پایانی که شروع دیگری را رقم می زند

31 اردیبهشت ماه مصادف با صدور فتوای امام خمینی (ره) برای جایز بودن پیوند اعضا، روز ملی اهدای عضو است.

پایانی که شروع دیگری را رقم می زندبه گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ؛31 اردیبهشت ماه سال جاری اولین سالی است که روز ملی اهدای عضو به‌عنوان یک مناسبت رسمی جشن گرفته می‎شود و از این پس نیز این مناسبت در تقویم رسمی کشور نیز ثبت خواهد شد. 
  
با نگاهی اجمالی بر سیر تغییر و تحول قوانین اهدای عضو در ایران می‌توان به این نتیجه رسید که این عمل نیک و خداپسندانه از دیرباز در کشور ایران جایگاه خود را به خوبی یافته است و امروزه نیز با ایجاد کمپین‎های مختلف، افراد زیادی اقدام به دریافت کارت اهدای عضو کرده‌اند و در این میان هنرمندان و چهره‎های مشهور و سازمان‎های مردم نهاد نیز به عنوان سفیران سلامت تلاش‎های زیادی در راستای نهادینه شدن فرهنگ اهدای عضو انجام داده‌اند. 
  
نخستین لایحه‌‏ی پیوند اعضای افراد فوت شده در سال 1372 به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد و چهار سال پس از آن نیز آئین‌نامه‎ی مرکز دیالیز و پیوند اعضا تدوین شد. پس از طی تغییر و تحولات بسیار و در سال 1381 شبکه‎ی فراهم آوری اعضای پیوندی ایران شکل گرفت. 
  
واحد فراهم آوری اعضا وظیفه‎ی شناسایی بیماران مرگ مغزی شده در بیمارستان‎ها، ویزیت و صحبت با خانواده‎های این بیماران را بر عهده دارد و طی این پروسه بیش از یکصد نفر در این واحد فعالیت می‎کندد تا عضو اهدایی از اهداکننده به گیرنده برسد. 
  
نخستین پیوند انجام شده در ایران در سال 1314 و با پیوند قرنیه شروع شد و پس از آن نیز پیوند کلیه در سال 1347 انجام شد. هم‌چنین پیوند مغز و استخوان در سال 1369، پیوند قلب و کبد در سال 1372، پیوند ریه در سال 1379 و نهایتا پیوند روده و پانکراس در سال 1385 انجام شد. 
  
 اهدای عضو مزایای معنوی بسیار فراوانی دارد که اثرات دنیوی و اخروی آن می‎تواند زندگی بسیاری را از دام مرگ برهاند و طبق گزارشات و مستندات پزشکی، اعضای بدن یک فرد مرگ مغزی می‎تواند جان هشت نفر را نجات دهد. 
  
به راستی چقدر عجیب است که بخشی از اعضای بدن فردی که دنیای خود را عوض کرده، در بدن فرد دیگری که زنده است به یادگار بماند. به این معنی که شاید بخشی از اعضای فرد مرگ مغزی شده، پازل ناتمام فرد محتاج به عضو را تکمیل کند.

 
 و اینجاست که پایان یک زندگی، شروع زندگی دیگری را رقم می‎زند و در حالی که عزیزان یکی بیمار در حال وداع با سفرکرده‎ی خود هستند و با اشک چشمان خود او را راهی اتاق عمل می‏ کنند تا شروعی دوباره را به تماشا بنشینند، همراهان بیمار گیرنده نیز اشک شوق می‎ریزند و به پاس این لطف الهی تا ابد شکرگزار پروردگار هستند. 
  
چشمت به قاب عکس اهداکنندگان که می‎افتد، غباری از غم بر صفحه‎ی نازک دلت می‌نشیند و بار دیگر به کج رفتاری چرخ روزگار پی می‎بری. از دختر جوان تازه عروس گرفته تا کودکی که بهار عمرش با گذشت تنها چند سال و اندی به خزان تبدیل شد. اما با دیدن کلمه‎ی بلد شده‎ی «احیاگران سلامت» دلت محکم می‎شود که اینان نمرده‎اند و بدون شک کسی که با مرگ خود هشت نفر را حیات می‎بخشد، زنده‎ی جاوید است، به طوری که حتی خداوند نیز در آیات قرآن خوشبختی ابدی آنان را تضمین کرده است و این آیات آرامبخش دل داغدار عزیزان باقیمانده‌ی اهدا کنندگان می‎شود. 
  
با مادر یکی از اهدا کنندگان عضو همکلام شدیم و تا از راز بخشندگی و مهر مادری خود برایمان بگوید. صبوری و متانت بی‌مثالش زبانزد عام و خاص بود و در طول مصاحبه همواره از رضایت خود از سرونوشت می‎گفت. 
  
«زهرا سادات» از رضای 24 ساله می‎گوید: فرزند ارشد و عزیز کرده‎ی خانواده بود. سه خواهر کوچک‎ترش همیشه می‎گفتند او را بیشتر از ما دوست داری. راست هم می‎گفتند رضا گیرایی خاصی داشت و پس از نذر و نیاز فراوان به درگاه خدا و با توسل به امام هشتم، خداوند او را به ما هدیه کرده بود. 
  
وی ادامه می‎دهد: مثل همه مادران این سرزمین که وصف مهربانی‎هایشان را بسیار شنیده‎ایم، شب و روزم را صرف پرورش ثمره‎ی زندگی‎ام کردم تا رضا به این سن برسد، اما نامهربانی روزگار او را از من گرفت. ولی سر تسلیم و رضا در برابر خدا فرود می‎آورم و تنها تکیه بر حکمت و خرد اوست که مرا تا این حد مقاوم کرده است. 
  
وی می‎گوید: محسنات اخلاقی‌اش زبانزد همه بود، اما دلسوزی و ایمان از بارزترین ویژگی‎هایش بود و بیشتر وقتش را در راه کمک به محرومان صرف می‎کرد و در اردوهای جهادی هم همواره پیشقدم بود. از این‌رو بدون اطلاع دادن به ما اقدام به دریافت کارت پیوند اعضا کرده بود. 
  
زهرا سادات ادامه می‎دهد: یک روز که جیب پیراهنش را می‎گشتم تا، از خالی بودن آن اطمینان حاصل کنم و آن را بشویم، کارت پیوند اعضا را پیدا کردم و ساعت‎ها گریه کردم. حتی فکرش هم دیوانه‎ام می‎کرد که اتفاقی برای او بیفتد و اعضای پسرم را به کسی پیوند بزنند. 
  
وی می‎گوید: فردای آن روز که به خانه آمد، بعد از کلی بحث و مشاجره با حرف‎هایش قانع شدم  و او در جواب من گفت «اگر قرار باشد با مرگ من تو داغدار شوی، اعضای من می‎توانند از داغدار شدن مادران دیگر جلوگیری کنند، سیده خانم راضی باش».
  
ادامه می‎دهد: چند ماهی از آن واقعه که گذشت، رضا برای گرفتن کارت پایان خدمت رفت و آن رفتن آخرین باری بود که چشم در چشم او دوخته و سیر نگاهش کردم. 
  
«من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود»
 
زهرا سادات می‎گوید: رفتنی بی‌بازگشت پسرم را از من گرفت، تلفن که زنگ زد با شنیدن صدایی که می‎گفت «رضا بیمار تصادفی که بر اثر برخورد خودرو به بیمارستان منتقل شده» خودم را به بیمارستان رساندم. فضا گیج‌کننده بود و پزشکان در گوشی با هم مشورت می‎کردند و همسرم سعی می‎کرد اشک نریزد و حقیقت ماجرا را از من پنهان کند. اما بالاخره فهمیدم بازگشتی در کار نیست و رضا ضربه‎ی مغزی شده است. 
  
وی ادامه می‎دهد: چند ساعت بعد تیم پزشکی ما را به اتاق جلسه دعوت کردند و همه آنچه را که دلم می‎خواست دروغ باشد را به ما گفتند. نمی‎توانستم بپذیرم اعضای پسرم اهدا شود و این در حالی بود که خود او کارت اهدا داشت. آن شب را تا صبح در خیابان‎ها پرسه زدم و گریه کردم و در حالی که از شدت گریه دیگر چشمانم کم سو شده بودند، به مسجدی پناه آوردم و بعد از نماز صبح جمله‎ی رضا که گفته بود "راضی باش" ملکه‎ی ذهنم شده بود. 
  
تصمیم‎گیری بسیار سخت بود، از یک سو قرار بود پیکر عزیز خود را به دست جراحان بسپارم و نگران بعدش بودم و از یک سو نجات جان چندین نفر هم مسئله‎ی کمی نبود. نمی‎خواستم به عقب نگاه کنم و شاید اندکی تامل باعث می‎شد پشیمان شوم و آنقدر پریشان و شوکه بودم که امکان هر تصمیم گیری نادرستی ممکن بود. شاید شعر "من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‎رود" بهترین شرح از حال من باشد. 
  
