"همه یا هیچ" سیاست آنکارا درقبال سوریه و عراق

روفسور"آرشین ادیب مقدم" استاد دانشگاه لندن تغییرات پس از جنگ سرد را موجب کاهش اهمیت استراتژیک ترکیه برای آمریکا و اروپا دانسته و تلاش دولتمردان ترکیه در سال های اخیر را با هدف حفظ اهمیت منطقه ای این کشور خواند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،علت تلاش های دولتمردان ترکیه در 3 دهه گذشته برای افزایش نفوذ خود در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در حالی است که روابط این کشور با اروپا و آمریکا که از متحدان این کشور به شمار می روند با تنش همراه بوده است و همین امر موجب گمانه زنی هایی در طول این سال ها بوده است.

تلاش های ترکیه بعد از سالها همراهی با آمریکا و اروپا و فاصله گیری از خاورمیانه که چرخشی آشکار در رویکردهای این کشور بوده، موجب شده تا کشورهای منطقه و حتی متحدان غربی این کشور با دیده تردید به این کشور بنگرند.

در همین راستا گفتگویی با "آرشین ادیب مقدم" دیپلمات انگلیسی و استاد دانشگاه لندن و رئیس مرکز مطالعات ایران و فلسطین این دانشگاه انجام شده که مشروح آن در زیر آمده است:

 دولت مردان ترکیه اعلام داشته اند برای حل بحران در سوریه و عراق جهان به یک ترکیه قدرتمند نیازمند است. این ادعا در حالی مطرح می شود که سیاست های منطقه ای ترکیه تنش هایی را با اکثر کشورها و قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای حتی با آمریکا و اروپا به وجود آورده است، حال اینکه پذیرش کشوری به عنوان قدرت منطقه ای باید با تائید کشورهای منطقه و فرا منطقه ای صورت گیرد. آیا ادعاهای رهبران ترکیه دارای پارادوکس نیست؟

-ادیب مقدم: گزینه های استراتژیک هرگز از ذهنیت ها ی تاریخی و تغییرات در وضعیت بین المللی کشورها جداشدنی نیستند. جواب برخی از رفتارهای امروز ترکیه را می توان در تغییرات اساسی در سیاست های بین المللی دیروز یافت. از بین رفتن تهدید کمونیسسم به انحاء مختلف اهمیت استراتژیک ترکیه را برای غرب نسبت به دوران جنگ سرد که این کشور خاک ریز غرب در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق در جنوب شرق اروپا بود، کم کرده است. برخی متفکران ترک و برخی از همکاران من بر این نکته که روابط ترکیه با اروپا و تا حدودی با آمریکا به علت این تغییرات استراتژیک تیره شده است اذعان دارند.

بعد از پایان دوران جنگ سرد و فروپاشی جهان دو قطبی که تحت سیطره آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق بود ، مسیر الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا به علت برخی اختلافات با بروکسل بر سر قبرس و اصلاحات سیاسی و اقتصادی در این کشور با مانع مواجه شده است. همچنین به این دلایل می توان نگرانی اروپایی ها از افزایش سیل مهاجران، بیکاران و گسترش اتحادیه اروپا را اضافه کرد.

علاوه بر این روابط ترکیه با آمریکا هم بطور فزاینده ای تیره شده است که این مسئله حداقل فقط به خاطر حمله آمریکا به عراق در سال 2003 نبود. نتایج نظر سنجی بنیاد مارشال آلمان در سال 2006 نشان داد که 81 درصد ترک ها از سیاست های بین المللی جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا ناراضی بوده اند. ترکیه در حال حاضر بطور بی سابقه ای روابطش با اروپا و آمریکا بطور همزمان تیره شده است.

این روندها با تغییرات داخلی مهمی که تا حدودی هم تحکیم شده اند در درون جامعه ترکیه همراه شده است بطوریکه نخبگان سیاست خارجی این کشور که بعد از جنگ جهانی دوم سیاست خارجی این کشور را ترسیم می کرده اند در سال های گذشته به تدریج جایگزین شده اند و جای آنها را چهره های محافظه کارتر و مذهبی تر و یا ملی گراهایی که به غرب مظنون هستند و بیشتر نگاهشان به گذشته تاریخ امپراطوری عثمانی این کشور مثبت است، گرفته اند.

حزب حاکم عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در سال های گذشته با چاشنی اسلام میزان گرایش ها و احساسات ملی گرایانه در جامعه ترکیه را بالا برده است. به تبع این تغییرات، فرهنگ سیاست خارجی ترکیه گرایش بیشتری به غرب آسیا و شمال آفریقا داشته است (WANA ). جنگ سال 1990 – 91 خلیج فارس یک کاتالیزور جدی برای ورود مجدد ترکیه به فرهنگ سیاست خارجی WANA بود.

رئیس جمهور وقت ترکیه "تورگوت اوزال" با وجود توصیه های بسیاری از مشاوران حمایت کاملی از اقدام نظامی آمریکا برای بیرون راندن عراق از خاک کویت کرد. اقدامات وی در حمایت از آمریکا شامل این موارد بود: الف- اجرای تحریم های سازمان ملل متحد با قطع کردن صادرات نفت عراق که از طریق خط لوله ترکیه صورت می گرفت و ب- استقرار 100 هزار نیرو در امتداد مرز ترکیه و عراق.

اهداف ترکیه در آن زمان از همراهی با ایالات متحده آمریکا چه بود؟

تورگوت اوزال سعی کرد از این جنگ به عنوان فرصتی برای نمایش ادامه اهمیت استراتژیک ترکیه و همچنین تحکیم همکاری های نظامی ترکیه و آمریکا استفاده کند. وی امیدوار بود که حمایت ترکیه از آمریکا موجب تقویت "مشارکت استراتژیک" آنکارا با واشنگتن خواهد شد و دورنمای پیوستن ترکیه به کمیسیون اروپایی(نام وقت اتحادیه اروپا) را بهبود خواهد بخشید. اما امیدهای اوزال فقط توهم بودند زیرا مشارکت استراتژیک با آمریکا هرگز در خارج از ساختار ناتو تحقق نپذیرفت و شانس ترکیه برای عضویت در کمیسیون اروپایی بهبودی نیافت. ترکیه هم بهای سنگین اقتصادی برای حمایت خود از اقدام نظامی آمریکا پرداخت بطوریکه میلیاردها دلار از محل قطع صادرات نفت عراق از طرق خط لوله ترکیه خسارت متحمل شد. از نظر سیاسی هم در مسئله کردستان و گروه پ.ک.ک با تشدید وضعیت مواجه شد. بطوریکه امید کردها برای ایجاد یک کشور مستقل در شمال عراق موجب انگیزه گرفتن پ ک ک و افزایش حملات این گروه به ترکیه شد و اتفاقات اخیر در عراق و تهدید احتمال تبدیل منطقه به بالکانی دیگر انگیزه های زیادی را به این گروه داده تا تمامیت ارضی ترکیه را با تهدید مواجه کنند.

حمله سال 2003 آمریکا به عراق هم بطور عمیقتری ترکیه را به نظام های منطقه غرب آسیا وارد کرد. در این میان 3 تحول نقش محوری دارند:

1-مقامات ترکیه نگران هستند که که احتمال ایجاد یک کشور کرد در منطقه موجب خواهد شد تا کردهای این کشور را تحریک کرده و تمامیت ارضی این کشور را با تهدید مواجه کند.

-بعد از جنگ دوم خلیج فارس ترکیه به آمریکا، انگلیس و فرانسه اجازه داد تا از پایگاه های این کشور برای اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز عراق استفاده کنند اما با محدودیت های چشمگیر اعمال شده از جمله در خصوص ملزومات و تجدید توافق استفاده از پایگاه ها در هر 6 ماه موجب شده است تا دولت ترکیه بر استفاده آمریکا از پایگاه اینجرلیک محدودیت های زیادی را اعمال کند. با وجود اینکه آنکارا به آمریکا اجازه استفاده از پایگاه اینجرلیک برای حمایت از نیروهایش در افغانستان و عراق را داده است اما از استقرار هواپیماهای رزمی در این پایگاه و استفاده از آنها برای انجام ماموریت های رزمی در خاورمیانه و خلیج فارس را نداده است.

یکی از تلاشهای دولت اردوغان این است که خود را ضد اسرائیل و حامی فلسطین معرفی کند. این در حالی است که این سیاست دولت بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. نظر شما در این خصوص چیست؟

در زمان حکومت اردوغان ترکیه سعی کرده است تا خودش را حامی فلسطین معرفی بکند تا خود را به عنوان یک قدرت عمده در حوادث بعد از بهار عربی در منطقه معرفی کند و مجرایی باشد برای اروپا و آمریکا. حقیقت این است که ترکیه به اندازه کافی توان ایفای این نقش ها را ندارد و برای این نقش ها قابلیت های لازم را ندارد. ترکیه برای مواجهه با پیچیدگی های منطقه حافظه تاریخی، ظرفیت های نهادی و اطلاعاتی را ندارد. این کشور به تازگی به خاورمیانه اضافه شده است زیرا قبل از 3 دهه اخیر این کشور بطور سنتی به عنوان یک هویت غربی و اروپایی عمل می کرد و علاقه و منافع واقعی به منطقه جغرافیایی که در آن قرار دارد نداشت. ترکیه تا قبل از اینکه با کابوس بی ثباتی و ناامنی های ساختاری از خواب بیدار شود رویایی فراتر از منطقه را دنبال می کرد.

با این حال این کشور سعی می کند به تعهدات خود به ناتو پایبند باشد و دارای یک دموکراسی فعال است و جدیداً هم به  به عوامل سنتی عربی مثل فلسطین دست یافته است تا نقشی قدرتمند در منطقه بازی کند. برای اینکه ترکیه نقش پلیس منطقه را بازی کند مشروعیت بین المللی وجود دارد اما ترکیه تمایلی به این کار ندارد زیرا در ابعاد مختلف  قابلیت های ایفای این نقش را ندارد. محاسبات فاجعه بار ترکیه در سوریه نشان داد که تصور ترکیه درخصوص برکناری بشار اسد در یک زمان کوتاه باوری افسانه ای بوده است. ترکیه درک کافی از منطقه ای که در آن قرار دارد، ندارد و نمی داند دوره ای که در دهه  1920 با روی کار آمدن مصطفی کمال آغاز شد و در دهه 1990 با پایان جنگ سرد به پایان رسید فرا رسیده است.

- مولفه هایی مثل اسلامی بودن، در حال توسعه بودن و سکولار بودن هویت ترکیه را تعریف می کند. هر یک از این عناصر و مولفه ها چه نقشی را می تواند برای ترکیه تعریف کند؟

- این نقش ها می توانستند بطور بالقوه کارکردی باشند. در صورتی که ترکیه می توانست تنش های طبیعی بین یک کشور اسلامی بودن، هم مرز بودن با منطقه مشکل دار آسیای غربی و شمال آفریقا را درعین حالی که یک کشور اروپایی بدون تعصبات مذهبی و سکولاریسم را طوری مدیریت کند. از زمان ظهور اردوغان، ترکیه سعی کرده است موزائیک هویت خود را طراحی کند بطوریکه همزمان با دراز کردن دست خود به طرف ایران و کشورهایی که نفوذی در منطقه دارند به دنبال شراکت استراتژیک با آمریکا و اروپا بوده است. این حقیقت که شما با من درباره ترکیه مصاحبه می کنید نشان می دهد که ترکیه کشور مهمی است. ترکیه 30 سال پیش فاقد این ارتباطات در منطقه بود و هیچ کسی درباره اینکه ترکیه نقطه عطفی در خصوص سیاست های غرب آسیا باشد صحبتی به میان نمی آورد اما امروز در پایتخت کشورهای عربی، اروپا، ایران و دیگر جاها در این باره صحبت می شود.

در عین حال نگاه ها به ترکیه همراه با شک و تردید است که این قدرت نئو عثمانی علاقه ای به راه کارهای مثبت برای منطقه ندارد. اما این به خاطر این حقیقت است که در میان هیچ یک از قدرت های منطقه تفکر جمعی وجود ندارد.

همین امر باعث شده تا در این منطقه بازیگران نظام های منطقه ای به مذکرات سری درباره سیاست خارجی خود روی آورند؛ تفکر جمعی که می توانست مانع از خشونت ها و توسل به زور در منطقه شود. ترکیه در یک سیستم آنارشیک منطقه ای حل شده است که فرهنگ سیاسی بین المللی ناامنی را نمایندگی می کند. در منطقه ای که یا باید بکشی یا کشته شوی، ممکن است شما اولین کسی باشی که ماشه را بکشی. به نظر من این ذهنیتی است که در سیاست های ترکیه در قبال سوریه و عراق حاکم است و قابل مقایسه با سیاست "همه یا هیچ" برخی دیگر از کشورهای منطقه است و بحران های موجود و درد و رنج های مردم منطقه ناشی از این ذهنیت و سیاست های برخی قدرت های منطقه است.

برچسب ها: سیاست ، آنکارا ، سوریه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.