اگر فیلم هایی که واقعاً مخصوص تماشا در سالن سینما ساخته شده‌اند بیشتر تولید شود، بخش خصوصی هم با پیدا کردن انگیزه معقول مالی، دست به کار تأسیس سالن خواهد شد.

حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  سالن سینما که هنوز کم داریم. این از این! ورودی سینما هم هنوز برای استعدادهای واقعی باز نیست و بیشتر، کسانی امکان فیلمساز شدن را پیدا می کنند که سرمایه اولیه کار توسط خودشان فراهم می شود؛ این هم از این یکی! چنین حرف‌هایی هم تا به حال بدون مبالغه میلیون‌ها بار تکرار شده‌اند و چیزی تغییر نکرده که یعنی فقط میشود متاسف بود.

اما بحث درباره سینما تعطیل نمی شود. سینما یعنی سالن تاریکی که ده ها نفر در آن از روی صندلی‌هایشان به یک پرده نورانی خیره شده‌اند و فیلم می بینند. سینما همین است نه شبکه نمایش خانگی یا پخش تلویزیونی. در هندوستان ابتدا لینک دانلود یک فیلم روی خروجی های اینترنت قرار می گیرد و مردم بعد از دیدن آن، اگر خوششان آمد بلیت می‌خرند و به سالن‌ها می روند. این خیلی عجیب است؟ در آمریکا هم شبیه چنین وضعی وجود دارد اما رونق گیشه ها اصلا کم نشده. همانطور که ما بارها پس از شنیدن تراک‌هایی از آلبوم های موسیقی، برای کنسرت‌شان بلیت می خریم و به سالن می رویم، اگر سینمایمان هم سرپا بود مواردی مثل هند و آمریکا برایمان به نظر عجیب نمی رسیدند. البته از ابتدای سال تا به این لحظه، گیشه‌های ما رونق خوبی داشته اند؛ پس حالا وقت مناسبی برای بررسی موضوع فیلم دیدن در خود سالن سینما به نظر می‌رسد. باید به یک درک عمومی و درست در اینباره رسید که فیلم دیدن در سالن سینما با دیدن آن در دستگاه‌های خانگی چه تفاوتی دارد تا هم مخاطب بداند که لذت اصلی چیست و هم فیلمسازها برای پرده سینما کار بسازند. چه اینکه اگر فیلم هایی که واقعاً مخصوص تماشا در سالن سینما ساخته شده‌اند بیشتر تولید شود، بخش خصوصی هم خود به خود با پیدا کردن انگیزه معقول مالی، دست به کار تأسیس سالن خواهد شد.

خوشبختانه خیلی از فیلمهای اکران شده از ابتدای سال ۱۳۹۵ تا به حال، برای دیده شدن روی پرده های سینما ساخته شده بودند.

میزانسن بصری، عمده ترین دلیلی است که یک فیلم را مناسب تماشای دسته جمعی آن در سالن سینما می‌کند و در این زمینه می‌شود «بادیگارد» را مثال زد که البته مقداری از فروش آن به خاطر کنجکاوی مردم نسبت به آخرین ساخته یکی از جنجالی‌ترین فیلمسازان ایران بود. اما استاددستی محمود کلاری در نورپردازی‌های شلاقی و چشم‌خراش فیلم، به علاوه طراحی های رنگی خوب صحنه و اکشن داستانی کار باعث می شدند که اتمسفر فیلم بتواند حجم سالن سینما را پر کند. «من سالوادور نیستم» هم خوب فروخت و دلیل اصلی آن رضا عطاران و البته مقداری هم ریوالدوی فوتبالیست بود. اما در کنار این‌ها، خنده دسته جمعی در سالن سینما انگیزه دیگریست که می تواند مردم را برای اینکه منتظر دی وی دی های یک فیلم نمانند ترغیب کند. البته «من سالوادور نیستم» یک رقیب کمدی دیگر هم داشت که سوای بحث های محتوایی‌اش، در فرم و کار تکنیکی قوی تر از آن بود. اما در میان فیلم‌هایی که هنوز اکران‌شان ادامه دارد «اژدها وارد میشود» و «ایستاده در غبار» مهمترین‌هایی محسوب می‌شوند که حتماً باید آن‌ها را لااقل به خاطر میزانسن چشم نوازشان روی پرده نقره‌ای دید. کسانی که هر کدام از این دو فیلم را در سالن سینما دیده اند و تیزرهای آن‌ها را هم در مانیتور یا تبلت و گوشی همراه تماشا کرده‌اند، این را به خوبی درک می کنند که جلوه و جبروت این آثار روی پرده سینما صد برابر بیشتر از قاب‌های چند اینچی خانگی یا همراه است. «بارکد» هم یک کمدی سرخوشانه است که به دلیل خنده دسته جمعی مردم در سالن سینما فضای فرح‌ بخش‌تری از حالت معمولی‌اش پیدا می‌کند. در کنار بارکد باید از «دراکولا» اسم برد که رضا عطاران آن را ساخته و هیچ بعید نیست که رکورد پرفروش ترین فیلم در تاریخ سینمای ایران را بشکند.

دیدن فیلم‌های کمدی در سالن سینما حال و هوای دیگری دارد. مخاطب خیلی از اوقات به دلیل خنده بقیه تماشاگران متوجه مطایبه‌ای طنازانه در بعضی قسمت‌های کار می‌شود که اگر در خلوت این صحنه را می دید، شاید حواسش به آن نبود. به علاوه خنده خود هر تماشاگری به مثابه اعلام موضع او نسبت به بامزه بودن یا نبودن هر متلک فیلم است و این ایده مشارکت جویانه، نشاط خاصی به تماشای یک فیلم کمدی می دهد. ما هنوز همه جور فیلمی را روی پرده های سینمای‌مان نیاورده ایم اما با آوردن آثار مختلف از ژانرهای گوناگون، البته آثار موفق و قوی، این نکات در مورد آن ژانرها هم بیشتر مشخص خواهند شد. مثلاً سال‌ها پیش «میم مثل مادر» مرحوم ملاقلی پور نشان داد که اشک ریختن دسته جمعی در سالن سینما چه حس همدلی برانگیزی بین مخاطبان ایجاد می‌کند و این تجربه در مقیاسی کمتر با «شیار ۱۴۳» هم تکرار شد. ملودرام یکی از ژانرهای کم پیدا روی پرده های سینمای ماست. خاطره همخوانی دسته جمعی مخاطبان جشنواره فجر با محسن چاوشی در فیلم «سنتوری» یکی دیگر از تجربه های موفق ملودرام در سینمای ما بود که با وجود علاقه‌ی بالای مخاطبان، هر چند سال یکبار و به ندرت اتفاق می‌افتد. ما فیلم وحشت هم کم داریم و مورد خاص «اژدها وارد می‌شود» نشان داد که لذت بردن از ترس در مدیوم گروهی‌اش هم جذابیت دیگری برای مخاطبان دارد.

فیلم های پلیسی هم در سالن سینما حال و هوای خاصی به پا می‌کنند. پچ پچه‌های روی صندلی‌ها که به گوش افراد بغل دستی می رسد و همه در پی حدس زدن معمای قصه‌اند، شبیه یک تلاش گروهی برای حل معمایی پیچیده است. اما متاسفانه ما فیلم پلیسی نداریم چون با اینکه این ژانر چندان پرخرج نیست و معمولاً نیازی به جلوه های ویژه کامپیوتری گران قیمت ندارد، در عوض به خلاقیت داستان نویسی محتاج است و نمی‌شود در وادی آن پشت افه‌های کلیشه ای عوام پسند یا روشنفکری مخفی شد. فیلم کودک (که آخرین تجربه موفق آن «مدرسه موش‌ها ۲» بود)، فیلم‌های اسلشر، آثار تاریخی-مذهبی (لابد لازم نیست فروش نسبتاً بالای «محمد  ص»یادآوری شود) و... هم همه می توانند نمونه هایی موفق برای دیده شدن در خود سالن سینما داشته باشند و اگر چنین فیلم‌هایی تولید شوند، سالن‌های سینما به طور خودجوش و به قدر کافی در بخش خصوصی ایجاد خواهند شد. خب! مدتها گفته می شد که اگر سالن‌ها زیاد شوند، فیلم هایی که مناسب پخش در مناطق مختلف ایران و سازگار با سلیقه‌های گوناگون مردم هستند هم تولید خواهند شد؛ اما انگار این حرف‌ها قرار نبوده و نیست که به جایی برسند، پس می‌شود مسیر را معکوس رفت، یعنی فیلم‌های مخاطب پسندی بسازیم که سرمایه گذاران را برای نمایش دادن‌شان، به ساخت سالن ترغیب کند.

 
میلاد جلیل زاده




انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار