یادداشت؛

شکستن سکوت تاریخ در گلوی قلم استاد زرین‌کوب

زرین‌کوب آنقدر کتاب نوشته است که با بر قرار کردن نسبتی ساده میان مدت عمر او و کمیت آثارش، هر مشاهده‌گری در بحر حیرت فرو خواهد رفت.

حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، یکی از بزرگترین پژوهشگران معاصر ایرانی در عرصه ادبیات فارسی است. نام این ادیب پژوهنده را در قسمت (منابع و مأخذ) بسیاری از کتاب‌هایی می‌شود دید که به هر نحوی با موضوع ادبیات فارسی و یا مباحث تاریخی مرتبط هستند.

زرین‌کوب را اگر چه بیشتر به خاطر پژوهش‌هایش می‌شناسند اما او در امر تحلیل‌گری هم دستی بر آتش داشت. دوگانه‌ی (تحلیل) و (پژوهش) در قالب‌های کلان علمی را می‌شود به دوگانه‌ی (گزارش‌نویسی) و (نقد) در عرصه‌ی مطبوعات تشبیه کرد. یک گزارش‌نویس زُبده، بعد از مدتی فعالیت، کم کم نسبت به موضوعاتی که انعکاس می‌دهد صاحب دیدگاه خواهد شد و آنگاه در چینش و گزینش مطالب او نوعی آگاهی به وجود می‌آید. 

چنین گزارش‌نویسی به مرور بیشتر نگاه خاص خودش را پیدا خواهد کرد و این نگاه لاجرم در نوشته‌های او هم منعکس می‌شوند.

حتی به فرض اینکه چنین شخصی تا آخر در وادی گزارشگری باقی بماند و به طور رسمی قدم به جهان نقد نگذارد، باز هم دیگر نمی‌شود او را یک راوی خشک و کاملاً بی‌طرف دانست که اخبار و اتفاقات را بی هیچ جهان‌بینی خاصی از میدان واقعیات جمع کرده و روی کاغذ دسته‌بندی می‌کند. او اگر گزارش هم بنویسد در آن نوعی نگاه وجود دارد. پژوهش‌های دکتر زرین‌کوب هم دقیقاً به همین شکل هستند؛ یعنی پژوهش‌هایی تحلیل‌گرانه‌اند و ارزش اصلی آن‌ها به همین جهت است.



از بروجرد تا دانشگاه تهران

دکتر عبدالحسین زرین‌کوب دژم، در آخرین روزهای سال 1301 شمسی به دنیا آمد؛ یعنی یک سال بعد از سالی که «یکی بود، یکی نبود» جمال‌زاده در آن انتشار یافت و پایه‌ی داستان نویسی مدرن ایرانی گذارده شد و همینطور اولین دیوان اشعار نیما یوشیج به باب طبع رسیده بود.

در حقیقت این کودک نورسته پا به دنیای جدید ادبیات و فرهنگ پارسی گذاشت اما هنگامی که به مدارج بالای علمی رسید، دست به کار تحقیق درباره‌ی دوره‌های سنتی‌تر ایران  زد.



زرین‌کوب تحصیلات ابتدایی را تا نیمه‌ی دبیرستان در شهر خودش بروجرد گذراند و سپس برای گرفتن دیپلم در رشته ادبیات به تهران آمد. او یک سال بعد در سال 1319 به شهر خودش برگشت تا در دبیرستان‌های آن معلمی کند.

بعد از چند سال معلمی، عبدالحسین زرین‌کوب موفق شد تا با رتبه 1 کنکور سراسری برای تحصیل در مقطع کارشناسی وارد دانشگاه تهران شود و 10 سال پس از آن، در 1334 رساله‌ دکترای خود را زیر نظر استاد بدیع‌الزمان فروزان‌فر تنظیم کرد.

او در دوره‌ای به دانشگاه تهران قدم گذاشت که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسی مثل بدیع‌الزمان فروزان‌فر، ملک‌الشعرای بهار، اقبال آشتیانی و... در قید حیات بودند.

چنین اشخاصی رابطه‌ی بی‌واسطه‌ای بین عبدالحسین جوان با متون سنتی ایران بر قرار کردند. زرین‌کوب غیر از این ها از محضر اساتیدی چون دکتر محمد معین (صاحب لغت‌نامه معین)، پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب خوئی بهره برد.

اما سوای از استعداد ذاتی و تلاش چشم‌گیر این پژوهشگر مشتاق و همین‌طور گذشته از بهره‌مندی‌های او در محضر بسیاری از بزرگان ادبیات و تاریخ، شاید چیزی که بیشتر از هر مورد دیگری در اوج گرفتن زرین‌کوب تأثیر داشت، حضور شخصی در زندگی او بود به نام دکتر قمر آریان.



ازدواج ماه و خورشید در آسمان ادبیات

دکتر زرین کوب در اولین سال‌های ورودش به دانشکده، با خانم قمر آریان آشنا شد. چنان که خود خانم آریان چند سال بعد از مرگ استاد زرین کوب عنوان کرد، آشنایی آن‌ها در فضای دانشکده نزدیک به ۹ سال ادامه داشت، تا آن‌که سرانجام عبدالحسین زرین‌کوب، که سی‌ساله شده ‌بود، از آریان خواستگاری کرد.

آریان و زرین‌کوب در ۱۳۳۲ با هم ازدواج کردند و تحصیلات خود را در مقطع دکترا ادامه دادند (زرین‌کوب نفر اول و آریان نفر دوم در کنکور دکترا بود) و پس از فارغ‌ التحصیلی، سال‌های سفرشان آغاز شد. قمر آریان سال‌های بسیاری را همراه با همسرش در هند، پاکستان، آمریکا، چندین کشور اروپایی و عربی و لبنان گذراند.

ازدواج آریان و زرین‌کوب نظیر ازدواج سیمین دانشور و جلال آل‌احمد فرزندی به دنبال نداشت.



احمد رسا که یک پزشک قدیمی بود و البته امروز او را به عنوان پژوهشگری در حوزه‌ی ادبیات هم می‌شناسیم، کسی است که بیش از 60 سال با خانواده‌های زرین کوب و آریان ارتباط داشته. او می‌گوید که در همان دهه 30 شمسی یک روز به منزل خانم آریان رفته بود تا بیماری‌اش را معاینه کند اما گویا ناگهان طبیب واقعی از راه رسیده است؛

[درِ خانه‌شان به صدا درآمد. من رفتم در را باز کنم، دیدم جوانکی سیه‌چرده پشت در ایستاده است و می‌گوید که می‌خواهد خانم آریان را ببیند.

من از او پرسیدم شما که هستید؟ گفت من عبدالحسین زرین‌کوب هستم. من هم به خانم قمر آریان گفتم جوانکی آمده می‌گوید نامش زرین‌کوب است و می‌خواهد شما را ببیند.]

رسا می‌گوید: آن دیدار در زمان تعطیلی دانشگاه صورت گرفت و چند ساعتی به طول انجامید و ما هم فکر می‌کردیم که عمدتاً درباره مسائل مربوط به زبان فارسی با همدیگر صحبت کرده باشند. به هر حال بعد از آن دیدار، خانم آریان به مشهد رفت و دو، سه روز آنجا ماند و حالش خوب شد!

طبق گفته‌ی دکتر رسا؛ گویا دکتر زرین‌کوب هم بعداً به همانجا (مشهد) رفته بود و در همین شهر و بعد از همان دیدار بود که این دو باهم عقد و ازدواج کردند.

بسیاری از دوستان قدیمی و خانوادگی استاد زرین کوب به این نکته اذعان داشته‌اند که اگر او با هر زنی غیر از قمر آریان تشکیل زندگی داده بود، هرگز موفق نمی‌شد که به این پایه از اجتهاد علمی برسد.

خانم آریان برای همسرش محیطی آرام و صمیمی به وجود آورد و در سفر و حضر همراهش بود.

زرین کوب بارها دچار عارضه‌های سرسخت جسمی شد و در تمام این اوقات، آریان فداکارانه در کنار او قرار داشت. 

زرین کوب که اولین بار در1353 دچار یک بیماری دل شکن و هولناک قلبی شده بود، سرانجام به دلیل همین عارضه در 1378 چشمهایش را به روی زندگان جهان بست. قمر آریان تا آخرین لحظات کنار همسرش بود و از او پرستاری می کرد و آخرین تصویری هم که عبدالحسین در این دنیا دید، چهره‌ی قمر بود.

قمر آریان مثل خود استاد زرین کوب، خاطرات روزانه اش را زیر قلم می برد. او این تحریرات را بعدها تحت عنوان «روایت یک شاهد عینی» به طبع نشر رساند.

[از هفتاد و شش سالی که اکنون از عمرش می‌گذرد من چهل و پنج سالش را با او در زیر یک سقف گذرانده‌ام. هفت، هشت‌سالی هم پیش از آن در دانشکده با او هم‌درس بوده‌ام. در حقیقت بیش از نیم قرن شریک عمرش بوده‌ام.

از همان آغاز سال‌های آشنایی او را یک دانشجوی واقعی یافتم: دقیق، پرکار و در عین حال محجوب و متواضع. هنوز مثل همان سال‌های آغاز عمر غالباً آرام، مهربان و بی‌سر و صداست. وقتی که به جوش می‌آید و دچار خشم و خروش می‌شود به زودی به آرامش عادی برمی‌گردد و در اندک زمان خشم و خروش خود را فراموش می‌کند.

اوّل‌بار که در خانه‌مان خواستم او را به یک نام خودمانی خطاب کنم «عبدی» به‌ زبانم آمد و او بی‌هیچ تردید و تأمل به آن جواب داد. پدرم که فکر می‌کرد ممکن است دوستانش و نزدیکانش آن‌ را به صورت طنز و مزاح تفسیر نمایند این نام را نپسندید و ترجیح داد او را به همان نام «عبدل» یا «عَدُل» که مادرش او را آنگونه خطاب می‌کرد صدا بزنم امّا او خودش به این هر دو سه نام یکسان جواب می‌داد و رفته‌رفته نام او در زبان من «عبدی» شد. کسی از نزدیکانش هم آن ‌را به صورت طنز یا شوخی تفسیر نکرد. از دوستانمان یک‌بار صبحی مهتدی که به خانه ما رفت و آمد بیشتر داشت از روی طنز به من گفت:

– عبدی یعنی چه؟ بگو ارباب!]

پدر منبع شناسی تاریخ و ادبیات درایران 



[عمر مورخ و عمر کتاب…البته به سر می آید و آنچه باید باقی بماند، ان‌شاءالله عمر ایران است (عبدالحسین زرین کوب)]

استاد زرین کوب غیر از ادبیات، در علم تاریخ هم زُبده دست و دانا بود، اما امتیاز اصلی این استاد والا آن است که او را باید به حق، پدر منبع شناسی در تاریخ ایران دانست. 

زرین کوب حتی در مورد طرح مُهرها، سکه‌ها و دانه به دانه‌ی وقف نامه‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی، اطلاعات کافی داشت و این‌ها را دسته بندی کرده بود، طوری که اسدالله امیری او را به بیهقی تشبیه کرده است.

بنابر وصیت خود زرین کوب، کتابخانه‌ی شخصی‌اش به مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی منتقل شد و در این میان، به جز کتاب‌ها، انبوهی از دست نوشته های استاد هم در اختیار آن نهاد علمی قرار گرفت.

این دست نوشته ها در جریان چند بار جابجایی، به کلی پراکنده شده بودند اما به همت روزبه زرین کوب (برادرزادهٔ عبدالحسین زرین‌کوب) و با پشتیبانی رئیس مرکز دایره المعارف اسلامی و معاون پژوهشی آن نهاد، تمام مطالب یک به یک طبقه بندی شده و سپس بسیاری از آن‌ها انتشار پیدا کردند.

کتاب‌های عبدالحسین زرین کوب را به واقع باید یکی از اصلی ترین و قابل اعتمادترین منابع در حوزه های مختلف علوم انسانی، به خصوص ادبیات فارسی و تاریخ ایران دانست.

او ده‌ها جلد کتاب را به قلم خودش نوشته و ویراسته است و بسیاری دیگر هم تنظیم سخنرانی‌های علمی استاد و یا ویرایش دست نوشته‌هایش پس از فوت او هستند.



امروز، بیست و چهارم و شهریور ماه 1394 مصادف است با شانزدهمین سالمرگ استاد عبدالحسین زرین کوب. همسر او قمر آریان هم که خود جزو ادیبان برجسته‌ی این سرزمین بود سال گذشته از جهان ما کوچ کرد اما نام و یاد این دو تن، همواره در حافظه‌ی علمی این کشور باقی خواهد ماند. 

زرین کوب آنقدر کتاب نوشته و آنقدر باب‌های جدید و بدیعی را در حوزه‌های مختلف علوم انسانی گشوده است که با یک ضرب و تقسیم سر انگشتی و بر قرار کردن نسبتی ساده میان مدت عمر او و کمیت آثارش، هر مشاهده گری در بحر حیرت فرو خواهد رفت.



می گویند استاد زرین کوب یک تشت یخ را زیر میز تحریرش می گذاشته و شب‌ها پا را در آن فرو می برده است تا بلکه خوابش نبرد و بتواند بیشتر به تحقیق و مطالعه بپردازد.

ازدواج قمر و عبدالحسین اگر چه فرزندی با نام فامیلی زرین کوب به بار نداشت، اما مولود این هم پیمانی ابدی، انبوهی از مطالب ارزشمند علمی است که تا ابد نام این دو بزرگ را زنده نگاه خواهد داشت؛

نام نیکو گر بماند زآدمی     به کزو ماند سرای زرنگار

یادداشت از: میلاد جلیل‌زاده



انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
نورا
۱۵:۳۸ ۰۱ شهريور ۱۳۹۹
جالب بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۱۴ ۱۸ مهر ۱۳۹۸
جالب بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۷ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴
خدا روح استاد زرین کوب رو قرین رحمت کنه
Iran (Islamic Republic of)
حمیدرضا اکبری
۱۵:۰۴ ۲۴ شهريور ۱۳۹۴
بسیار عالی بود
دوست دارم اهالی رسانه بدانند که مطالب اینچنینی هم خواننده دارد و فقط مطالب زرد و عوامانه نیست که خواهان دارند
لطفا در این موضوعات بیشتر کار کنید
ممنون
آخرین اخبار