اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل در اولين بيانيه خود در آستانه انتخابات، تلاش جنبش دانشجويي را تحقق ملزومات مشارکت حداکثري، قانون‌گرايي و احترام به راي ملت عنوان كرد.

به گزارش حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران متن کامل این بیانیه شرح زير است:

باسمه تعالي

با انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) فصل جدیدی در تاریخ رقم خورد، انقلابی که چهارمین دهه از رشد و بالندگی خود را سپری می‌کند.

بی تردید هرحکومتی که در دنیا شکل می‌گیرد با 2 پرسش اساسی مواجه است. اول مشروعیت و حقانیتِ آن حکومت و دوم میزان کارآمدی و پیشرفت. یعنی تنفس در هر حکومت به 2 امر بسیار مهم وابسته است که اولا آن حکومت چه مقدار از مشروعیت برخوردار است و دیگر اینکه این حکومت چه مقدار از کار آمدی برخوردار است و قدرت و توان پیشرفت آن حکومت به چه میزان است؟

وقتی از مشروعیتِ این نظام سؤال می‌پرسیم و شاخصِ حقانیتِ نظامِ اسلامی و ملاکِ کارآمدی آن را می‌سنجیم، در می‌یابیم که در فقه شیعه اصل مشروعیت و ملاکِ کارآمدی نظام اسلامی با مقوله عدالت سنجیده می‌شود.

جای تأکید است که از ابتدای انقلاب، "عدالت" مسئله اصلی بوده و در گفتمان انقلاب و در شعارهای امام(ره) با مفاهیمی چون "فقر و غنا"، "مستضعف و مستکبر"، "کوخ نشینان و کاخ نشینان" تفاوت‌های اسلام ناب و اسلام آمریکایی نهادینه شده است.

اما پس از جنگ تحمیلی، اتفاق ناگواری رخ داد که اتفاقات دیگر از آن منبعث شد. ارزش و گفتمان عدالت به گوشه‌ای خزید و ارزش‌هایی مثل "ثروت و قدرت" به عنوان ارزش عمومی جامعه جای‌گزیده شد. پس از 2 دهه از انقلاب اسلامی مقام معظم رهبری شعار دهه سوم انقلاب را "نوسازی معنوی با استقرار کامل عدالت" نامیدند که این نامگذاری در حقیقت 2 انتقاد نسبت به شرایط گذشته را در دل خود داشت و این یعنی اینکه انقلاب از 2 نقطه آسیب دید؛ یکی از لحاظ معنوی و دیگری به لحاظ عدالت. و اندکی بعدتر در دوران اصلاحات نیز شیب گرایش به ارزش‌های غربی و سرمایه‌داری همچنان قوت گرفت؛ گفتمان امام را متعلق به موزه ها دانستند و عاشورا را نتیجه خشونت طلبی پیامبر خواندند(!) و در آن ایام تحلیل بسیاری از سیاسیون بر این شد که سیر به سمت ارزشها کم رنگ شده و خواهد شد و دیگر آرمان خواهی و آرمان طلبی در میان این مردم جایی ندارد و حتی لیدرهای جریان تجدیدنظرطلبی امثال سروش معتقد بودند که با پیروزی اصلاحات آخرین میخ بر تابوت جمهوری اسلامی و حکومت های دینی کوبیده شد. و حتی تا انتخابات شورای شهر سال 81 و انتخابات ریاست جمهوری 84 رقابت بر سر این بود که چه کسی پتانسیل آزادسازی تحرکات ساختارشکنانه تر و رادیکال تر برای استحاله فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را دارد!

در اوج حملات آن زمانِ تجدیدنظر طلبان، نیروهای انقلاب حتی به بهای خون دل خوردن ها و فحش شنیدن ها و حتی متهم شدن به جانی و قاتل و دگم و متحجر اما توانستند فضای جامعه را به نفع جریان انقلاب تغییر دهند و این نتیجه پافشاری بر اصول و تکرار ارزشهای انقلاب و تکیه به وعده های الهی بود.

اما جبهه انقلاب اسلامی به خصوص جبهه فعال در دانشگاه به پیشتازی دانشجویان و البته با رهنمودهای امام خود، توانستند بستر لازم برای ایجاد تغییر در گفتمانِ حاکم را فراهم آورده و گفتمانِ انقلاب را زنده نگه دارند چه اینکه بزرگترین کار را در این زمینه مقام معظم رهبری انجام دادند و بار اصلی این مسئله را ایشان بر دوش کشیدند. و این تغییر گفتمان مرهون هیچ جریان و حزب و فردی نیست جز مقام معظم رهبری و مردم شریف ایران چه اینکه این مقام معظم رهبری و مردم ایران بودند که ایستادند و بر ارزشها پافشاری کردند و فتنه هایی مثل کوی دانشگاه و فتنه 88 را یکی پس از دیگری خنثی کردند. تا اینکه دهه چهارم انقلاب از سوی مقام معظم رهبری به عنوان دهه "پیشرفت و عدالت" نامیده شد.

و اکنون در آستانه اولین انتخابات، در آغاز دهه 90 هستیم که به درستی نقطه عطفی در آغاز این دهه است چرا که مجلس کارآمد و برخواسته از رای حداکثری ملت ایران است که می تواند در پیمودن این سیر صعودی انقلاب تحول ساز باشد.

اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور در اولین بیانیه خود نکاتی را در خور توجه می داند:

اول : عدالت و نقد واقع بینانه

جنبش دانشجویی مفتخر است که در طول این سال‌ها پرچم عدالت و عدالت‌خواهی را هیچ‌گاه زمین نگذارده است چه اینکه گفتمان عدالت، به عنوان گفتمانی مادر و فرادستی برای ما دانشجویان ارزشی "برتر" است و این گفتمان در شرایط اجتماعی و سیاسی امروز توانسته است از طرف جامعه رأی بگیرد و اقبال عمومی را با خود همراه سازد و می‌توان گفت اکنون عدالت یک "ارزش گفتمانی" است که هر چقدر از این میزان و سنجه فاصله بگیریم به همان میزان غیراسلامی و غیر انقلابی خواهیم شد. این گفتمان امروز ارزش مقبول و فراگیر جامعه شده است و جامعه دغدغه‌ها و مطالباتش را با این ارزش محک می‌زند و اکنون گفتمان عدالت در مرحله اثبات کارآمدی خود رسیده است.

جریان دانشجویی از پایگاه‌های اجتماعی فعالی است که با استفاده از ابزار نقد و نقادی و به دلیل برخورداری از ظرفیت های اجتماعی در فضای عمومی ظهور و بروز دارد و توانایی تولید گفتمان را نیز دارا است. عطف به این ملاک و سنجه، همانگونه که به شدت باید با هر پدیده "ضدعدالت" مقابله کرد، هر پدیده‌ای که تبلوریافته‌ی آرمانِ عدالت باشد، شایسته‌ی تقدیر و تشکر است؛ بنابراین ضمن رعایت عقلانیت در عدالت و لزوم نقد واقع‌بینانه، خطاب به مجموعه‌های حکومتی مواردی را در خور توجه می‌دانیم:

الف) مسأله عدالت یک آرمان انقلابی است و عدالت محدود به افراد و اشخاص یا یک گروه سیاسی یا جریان سیاسی نیست چه اینکه ارزش عدالت یک ارزش اصیل است به این معنا که تمام حوادث و وقایع براساس آن تنظیم می‌شود.

ب) مسئله اصلی کشور در عرصه سیاست‌ورزی را امروز عدم نگاه دقیق سیاسیون به وضعیت کشور می‌دانیم معتقدیم امروز 2 گروهند که نگاهشان نسبت به مسائل کشور غیر واقعی است. نخست گروهی که همه شرایط کشور را سفید و منزه از ایراد می‌دانند و دسته دیگر کسانی که همه شرایط را سیاه مطلق می‌دانند.

ج) اولین ویژگی در سنت نقادی، جامع‌نگری و پرهیز از یک سونگری است. نقد باید تلاش کند تصویری واقعی را ترسیم کند. اگر نقاط مثبت و منفی، فرصت‌ها و تهدیدها، ضعف‌ها و قوت‌ها در آن دیده نشود آن نقد، تصویر واقعی را نخواهد داد. از آفت‌های یک سونگری این است که فردی که تمام شرایط را مثبت می‌بیند به شرایط موجود راضی می‌شود و حرکتی را صورت نمی‌دهد. از آن طرف وقتی فردی تمام شرایط را منفی دید این نگاه موجب توقف و رکود خواهد شد. اکنون جریانی فضای کشور را مثبت تلقی کرده و به گونه‌ای تصویر می کنند که همه چیز خوب و مثبت است و جریانی فضای کشور را فقط منفی می‌دانند. این دو طیف در نقد و سنت نقادی دچار چالش و مشکل هستند و هر 2 آنها با اصلاح‌طلبی و تحول‌خواهی مخالفند.

د) دومین ویژگی در نقد به اندازه دیدن مسائل است. باید واقعیات را چه مثبت چه منفی آنگونه که هستند دید و بدان پرداخت. بنابراین اگر به این نکته توجه نشود، حساسیت‌های اجتماعی و عمومی وجه کاریکاتوری پیدا می‌کنند. آنجا که باید حساسیت نسبت به موضوعی کم باشد بالا می‌رود و آنجا که باید آن موضوع به عنوان اصل در نظر گرفته شود به حاشیه می‌رود. در این وضعیت است که جامعه یک وضعیت نامتعادل در مقابل چالش‌ها پیدا می‌کند.

ه) آنچه که در حوزه‌هایی غیر از حوزه "نقد واقع‌بینانه" سبب مخدوش شدن انصاف می‌شود غلبه انگیزه‌های سیاسی، گروهی و جناحی است که نقد را از انصاف دور می‌کند چیزی که مقام معظم رهبری به "قبیله‌گرایی در روابط سیاسی" از آن تعبیر کردند. اثر اجتماعی که این مورد دارد این است که چون جریان‌های سیاسی با هم مشکل دارند و در رقابتند برای بالا رفتن خودشان محیطی غیر متعادل پدید می‌آورند که آثار سوء آن متوجه فضای عمومی کشور است.

دوم: تکلیف گرایی یا نتیجه گرایی؟

پاسخ به این سوال شاید کلیدی ترین راه حل برای پیش برد مسائل جامعه امروز ما باشد که آیا نگاه جنبش دانشجویی به مسائل پیرامونش یک نگاه منبعث از تفکرات تکنوکراتیک است؟ یا خیر؟ واضح تر اینکه آیا بایستی به مقوله انتخابات و اساسا هر مسئله دیگری در پیشبرد اهداف انقلاب از دریچه "نتیجه" نگریست یا "تکلیف"؟

در کشورهای مختلف جهان و حتی در داخل نیز جریاناتی هستند که اساسا تعاملات سیاسی اجتماعی فرهنگی دیپلماتیک خود را بر اساس "نتیجه" این تعاملات دنبال می کنند. اما جنبش دانشجویی از دیدگاه دیگری قصد واکاویی دارد. و آن از منظر بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) است.

حضرت امام خمینی(ره) هر مسئله ای را اینطور تفسیر می کردند که در همه مسائلى كه انسان در معرض اقدام است، يك قسم از مسائل اين طور است كه، فرد بايد ملاحظه كند كه در اين عملى صورت می گیرد، نتيجه حاصل مى‏شود یا نمى‏شود؟ آيا مى‏رسد به اين مقصدى كه دارد، یا نمى‏رسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مى‏رسد اقدام مى‏كند، اگر مطمئن نشد اقدام نمى‏كند. يك قسم از مسائل هم هست كه انسان از طرف خدا تكليف دارد و اصل مطلب يك تكليفى هست و نتايجى هم احتمال مى‏رود حاصل بشود، و احتمال هم مى‏رود حاصل نشود. [صحيفه امام ج‏5 ص18 سخنرانى در جمع دانشجويان و ايرانيان مقيم خارج]‏

اما انتخابات ها از دسته مسائلی است که در آن تكليفی بر عهده افراد قرار می گیرد. بدین جهت بایستی به انتخابات در وهله اول به عنوان یک مقوله تکیلف محور نگریست. حضرت امام خمینی(ره) اساسا عمده اقدامات خود را بر اساس یک تکلیف الهی پی ریزی و نهایتا اقدام می کردند که در سیره ایشان و حتی انبیا و اولیا نیز این روش مشهود است. که برای روشن شدن این مثال هایی ذکر می شود.

الف) تکلیف گرایی یا نتیجه گرایی در تاریخ اسلام {سیره پیامبر اسلام، امیرالمومنین و سید الشهدا(علیهم السلام)}

تکلیف گرایی در سیره ائمه و معصومین یک اصل جاودانه است ولو اینکه نتیجه ای جز شهادت نداشته باشد.

تنها ساعاتی پس از شهادت رسول گرامی اسلام(ص) عهدشکنی ها آغاز شد تا اولین ظالمان اسلام تخم پلیدی و انحراف را بکارند؛ اما دخت گرامی رسول اکرم و حضرت امیر(ع) شبانه تکلیف الهی و وظیفه تاریخی انصار را به آنها یادآوری می کردند و هزاران افسوس که انصار به دلایلی واهی و منبعث از نتیجه اهل بیت رسول گرامی اسلام را یاری نکردند و شد آنچه شد که ولی خدا 25 سال خانه نشین شد و این تنها 25 سال خانه نشینی نبود که کوتاه شدن دست نسل بشر از نعمت ولی خدا تا ظهور حجت بود.

