پیامبر و دیوانه اثر نابغه مشهور لبنانی جبران خلیل جبران است.

به گزارش خبرنگار   حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  یکی از کتاب های خوب در حوزه نشر کشور کتاب پیامبر و دیوانه اثر نویسنده: جبران خلیل جبران است که توسط ترجمه شد. این کتاب دوقسم پیامبر و دیوانه را شامل می شود. نجف دریابندری

مترجم در پیشگفتار اثر خود نوشته است: پیامبر جبران درباره همه مسائل رودرروی انسان مانند کار، شادی و اندوه، درد، خوبی و بدی، دوستی، دعا، قانون، مرگ، زیبایی و ... سخن می گوید. همه این سخنان بر این پایه استوارند که سرشت انسان ذاتاً خوب است و دشواریهای زندگی او از اینجا ناشی می شوند که او هنوز تعارض های اساسی زندگی را به جا نیاورده و ماهیت کار و نظام زندگی را چنان که باید دیگرگون نکرده است.

از کتاب چگونه دیوانه شدم؟ چنین روی داد: یک روز، بسیار پیش از آنکه خدایان بسیار به دنیا بیایند، از خواب عمیقی بیدار شدم و دیدم که همه نقاب هایم را دزدیده اند. همان هفت نقابی که خودم ساخته بودم و در هفت زندگی ام بر چهره می گذاشتم. پس بی نقاب در کوچه ها دویدم و فریاد زدم”دزد، دزد”………. چنین بود که من دیوانه شدم.

جبران خلیل جبران، نابغه مشهور لبنانی، موفق ترین نویسنده و هنرمند معاصر عرب، نه تنها از پیشگامان ادبیات نوین عربی است، بلکه در جهان امروز و در ایران نیز بسیار پرآوازه و اثرگذار بوده است. او نقاش و نویسنده ای نوآور، عارف و شاعری مبارز و اندیشمندی ممتاز و معنویت گرا است که توانست با آثار کم حجم، اما نغز و پرمغز خود، ستاره شرق و پیام آور سرزمین پیامبران و سخنگوی وجدان فرهنگی ملت خود باشد.

در زمان تولد جبران لبنان بخشی از سوریه بزرگ (شام)، شامل سوریه کنونی، لبنان و فلسطین تحت سلطه عثمانی ها بود، سالها بعد جبران یکی از استقلال طلبان پرشور عرب، علیه دولت ترک عثمانی شد. مادر جبران «کامله رحمه» دختر کشیشی مارونی بود، مارون قدسی از قرن پنجم میلادی بود که بسیاری از مسیحیان لبنان پیرو او هستند کامله بیوه ای بود که همسر خلیل (پدر جبران) شد و در ژانویه سال ۱۸۸۳در روستای زیبا و کوهستانی بشری در شمال لبنان، جبران را به دنیا آورد.خانواده جبران در آغاز وضع مالی متوسطی داشتند،اما پدرش مردی قمارباز، می خواره و بی مسوولیت و تندخو بود که سرانجام خانواده را به فقر کشاند و خود به جرم اختلاس در اداره مالیات، اموالش مصادره شد و مدتی به زندان افتاد، اما مادرش برخلاف پدر، دیندار، فعال و کاردان بود و در تربیت جبران، اهتمام و تاثیر به سزایی داشت.

جبران در پنج سالگی به مکتب رفت و خواندن و نوشتن آموخت، او که کودکی درونگرا، رویایی و تیزبین بود گرچه در دامن فقر بزرگ می شد، مشاهده پدیده های خیره کننده طبیعت جذاب در آن منطقه سرسبز او را سرشار می کرد و اثری ژرف بر ذهن کنجکاوش می نهاد..جبران سپس به همراه خانواده اش در سال ۱۸۹۵میلادی بیروت را به مقصد آمریکا ترک کرد و در آنجا در محله چینی های بندر بوستن که عربهای مهاجر بسیاری در آن می زیستند جایی اجاره کردند تا زندگی خود را با کار و تلاش اداره کنند. جبران تنها عضو خانواده بود که به سبب علاقه و استعداد خود و تلاش و تشویق مادرش موفق شد به مدرسه برود و به تحصیل دانش بپردازد، جبران در مدرسه به آموختن انگلیسی و ادبیات پرداخت، اما توانست با نقاشی ها و طرحهایش عادت و سرگرمی ای که از لبنان با خود آورده بود توجه آموزگارانش را جلب کند.

سال ۱۹۰۴در نخستین نمایشگاه نقاشی جبران، خانم ماری هسکل که فردی ثروتمند و مدیر مدرسه ای بود او را کشف و با تشویق ها و حمایت مالی خود، موانع پیشرفت او را برطرف کرد.در همین سال انتشار مقالات وی در روزنامه مهاجران عرب المهاجر، آغاز شد و نثر ویژه و اسلوب نگارش جبران مورد توجه قرار گرفت و در پی آن کتابهای «موسیقی» در ،۱۹۰۵«عروسان مرغزار» در سال بعد و «ارواح سرکش» را در ۱۹۰۸ به چاپ رساند.
نخستین کتاب انگلیسی جبران، با عنوان «دیوانه» در ۱۹۱۸منتشر شد و مطبوعات محلی از آن استقبال کردند. جبران در سالهای باقی مانده عمرش به نقاشی و صورتگری آثارش و نشر آثاری همچون «تندبادها» و «پیشتاز» و تکمیل و انتشار مهمترین و مشهورترین کتابش «پیامبر» به زبان انگلیسی پرداخت. «پیامبر» که حاصل سالها تلاش فکری وادبی جبران و عصاره آثار و اندیشه های اوست، به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و تاکنون میلیونها نسخه از آن چاپ شده است.

او همچنین به نگارش مفصل ترین کتاب انگلیسی اش پرداخت که روایتی تازه از مسیح بود و عنوان آن را «عیسی فرزند انسان» نهاد. «مارتا»، «یوحنای مجنون»، «گل هانی»، «فریاد قبرها»، «حجله عروس»، «خلیل کافر»، «اشک و لبخند»، «مواکب»، «تازه هاو طرفه ها»، «ماسک و کف»، «خدایان زمین»، «سرگشته» و «بوستان پیامبر» از دیگر آثار و نوشته های جبران به شمار می رود.آثار جبران به سرعت مرزها را در نوردید و با جذب میلیونها مخاطب از ملل دیگر، او را تبدیل به پدیده ای چشمگیر کرد.

از کتاب چگونه دیوانه شدم؟

چنین روی داد: یک روز، بسیار پیش از آنکه خدایان بسیار به دنیا بیایند، از خواب عمیقی بیدار شدم و دیدم که همه نقاب هایم را دزدیده اند. همان هفت نقابی که خودم ساخته بودم و در هفت زندگی ام بر چهره می گذاشتم. پس بی نقاب در کوچه ها دویدم و فریاد زدم"دزد، دزد"..........
چنین بود که من دیوانه شدم


انتهای پیام/
 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار