از خاطرات دیروز «خانه سبز» و «همسران» تا گالری‌داری و افتتاحیه اولین نمایشگاه

بیژن بیرنگ هنرمند نام آشنای کشور در گفتگوی فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان از فعالیت این روز‌هایش در عرصه هنر‌های تجسمی می‌گوید.

خبرنگار حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ همیشه گفته‌اند، هنر انتها ندارد. دراین وادی که باشی اول هنرمند هستی و بعد یک شهروند یا یک معلم. اول هنرمند هستی و بعد میهمانی می‌روی.

اول هنرمند هستی و بعد درس می‌خوانی و راه می‌روی و زندگی می‌کنی.

بله. در دنیای رنگ رنگ هنر که گام بگذاری اول باید هنرمند باشی و بعد 24 ساعت روز را سپری کنی.

در این مسیر وقتی یکی از شاخه‌ها را برگزینی، گاهی پیش می‌آید که دلت می‌خواهد گریزی به دیگر ورطه‌های هنر هم بزنی و آن‌ها را نیز تا هر چقدر که شده به تجربه بنشینی.

بیژن بیرنگ از آن دست افراد هنرمندی است که در طی سالیان توانسته در شاخه‌های مختلف هنری فعالیت کند و خوش درخشد. کارنامه هنری وی پر از آثار برجسته و موفقی است که مخاطب در هر برهه زمانی با آن ارتباط خوبی برقرار کرده و آن را پسندیده است.

امروز به بهانه فعالیت‌های اخیر بیرنگ در حوزه هنر‌های تجسمی به سراغ وی رفتیم که گفتگوی ما را در زیر با او می‌خوانید:


سین: جناب بیرنگ، «کارگردان، تهیه‌کننده، مجری، فیلمنامه‌نویس و این روز‌ها گالری‌دار» عناوین شغلی است که بعد از جستجوی نام شما در اینترنت روی صفحات وب مشاهده می‌شود، نسبت به کدامیک حس بهتری دارید؟

جیم: من به همه این‌ها حس خوبی دارم؛ ولی نوشتن را بیش از همه دوست دارم و اولین علاقه‌ام «نوشتن» است. مابقی کار‌ها نیز همه خوبند. اخیراً نیز که به ماجرای هنر‌های تجسمی پیوستم، برایم بسیار جذاب است و خیلی دوستش دارم و فکر می‌کنم فضا‌ی خیلی خوبی برای کار کردن دارد. خیلی وقت‌ها سؤال شما را به گونه‌ای دیگر از من می پرسند که تو واقعاً چه کاره‌ای؟ و من در پاسخ می‌گویم خیلی از اتفاقات که در زندگی من افتاده، پیش آمده و هدف قبلی پشت آن نبوده است. من جزو آن دسته آدم‌هایی هستم که می‌گویم انسان همین که حرکت کند و راه برود، اهدافش در مسیر مشخص می‌شود. به برنامه‌ریزی که جهان هستی برای هر کدام از ما دارد، اعتقاد دارم.

البته علاوه بر عناوینی که شما یاد کردید، سال‌ها پیش همراه با آقای رسام فعالیت‌های تبلیغاتی هم داشتیم و شاید بزرگ‌ترین شرکت تبلیغاتی از آن ما بود که بنا به دلایلی متوقف شد. 


سین: کارنامه هنری شما  تا به امروز چقدر با افق نگاهتان از همان روز اول که جذب هنر شدید، منطبق است؟ آیا از ابتدا می‌خواستید همین مسیر را دنبال کنید؟

جیم: همه چیز در مسیر پیش آمد. من امروز نمی‌دانم فردا چه پیش می‌آید. ممکن است فردا یک کشاورز باشم، شاید سوپر مارکت داشته باشم. گاهی با خودم فکر می‌کنم که داشتن آبمیوه فروشی هم می‌تواند بسیار جذاب باشد. هر کاری جذابیت خودش را دارد و این به این معنا نیست که کارهایی که کرده‌ام را بی‌ارزش بدانم.

به لطف خدا در مسیر زندگی من اتفاقاتی رخ داد و هدیه‌هایی از جانب خداوند به من داده شد که همیشه سپاسگزار آن هستم و هیچگاه انسان ناشکری نبوده‌ام. الان هم یکی از اتفاقات این است که وارد «صنعت هنر‌های تجسمی» شده‌ام، معتقدم مسیری که خداوند سر راه هر کسی قرار می‌دهد، بهترین مسیر است و فرد باید قدرشناس باشد. باید همه تلاشش را بکند تا از آن فرصت به خوبی بهره ببرد.


سین: در یکی از مصاحبه‌ها گفته بودید، می‌خواهید در بحث اقتصاد هنر کار کنید. آیا در این زمینه تحقیقاتی داشتید؟ در این مورد توضیح دهید.

جیم: بیایید کمی از بالاتر به این قضیه نگاه کنیم. بیایید به این فکر کنیم مشکل سینمای ما چیست؟ بیایید به این فکر کنیم که مشکل تئاتر ما چیست؟ مشکل شعر ما چیست؟ نمی‌توانیم بگوییم شعر ما غنی نیست چه در ادبیات کلاسیک  چه در شعر معاصر، نمی‌توان چنین گفت که در مسأله شعر یا هنر‌های تجسمی یا در زمینه‌ نویسندگی‌، مغز یک ایرانی نمی‌تواند آنقدر فعال باشد که بازار‌های جهانی را داشته باشد. پس یک مشکلی این وسط هست آن هم که سال‌هاست ما ایزوله بوده‌ایم و هنر ما بعضی وقت‌ها محبوس شده است. درست است که سینمای ما به جشنواره‌های جهانی راه پیدا می‌کند؛ اما باز به معنای واقعی به بازار جهانی نمی‌رسد. برنامه‌های تئاتر و شعر ما نیز همین است.


سین: در همه هنر‌ها وضعیت اینگونه است؟

جیم: خوشبختانه وضعیت هنر‌های تجسمی از سال 85 به بعد توانسته در بازار جهانی و حتی بازار داخلی موفق‌تر عمل کند؛ چرا که این دو بازار به شدت به هم وابسته هستند و وقتی یک اثر مقبولیت جهانی پیدا کند، در داخل هم بیشتر به آن توجه می‌شود.

یک بحثی هست به نام «هنر مستقل» به این معنا که فقط بازار داخلی در نظر گرفته می‌شود و یک گردش مالی ایجاد می‌گردد که متأسفانه این گردش از یک حدی بالاتر نمی‌رود و در نتیجه آن سرمایه‌ای که باید در اختیار هنرمند قرار گیرد، قرار نمی‌گیرد و در نهایت به شکلی که قدرت رقابت با تولیدات خارجی را داشته باشد، تولید نمی‌شود.

به عنوان مثال در ارتباط با کار‌های سمعی و بصری مثل فیلم‌های تلویزیونی، دوره آن گذشته که یک نفر به عنوان تهیه‌کننده بخواهد یک فیلم را تولید کند؛ اما متأسفانه در بسیاری از موارد این اتفاق می‌افتد. یعنی به تعداد فیلم‌ها تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار داریم و سال‌هاست که در این حوزه حرف اساسی را کمپانی‌ها می‌زنند. کمپانی‌هایی که توان و قدرت مالی بسیار بالایی دارند. هم پخش جهانی و هم بازار جهانی  را در اختیار دارند و سینما‌های متعددی در تمام دنیا در دست آنهاست. پس فیلم‌ها را برای اکران خیلی وسیع به نمایش می‌گذارند و بازده مالی خوبی هم نصیبشان می‌شود.

حالا در نظر بگیرید ما تا وارد این مقوله نشویم و با این کمپانی‌ها هماهنگ نبوده و تولیدات مشترک نداشته باشیم، قاعدتاً هرچه در داخل تولید کنیم، هر چقدر هم که خوب و قوی باشد، باز هم بازار جهانی را ندارد و این همان «هنر مستقل» است که چیز خوبی نبوده و افتخار‌آمیز نیست.

خوشبختانه در زمینه هنر‌های تجسمی وضعیت تا اندازه‌‌ای بهتر است. هنرمند می‌تواند به صورت فردی در محیط خانه یا کارگاه اثر هنری‌اش را به طور مستقل به وجود آورد و از آن دایره که هنرهای دیگر را به حمایت کمپانی‌های بزرگ وابسته می‌کند، خارج کند. در نتیجه هنرمند می‌تواند جهانی فکر کند و نیاز روز بازار جهانی را شناخته و در همان راستا هنرش را پیش برد و موفق‌تر عمل کند. این موفقیت باعث رشد هنر‌های تصویری می‌شود.

اتفاقات مثبت در این حوزه در سال‌های گذشته حضور افرادی مثل استاد علیرضا سمیع‌آذر و خانم ها گلستان و الهه جواهری بوده که توانسته‌اند، برای به وجود آمدن بازار هنر کمک کرده و گام‌های جدی بردارند. من به عنوان گالری‌دار و کسی که تازه وارد این حوزه شده‌ام باید بتوانم این بازار گردش کار را به درستی پیش برم تا هنرمند به کارش ادامه دهد و باعث تشویق او و بوجود آمدن چهره‌های جدید و رشد دستان توانمند برای افتخار آفرینی مملکت باشم.


سین: آقای بیرنگ شکست و موفقیت را برای گالری‌دار چطور تعریف می‌کنید؟

جیم: شکست گالری‌دار آنجاست که وقتی نمایشگاهی برگزار می‌کند، نتواند آنچه را که باید در حق هنرمند انجام دهند، به جا آورد و بخش مهم آن همان بحث فروش تابلو است.

این که یک نمایشگاه برگزار شود تا مردم بیایند و بازدید کنند، تنها یک بخش کار گالری‌دار است اما موضوع مهمتر این است که گالری‌دار بتواند با ارتباطاتی که در داخل و خارج دارد، علاقه‌مندان و خریداران را به گالری بیاورد تا هم آثار به فروش برسد و هم چهره‌های جدید را تبدیل به یک برند نماید.

اگر نمایشگاهی بفروشد، حقیقتاً گالری‌داری نکرده و نمایشگاه تبدیل به یک پاتوق می‌شود. به تعبیری هیچ فرقی با یک پارک ندارد که افراد به آن می‌روند تا قدم بزنند و یا یک موزه که در آن هدف تنها بازدید است. گالری کارکردش موزه‌ای نیست. کار آن فروش و عرضه آثار فرهنگی و هنری از یک سو و از سوی دیگر معرفی هنرمندان جوان و با استعداد است که بتوانند به تدریج بدرخشند و افتخار آفرین باشند.


سین: شما بیشتر چه طیف از مخاطب را مدنظر دارید، مخاطب عام یا مخاطب خاص؟

جیم: واقعیت این است که تاکنون خیلی به آن فکر نکرده‌ام و نمی‌خواهم فکر کنم. چون طبق روالی که دارم معتقدم همه چیز در مسیر اتفاق می‌افتد. کافی است حرکت کنیم تا خود شکل کار پیدا شود.

ما با یکسری حساب و کتاب‌ها قدم بر می‌داریم و می‌بینیم که خود به خود همه چیز درست پیش خواهد رفت. بخشی از آنچه در‌ آینده رخ می‌دهد به این بستگی دارد که خداوند برای ما چه مقدر کرده باشد.


سین: راجع‌ به چیدمان دکور و فضای گالری با آن هم صحبت کنید؟

جیم: گالری ما در خیابان ظفر، پلاک 251 واحد 3 واقع است و به امید خدا 4 دی افتتاح خواهد شد. اولین نمایش آن با حضور اساتید بزرگی است که به نمایشگاه آمده و آثارشان را ارائه خواهند کرد.

گالری ما فضای خاصی دارد نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک با یک معماری خاص که برای جلوه بیشتر آثار فراهم آمده است.


سین: آقای بیرنگ کمی از فضای گالری داری فاصله بگیریم. نام شما هنوز خیلی‌ها را یاد «خانه سبز» و «همسران» می‌اندازد. علت موفقیت آن دو کار را چه می‌دانید؟

جیم: بخش عمده آن به یک مجموعه شرایط بر می‌گردد. یکی از آن شرایط این بود که در آن کار‌ها من به عنوان نویسنده بودم. بخش دیگر اینکه تولید‌کننده کار یعنی تلویزیون این امکان را فراهم ساخت که من بیرنگ به عنوان نوسینده و کارگردان همراه آقای رسام تجربه‌ای را انجام دهیم و در حین مسیر از طرف مدیران مورد حمایت واقع شویم و بتوانیم آن تجربه را وسیع و وسیع‌تر کنیم. در ضمن به عقیده من آن اتفاق که یک گروه کنار هم جمع شوند و همدل و همراه کار را جلو ببرند در موفقیت کار بسیار مؤثر است. اینکه هر کسی با تمام عشق و نیرویش سهمی در اجرای بهتر کار داشته باشد، بسیار مهم است که متأسفانه این روز‌ها کمتر شاهد آن هستیم. در آن دوره از بازیگران گرانمایه که این افتخار را به ما دادند و با ما همکاری کردند تا بقیه عوامل که در بالابردن کیفیت اثر نقش داشتند و فیلم را رشد دادند، باید یاد کرد. خاطرم هست برای مجموعه «همسران» شاید با یکی دو قصه کار را شروع کردیم؛ اما یک جایی می‌دیدی که به فرض تصویر‌بردار می‌آمد و یک طرح را پیشنهاد می‌داد که روی این سوژه هم می‌شود کار کرد و همه این‌ها باعث رشد کار می‌شد.

دوستانی مثل آقایان خسرو شکیبایی، فردوس کاویانی، فرهاد جم و رامبد جوان که تازه پا به عرصه هنر‌های نمایشی گذاشته بود و خانم‌ها مهرانه مهین ترابی، الهام پاوه نژاد و بقیه دوستان همگی سعی داشتند تا تفکری که در متن بیرنگ هست را به عینیت در آوردند و در ماندگار بودنش سعی و تلاش می‌کردند. 

همچنین حمایت‌هایی که تلویزیون از «تجربه کردن» و باز تأکید می‌کنم «تجربه کردن» داشت؛ نقش بسزایی در موفقیت این مجموعه ایفا می‌کرد. من همیشه قدرشناس آن حمایت‌ها هستم و از آن یاد می‌کنم که فکری را که در سر داشتم و توانستم پیاده سازم. هرچند بودجه اندک بود؛ اما این سعه صدر وجود داشت تا اجازه تجربه‌های نو و جدید داده شود و دیدیم که ماحصل آن چیزی جز موفقیت نبود.

به اعتقاد من همیشه یک مجموعه شرایط است که باعث ماندگاری اثر هنری می‌شود. مثلاً برای ماندگاری یک کار موسیقی باید همه عوامل آن مثل ترانه سرا، خواننده، آهنگساز، و تنظیم‌کننده و همگی کارشان را به درستی انجام دهند تا اثر ماندگار  شود. 


سین: تأثیر‌گذارترین فرد در زندگی هنری شما چه کسی بوده؟

جیم: پدرم.


سین: جناب بیرنگ خلوت خودتان را توصیف کنید؟ تنهایی برایتان چه مفهومی دارد؟

جیم: تنهایی برایم خیلی زیباست. من جزو آدم‌هایی هستم که هیچ وقت حوصله‌ام سر نمی‌رود و همیشه از چیز‌های کوچکی که در خانه هست؛ از تلویزیون تماشا کردن و سینما رفتن تا صحبت با اعضای خانواده و دوستان گرفته از همگی لذت می‌برم و هیچ وقت مشکلی با تنهایی نداشته‌ام.

تنهایی بخشی از زندگی آدم‌هاست. آنها که نمی‌توانند با این تنهایی کنار بیایند، همیشه در تب و تاب هستند و زندگی آرامی ندارند؛ اما چون من هیچ وقت چیزی از خداوند متعال طلب نمی‌کنم، آرزویی ندارم و دنبال چیزی نمی‌دوم. نه از داشته‌هایم زیاد خوشحال می‌شوم و نه از دست دادن چیزی زیاد ناراحتم می‌کند. من با این نگاه به هستی که آنچه باید اتفاق بیفتد می‌افتد و فقط کافی است تو حرکت کنی، آرامش دارم. به همین خاطر خیلی از تلاطم‌هایی که آدم‌ها دارند و تنهایی‌شان را خراب می‌کند ندارم.

اگر روزی کار نمی‌کنم می‌گویم حتماً مصلحتی بوده که کار نکنم و یا روزی که کار می‌کنم، باز اعتقاد دارم که مصلحت در کار کردن بوده. پس آرام‌تر و راحت‌تر با تنهایی کنار می آیم و از فعالیت داشتن خوشحالم و از فعالیت نداشتن ناراحت نمی‌شوم. همه چیز در این دنیا عاریه است و هر کسی بسته به لیاقتی که دارد باید از موقعیت ها استفاده کند.


سین: نوشتن را ترجیح می‌دهید یا خواندن؟

جیم: نوشتن. من خیلی اهل کتاب خواندن نیستم. به اعتقاد من خیلی خوب است که نگاهمان به پیرامون و محیط زندگی باشد. به جایگاهی که در آن ایستاده‌ایم و با تعمق به همه چیز از جمله خودمان، اطراف و اجتماع نظر بیفکنیم. در دنیا هر روز تعداد بی‌نهایتی کتاب نوشته می‌شود که نگاه هر کسی به این مفاهیم را در پی دارد.

آدمی باید کشف و شهود کند و عمیق باشد. مثلاً یک هنرمند در هنگام خلق اثر هنری به سر منشأ هستی یعنی خداوند متعال توجه داشته و اجازه دهد جوی خلاقیت از وجودش نشأت گیرد. در علوم انسانی و ادبیات، خواندن خیلی به من کمک نمی‌کند اما در عین حال معتقدم خواندن مسائل علمی و بحث روز لازم است و نیابد از آن غافل شد.


سین: صحبت پایانی شما با مخاطبان باشگاه خبرنگاران جوان؟ 

جیم: همه چیز در مسیر اتفاق می‌افتد،‌ کافیست فقط راه برویم و حرکت کنیم.



گفتگو از: عاطفه گودرزی






انتهای پیام/



اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار