برگ دیگری از دفتر ایثار و گذشت ورق خورد و این بار جوان ماسوله‌ای که مرگ مغزی شده بود با اهدای همه اعضای بدنش زندگی دوباره‌ای به بیماران نیازمند داد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وداع خواهر با برادر در اتاق بخش پیوند بیمارستان مسیح دانشوری به یادماندنی‌ترین صحنه‌ای بود که در ذهن پرستاران و پزشکان ثبت شد. خواهر که هفته‌ها برای دیدن برادر بی‌تابی می‌کرد این بار برای همراهی او آمده بود. با زبان شیرین شمالی با برادر درد دل می‌کرد و اشک می‌ریخت. می‌گفت آرزوهای زیادی برای برادرش داشت اما او با اهدای اعضای بدنش آرزوی بسیاری از بیماران را برآورده کرد.

منیره قربان‌زاده که جدایی از برادر را باور نداشت پس از امضای برگه رضایت اهدای اعضای بدن برادرش گفت: «وحید فرزند آخر خانواده 8 نفری ما بود و به همین خاطر پدر و مادرم توجه خاصی به او داشتند. بعد از مرگ پدرمان، وحید تلاش می‌کرد تا به اقتصاد خانواده کمک کند. مادرم همیشه نگرانش بود و همه ما این را به خوبی احساس می‌کردیم. بعد از مدتی وحید برای کار به تهران آمد و با ماشین در بازار تهران کار می‌کرد. وقتی دلش برای مادر تنگ می‌شد بلافاصله به ماسوله می‌آمد.»  

این زن درحالی که دست برادرش را در دست گرفته بود ادامه داد: «‌چند روز قبل از بیمارستان امام حسین(ع) با همسرم تماس گرفتند و گفتند که وحید تصادف کرده است. ما در تنکابن زندگی می‌کنیم. وقتی این خبر را شنیدیم به سرعت خودمان را به تهران رساندیم. دلشوره عجیبی داشتم و احساس می‌کردم اتفاق ناگواری افتاده است. وحید 27 سال سن داشت و مادرمان همیشه می‌گفت آرزویش عروسی وحید است. وقتی به بیمارستان رسیدیم پزشکان به ما گفتند وحید مرگ مغزی شده است. یکی از شاهدان تصادف به ما گفت موتورسواری با ماشین وحید تصادف کرده است و شدت تصادف به حدی بود که موتور به داخل ماشین پرتاب شده است. در این حادثه مرد موتورسوار در همان لحظات اولیه جان باخته بود و برادرم نیز به بیمارستان منتقل شده بود. وقتی پزشکان اعلام کردند امیدی به بازگشت وحید نیست نمی‌دانستیم این خبر را چطور به مادرمان بگوییم. چند ساعت بعد نیز پزشکان پیشنهاد دادند تا اعضای بدن وحید را اهدا کنیم.»

این خواهر فداکار در ادامه گفت: «حس مادرانه باعث شده بود مادرم بشدت نگران وحید شود و چند بار در تماس با من و برادر بزرگم سراغ وحید را گرفت. نمی‌دانستیم چگونه این موضوع را به او بگوییم اما وقتی از حرف‌های من متوجه مرگ وحید شد موضوع اهدای عضو را به او گفتم. مادرم با شنیدن خبر مرگ وحید بی‌تابی کرد اما وقتی موضوع اهدای عضو را به او گفتیم آرام شد و از ما خواست به وکالت از او اعضای بدن وحید را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. وحید برای همیشه از کنار ما رفت اما خوشحالیم که دل چند مادر دیگر که فرزندشان به خاطر نداشتن عضوی با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند با گرفتن عضوی از بدن برادرم شاد می‌شود.  تنها خواسته ما این است که هرکسی با عضوی از بدن وحید به زندگی لبخند دوباره‌ای می‌زند برای او دعا کند و امیدواریم یاد و خاطره او همیشه زنده بماند.»
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار