلیونر و یا به گفته برخی منابع میلیاردر (معاون سابق نخست وزیر) حمایت می شد. روش های وی برای به دست آوردن ثروتش به گونه ای بود که با بدترین افراد و رؤسای مافیایی جناح «یاناکویچ» قابل مقایسه بود. از این لحاظ، خواست «تیموشنکو» برای "آزادی و «دموکراسی" علیه نظام «کوچما» (رئیس جمهور گذشته اوکراین: 1994- 2004)، که ثروت خود را مدیون او بود؛ بسیار مشکوک و با بدبینی همراه بود. «روزنامه گاردین»، «تیموشنکو» را "زن یازده میلیون دلاری" خطاب می کرد. در واقع، وی 20 درصد از ثروت کشور را در دست داشت.

این در حالی بود که کشورش با مشکل شدید فقر و گرسنگی دست به گریبان بود. گفته می شد که ثروت وی را یک واحد از نیروهای ویژه شوروی سابق حفاظت می کردند. با این حال او به جناح «یوشچنکو» پیوست و از دموکراسی و آزادی سخن به میان آورد، اگر چه که شیوه وی در به دست آوردن ثروتش، از لحاظ فساد و ظالمانه بودن؛ چیزی کم از دشمنانش در جبهه «یاناکویچ» نداشت.


یولیا تیموشنکو

پس از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی»، گروهی از دستگاه حاکمه قدیمی استالینیستی، بخش قابل توجهی از اقتصاد اوکراین را در مرحله "خصوصی سازی" از طرق مجرانه و زشت و ناپسند تجمع ثروت، بین خود تقسیم کردند.

در واقع هدف اصلی آنها، خصوصی سازی منابع اوکراین متمرکز در شرق این کشور بود که در دوره شوروی سابق بهره برداری می شد. منابعی غنی از سنگ آهن، زغال سنگ، و تسلیحات مهندسی و کشاورزی. این بخش های اقتصادی بود که نهایتاً در دستان «کوچما» و «یاناکویچ» قرار گرفت. «یاناکویچ»، رئیس حزب منطقه ای و «فرماندار سابق دونتسک» - منطقه صنایع سنگین شرق اوکراین- بود. همچنین وی نماینده سیاسی فرقه حاکم در «دونتسک» به رهبری «رینات اچمیتف»، بود. مردی که ثروت وی در حد دو میلیارد دلار رقم زده می شد و عنوان ثروتمندترین مرد اوکراین را داشت.

یولیا تیموشنکو

به گزارش مشرق، لازم به ذکر است که روابط اقتصادی میان اوکراین و روسیه در دوره اتحاد جماهیر شوروی بسیار به هم نزدیک بود و بعد از فروپاشی شوروی نیز همچنان نزدیک به هم باقی ماند. برای همین، منافع روسیه با منافع جناح های مختلف اقلیت حاکم به هم پیوسته باقی ماند. بر این اساس 83 درصد صنعت آلومینیوم اوکراین، متعلق به روس هاست. از طرفی، وابستگی اوکراین به نفت و گاز (چهار پنجم از نیازهای نفت و گاز اوکراین) از روسیه تأمین می شود که موجب می شود؛ «مسکو» از این عامل بعنوان بستر نفوذ در اوکراین استفاده کند.

از 1994 میلادی، کوچما تلاش کرد تا نقش مستقلی را برای اوکراین تعریف کند در نتیجه به حفظ تعادل در روابط میان روسیه و اوکراین از یک طرف و آمریکا و «اتحادیه اروپا» از طرف دیگر مبادرت کرد. وی برای این هدف از سویی تلاش کرد تا اوکراین را به «اتحادیه اروپا» و «ناتو» متصل کند و از سوی دیگر به تقویت نفوذ اقتصادی در کنفدراسیون کشورهای مستقل که پس از فروپاشی شوروی تحت سلطه روسیه بود؛ اقدام کرد. اوکراین همچنین با حمایت مالی آمریکا و اروپا، احیای جاده ابریشم را در دستور کار قرار داد.




یوشچنکو نیز به نوبه خود در دهه 1990 میلادی، برای نزدیکی هر چه بیشتر با منافع سرمایه داری غرب تلاش کرد. او بعنوان «رئیس بانک مرکزی»، در طول بحران روبل روسیه و سایر کشورهای شوری سابق، اقداماتی را در حفظ روابط خود با بانک ها و مؤسسات غربی در پیش گرفت و با موفيقت بر تورم و كاهش ارزش پول ملي ناشي از بحران اقتصادي روسيه در 1998 میلادی فائق آمد. وی مورد حمایت اقلیت حاکمی بود که امیدوار بودند، «یوشچنکو» به روابط بهتر با آمریکا و اروپا دست یابد.

در دسامبر 1999 میلادی، «یوشچنکو» نخست وزیر شد. با این حال از زمان «جنگ کوزوو» و حذف «میلوسویچ»، ذی نفعان مذکور مجبور به شناسایی و به رسمیت شناختن امپریالیسم آمریکا که هیچ تردیدی در پیگیری منافع سلطه گرانه خود نداشت؛ شدند. پس از آنکه «یوشچنکو» تهدید کرد که معادن بی ثمر و بدون سود را تعطیل می کند که این امر قدرت اقلیت حاکم در شرق اوکراین را مورد تهدید قرار می داد؛ موجب شد که دولت وي با رؤساي پرقدرت صنايع گاز و معدن زغال سنگ درگير شود. اين كشمكش ها به رأي عدم اعتماد پارلمان به وي در 2001 میلادی منجر شد. كمونيست ها مخالفان اصلي سياست هاي اقتصادي «يوشچنكو» بودند. 263 نفر در پارلمان به «يوشچنكو» رأي عدم اعتماد دادند، در حالیکه در اين زمان، او تنها 69 موافق داشت.







به گزارش مشرق، پس از وقوع "انقلاب گل سرخ در گرجستان" با حمایت آمریکا، «کوچما» - رئیس جمهور وقت- تلاش کرد که به «مسکو» نزدیک تر شود، ضمن اینکه برای خوشایند دولت «بوش»؛ اعزام 1600 سرباز به عراق را در دستور کار قرار داد. با این حال آمریکا به سیاست های حمایتی خود از رهبر مخالفان یعنی «یوشچنکو» ادامه داد. در واقع وی رابطه بسیار نزدیکی با «مادلین آلبرایت» (وزیر خارجه دولت کلینتون)، «زبیگنیو برژینسکی» (مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رئیس جمهور سابق) و «جورج سوروس» (سرمایه دار مشهور) داشت. کمک های مالی از مؤسسات تأسیس شده توسط «سوروس» به توسعه و تأمین مالی جنبش دانشجویی اوکراین که در امتداد حمایت از جنبش های مشابه در صربستان و گرجستان؛ بود، کمک فراوانی کرد. جنبش دانشجویی اوکراین، در صف مقدم مخالفان دولت و حامیان «یوشچنکو» قرار گرفت.


مادلین آلبرایت

 آنچه بعنوان قدرت محرکه مخالفان باید از آن نام برد، وضعیت فاجعه بار اقتصادی در اوکراین بود. فروپاشی شوروی موجب شد تا میانگین ماهیانه درآمد به 30 دلار کاهش یابد و از قدرت خرید40 درصد کاسته شد. ساختار رفاه اجتماعی در اوکراین که به شدت به کارخانه های شوروی وابسته بود، با فروپاشی آن در حد وسیعی تحت شعاع قرار گرفت. امید به زندگی در اوکراین کاهش یافت. در کنار این عوامل ایدز و مرگ و میر کارگران آمار فاجعه باری را رقم زد.


چگونه آمریکا از مردم اوکراین برای منافع خود بهره می برد؟/ زنی که برای حفاظت از ثروتش نیروی ویژه شوروی را به کار گرفت +تصاویررقص اوکراین در میان اقلیت حاکم

اگر کسی می خواهد بداند که اوکراین یکسال پس از انقلاب نارنجی که در آن روی داد، چه حسی را به انسان منتقل می کند، بهتر است؛ جلوی پارلمان این کشور در «کیف» قدم بزند. وقتی از روبروی این ساختمان عبور می کنی، گویی در مقابل یک نمایشگاه اتوموبیل لوکس ایستاده ای؛ ماشینهای آخرین مدل مانند «مرسدس بنز»، «پورشه»، «لکسوس» و «بی.ام.و» پارک شده اند. این در حالیست که مواد ضد گلوله ای که روی آنها کار شده، از زیر پوست براق آنها قابل تشخیص است. شیشه ها معمولاً دودی است و داخل ماشین دیده نمی شود، اگر چه می توان چرم عالی که بر روی صندلی ها کار شده؛ را از نزدیک دید. رانندگان با لباس های فرم سفید و سیاه آنجا ایستاده اند و وقتی از آنها می پرسی که صاحب ماشین کیست؛ به سادگی جواب می دهد: یک نماینده پارلمان. جالب است، اینجا اوکراین است که حقوق نمایندگان پارلمان در ماه به 99 دلار می رسد.