دوست دارم صدای قلب او را بار دیگر بشنوم
 
وداع با ثمره‎ای که 24 سال با جان و دل پرورانده بودم آسان نبود، تا آن لحظه مردد بودم. مدام صدای تپش قلبش را گوش می‎دادم و از او کمک می‎خواستم تا از ته دل راضی شوم و یک لحظه به این فکر کردم که اگر این قلب خاک شود هیچ راه ارتباطی با من و رضا وجود نخواهد داشت ولی اگر این قلب در سینه‎ای بتپد شاید بار دیگر شانس شنیدن صدایش را داشته باشم و رضایت نامه را امضا کردم و اکنون دوست دارم بار دیگر صدای قلب اوا رابشنوم. از صمیم قلب می‎گویم از حکمت و تقدیر الهی راضی هستم و تا به این لحظه از تصمیمی که گرفته‎ام، پشیمان نشده‎ام. 
  
«رسول زارع‌زاده»، مسئول هماهنگی پیوند اعضای بسیج جامعه‎ی پزشکی آذربایجان‎شرقی،  اظهار کرد: بسیج جامعه‎ی پزشکی استان  متناسب با وظیفه‎ای که در حوزه‎ی سلامت دارد، از دو سال گذشته رسماً آغاز به کار کرده است و تکمیل فرم اهدای عضو توسط 12هزار نفر در استان از ثمرات فعالیت‎های بسیج جامعه‎ی پزشکی بوده است.
 
وی افزود: با توجه به این‌که حدود 27 هزار نفر بیمار در استان ما منتظر دریافت عضو هستند که حدود 30 در صد بیماران پیوندی کشور را تشکیل می‎دهند، بنابراین فرهنگسازی در این راستا ضروری است.
 
وی گفت: با توجه به شمار محدود اهداکننده در استان ما و با در نظر گرفتن این نکته که سالانه حدود 8000 نفر مرگ مغزی می‎شوند و از این تعداد اعضای چهار هزار نفر قابل پیوند می‌باشد و تنها  اعضای 700  الی 800 نفر اهدا می‎شود.  از همین‌رو رسالت بسیج جامعه‎ی پزشکی بیش از پیش شده و همه تلاش‎ها در راستای فرهنگ‎سازی برای افزایش مشارکت در اهدای اعضای بیماران مرگ مغزی است.
 
زارع‌زاده تصریح کرد: به طور متوسط روزانه هفت الی 11 نفر در صف پیوند جان خود را از دست می‎دهند. از این‌رو بسیج جامعه‎ی پزشکی استان در این راستا پیشقدم شده و فعالیت اصلی خود را از دو سال گذشته و از بیمارستان صحرایی آغاز کرد.
 
وی خاطرنشان کرد: بیش از نیمی از کارت‎های اهدای عضو برای متقاضیان طی دو همایش تحویل داده شده است و طی اعلام فراخوان در ماه آینده، کارت متقاضیان جدید نیز تحویل داده خواهد شد.
 
وی با اشاره به این‌که غرفه‎های اهدای عضو در مکان‎های پرتردد شهر برپا می‌شوند، گفت: نماز جمعه، نمایشگاه بین‎المللی، پارک‎ها و تفرجگاه‎های پرتردد از جمله مکان‏‌های برپایی غرفه توسط بسیج جامعه‎ی پزشکی هستند که در این غرفه‎ها به سئوالات مردمی در رابطه با پیوند و بیماری‎های کبد نیز پاسخ داده می‌شود.
 
زارع‌زاده افزود: مردم می‎توانند با مراجعه به سایت‎ انجمن اهدای عضو که با وزارت بهداشت لینک هستند، و یا با پر کردن فرم در محل غرفه‎ها اقدام به ثبت نام جهت دریافت کارت اهدای عضو کنند.
 
وی با بیان این‌که مرکز پیوند اعضای شمالغرب کشور به زودی به بهره‌برداری خواهد رسید، گفت: آخرین جلسه در رابطه با این موضوع در اسفند ماه سال گذشته تشکیل شد و نتیجه‌ی آن نیز مبنی بر بهره‌برداری از مرکز پیوند شمالغرب در آینده‎ی نزدیک بود و امید است خیران نیز ما را در راستای تأسیس و راه‎اندازی انجمن اهدای عضو ایرانیان یاری کنند.
  
هر بیمار مرگ مغزی می‎تواند با اهدای عضو خود یک الی هشت نفر و با اهدای بافت خود 35 نفر را از دام مرگ برهاند و این در حالی است که 27 هزار نفر در استان آذربایجان‎شرقی در صف پیوند قرار دارند و روزانه هفت الی 12 نیز در صف پیوند جان خود را از دست می‎دهند. 

منبع:ایسنا

انتهای پیام/ع
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.