کشوری که صاحبان صنایع فولاد و زغال سنگ و آهن و مدیران باشگاه های ورزشی بعنوان یک اقلیت کوچک پس از استقلال اوکراین، پارلمان را رهبری می کنند. این اقلیت حاکم از پارلمان بعنوان ابزاری در جهت منافع خود استفاده می کنند، مبارزه برای معافیت های مالیاتی، حفظ هزینه های گمرکی برای محافظت از شرکت خود در برابر واردات خارجی و تضعیف محاکم قضایی برای آنکه؛ نتواند منافع آنها را با خلل روبرو کند.  «ایگور بوراکوسکی» (مدیر مؤسسه تحقیقات اقتصادی و مشاوره سیاسی) در اینباره می گوید: «پارلمان در زیر چتر این اقلیت حاکم کار می کند. پارلمان متشکل از بسیاری منافع شخصی است، مخصوصاً آنکه می توانند در انتصاب کابینه هم تأثیر بگذارند».


بالاخره «یوشچنکو» توانست «یاناکویچ» را شکست دهد. اما پس از انقلاب نارنجی، اقلیت حاکم طی یک طنز تاریخی همچنان در قدرت باقی ماند. حامی بزرگ «یوشچنکو» در میان اقلیت حاکم، «پترو پروشنکو» بود که رئیس یک گروه مالی بسیار بزرگ که کشتی سازی و مونتاژ خودرو را در دست دارند. («پروشنکو» که بعدها توسط «یوشچنکو» بعنوان «دبیر شورای امنیت و دفاع ملی» منصوب شد، همان کسی است که از طرف اطرافیان «تیموشنکو»، به فساد گسترده مالی و سیاسی متهم شد و یک دعوای داخلی بین رهبران ائتلاف نارنجی به راه انداخت)


انتخابات رياست جمهوري اوكراين سال 2004

به گزارش مشرق، سال 2004كه دوره رياست‌جمهوري كوچما به پايان مي‌رسيد، يوشچنكو اعلام كرد كه به عنوان نامزدي مسقل وارد كارزار انتخاباتي خواهد شد. رقيب اصلي او، ويكتور يانكوويچ، نخست‌وزير كوچما بود. حاميان انتخاباتي يوشچنكو تحت عنوان ائتلاف "Syla Narodu" (قدرت مردم) گرد هم آمدند. در حاليكه حاميان نخست‌وزير بر شبكه هاي راديو و تلويزيوني مسلط بودند، مبارزه انتخاباتي يوشچنكو بر رابطه نفر به نفر با راي‌دهندگان شكل گرفته بود. رقيب او، يانكوويچ، مكررا بر صفحه تلويزيون ظاهر مي‌شد. او حتي در همين برنامه ‌ها پدر يوشچنكو را (كه هنگام جنگ جهاني دوم سرباز ارتش سرخ بود و در آشويتس در اسارت به سر مي‌برد) "نازي" ناميد.


بالاخره مبارزات انتخاباتي آنچنان حساس شد كه به مجادله‌هاي شديد و خشونت گراييد. هر دو گروه، طرف مقابل را به انجام "حقه‌هاي كثيف" متهم ‌كردند. سپتامبر سال 2004 يوشچنكو بيمار شد. وي را به كلينيكي درماني در وين منتقل كردند. پزشكان اعلام كردند وي به يك نوع "عفونت ويروسي" شديد دچار شده است. پس از مرخصي از بيمارستان صورت وي دودي رنگ و پر از جوش شد و از شكل افتاد. يك زهر شناس هلندي كه خون وي را آزمايش كرد، معتقد بود كه وي توسط سم "ديوكسين" مسموم شده است.

يازدهم دسامبر پزشكان اتريشي تائيد كردند كه مسمويت يوشچنكو ناشي از وجود ميزان زيادي ديوكسين در خون او بوده است. به گفته پزشكان ميزان ديوكسين در خون او 10هزار بار بيش از حالت معمولي بوده است. يوشچنكو اعلا كرد كه وي هنگام صرف شام با شماري از مقامات بلندپايه دولتي، توسط آنها مسموم شده است. در ميان اين مقامات رئيس‌ سرويس امنيتي اوكراين نيز وجود داشته است. اين نظر توسط شماري از سم شناسان رد شده است. آنها مي‌گويند نشانه هاي مسمويت سم ديوكسين 3 تا 14 روز پس از ورود سم به خون آشكار مي‌شود، نه چند ماه بعد.اخیرا نیز اعلام شد که پزشکان در بدن وی علایمی از مسمومیت نیافته اند و این خود موضوع مسمومیت یوشچنکو را بیش از پیش مبهم می کند.





سه دور راي‌گيري نفس‌گير

اولين دور راي‌گيري روز 31 اكتبر 2004برگزار شد: يوشچنكو 87/32 ؛ مقابل يانكوويچ با 32/39 درصد آرا. هيچكدام از نامزدها به 50 درصد آرا دست نيافتند.



دور دوم راي‌گيري 21 نوامبر برگزار شد. 75درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت كردند. ناظران از تقلب گسترده هواداران يانكوويچ در انتخابات خبر دادند. نتايج نظرسنجي‌ها در شعب راي‌گيري نشان مي‌داد كه مردم در استان هاي مركزي و غربي به يوشچنكو راي داده‌اند و او 11 درصد از حريف خود جلو است. اما دولت اعلام كرد كه يانكوويچ با 3درصد اختلاف برنده انتخابات شده است.

پس از 13روز اعتراض‌هاي مردمي گسترده در كيف و ديگر شهرهاي اوكراين كه به "انقلاب نارنجي" مشهور شد، (هواداران يوشچنكو به نشانه اتحاد، باراني‌هاي نارنجي مي‌پوشيدند)، دادگاه عالي اوكراين نتايج انتخابات را باطل اعلام كرد. 26 دسامبر مردم اوكراين براي سومين بار در راي‌گيري شركت كردند. يوشچنكو اعلام كرد كه مخالفان بيش از 60درصد آرا را از آن خود كرده‌اند. نتايج راي‌گيري البته از پيروزي انقلاب نارنجي با اختلاف 8درصد در انتخابات خبر داد. انقلاب نارنجي با كسب 52درصد آرا پيروز شد.


و بالاخره... رئيس‌جمهور

23ژانويه سال 2005، ساعت 12ظهر به وقت محلي، ويكتور يوشچنكو، مقابل دوربين‌هاي ده‌ها خبرنگار داخلي و خارجي، به عنوان رئيس‌جمهور اوكراين در پارلمان سوگند ياد كرد.


زندگي خصوصي آقاي رئيس‌جمهور


يوشچنكو تاكنون دوبار ازدواج كرده است. همسر دوم او، كاترينا يوشچنكو(چوماچنكو) اوكرايني-آمريكايي، در شيكاگو به دنيا آمده است. وي به عنوان دستيار معاون وزارت امور خارجه آمريكا در امور حقوق بشري و اقدامات بشر دوستانه چندين سال به كار مشغول بوده است. مخالفان يوشچنكو از اينكه هنوز همسرش شهروند ايالات متحده محسوب مي‌شود او را مورد انتقاد قرار داده اند.

در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي، مخالفان، كاترينا را به عنوان يك كارمند دولت آمريكا يا حتي مامور سيا به اعمال نفوذ ايالات متحده در تصميمات شوهرش متهم كردند. يك روزنامه نگار روس، ميخائيل ليونتيف، كاترينا را متهم كرد كه در حال رهبري يك پروژه آمريكايي با هدف به قدرت رساندن يوشچنكو است. در ژانويه سال 2002، وي در دادگاه به اتهام افترا مجرم شناخته شد. در سال 2003 تلويزيون دولتي اوكراين به تكرار ادعاهاي روزنامه‌نگار روس پرداخت، اما كاترينا يوشچنكو عليه آنها به اتهام افترا اقامه دعوي كرد و دوباره در دادگاه پيروز شد.
برچسب ها: وبگردی ، اوکراین ، ثروتمند ، زن
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
مصطفی صفری
۰۵:۳۹ ۱۶ اسفند ۱۳۹۶
بیماری پوستیش شبیه بیماری پوستی من بود که بعد از حدود پنج سال مداوا و درد و رنج بی حد بالاخره بهبودپیداکرد!
آخرین اخبار