پس از 25 سال خانه نشینی حضرت امير- سلام اللَّه عليه- پس از آنی که بر اساس تکلیف الهی زمام حکومت را بدست گرفتند بر ضد معاويه قيام كردند چرا که مى‏خواستند به اينكه معاويه را از مقام خودش به عنوان فردی که فاسق است، كنار بزنند و فرد صحيحى را به جاى او در شامات و سوريه بگذارند. [صحيفه امام ج‏5 ص19 سخنرانى در جمع دانشجويان و ايرانيان مقيم خارج]‏

امام خمینی(ره) در این باره می فرماید: لكن جلوگيرى از ظلم معاويه يك تكليف شرعى بود كه بايد قيام كنند به اين امر و به مردم بفهمانند كه اين ظالم است و بايد اين طور اشخاص دفع بشوند. و ايشان قيام كردند و منتهى نتیجه به اين شد كه موفق نشدند... حضرت امير هم نتوانست. يعنى هجده ماه جنگ خونين كرد كه از طرفين عده زيادى كشته شدند و همه اينها مسْلم بودند، از طرفيْن هم آنها مسْلم بودند و هم اينها مسْلم بودند، آنها مُسْلمِ فاسق بودند اينها مُسْلمِ عدالت‏خواه بودند، اينها با هم جنگ كردند و ایشان موفق نشدند به اينكه معاويه را از حكومت كنار بزنند... بيشتر از ده هزار نفر، در اين جنگها، در اين هجده ماه، كشته شدند؛ حضرت امير باز [به جنگ ادامه داد] و این رویه در زمان پيغمبر هم اين طور بود. پيغمبر هم وقتى كه يك حكومتى را مى‏خواست كنار بزند، اين كفار قريش را مى‏خواست كنار بزند، خوب جنگها كرد و در يك جنگهايى موفق شد و در يك جنگهايى شكست خورد و اشخاص بزرگی مثل عموى پيغمبر شهید شد. در جنگ [صِفين‏] «عمار ياسر» كشته شد؛ آن مرد بزرگوار. آن قدر كشته دادند. [صحيفه امام ج‏5 ص21] مع ذلك حتى آنهايى كه حضرت امير را به خيال خودشان نصيحت مى‏كردند كه شما يك مدتى معاويه را بگذاريد در حكومت شامات باشد و بعد كه پايه حكومت شما قوى شد آن وقت او را رد بكنيد، به هيچ يك از اين حرفها اعتنا نكردند و حجتشان هم اين بود كه يك نفر آدمى كه بر خلاف موازين الهى رفتار مى‏كند و ظلم را در بلاد راه مى‏اندازد، من حتى براى يك آن هم نمى‏توانم او را حاكم قرار بدهم. [صحيفه امام ج‏5 ص31]

اما براستی باید اوج تکلیف مداری را در سیره حضرت اباعبدالله الحسین(ع) جستجو کرد؛ در جایی که بزرگ صحابه اسلام حضرت را در آغاز حرکت ایشان به سمت کوفه نهی می کردند و امام را از نتیجه این حرکت انذار می دادند اما حضرت اباعبدالله انجام تکلیف الهی را وظیفه می دانست هرچند که در این راه طفل شیرخواره ای ذبح شود و زنان و کودکانی آواره و اسیر ظالمان شوند.

امام خمینی(ره) در شرح این قیام می فرماید: حضرت سيد الشهداء بر ضد يزيد قيام كردند و اطمينان به اين بود كه موفق به اينكه يزيد را از سلطنت بيندازند نشوند؛ اين اخبارش هم اين طور است كه ايشان بر اين مطلب مطلع بودند چه اینکه افراد زیادی نیز ایشان را از سفر به کوفه به علت نتیجه محتوم قتال با ایشان و اسارت خانواده حضرت نهی می کردند اما هربار با این جمله از حضرت که این یک تکلیف الهی است، مواجه می شدند؛ در عين حال براى همين معنى كه بر ضد يك رژيم ظالم قيام كنند- و لو اينكه كشته بشوند- قيام كردند و كشته دادند و كشتند و خودشان هم كشته شدند ...از اين جهت پیامبر(ص)، حضرت امير(ع) و امام حسین(ع) قيام كردند، و لو به نتيجه نرسيدند لكن تكليف را ادا كرد؛ تكليف اين بود كه با يك همچو آدمى بايد معارضه و مبارزه بكند. [صحيفه امام ج‏5 ص18]

ب) تکلیف گرایی در نهضت انقلاب اسلامی ایران و کلام امام خمینی(ره)

امام خمینی(ره) در تشریح تکلیف محوری در نهضت می فرماید: "وقتى كه يك شخصى غاصب يك مقامى شد و همان طورى كه ائمه جور اين طور بودند- مثل معاويه و امثال اينها- و تكليف مسلمين بود بر اينكه اين را از آن مقامى كه دارد كنار بزنند و حكومت را دست آن كسى كه بايد و شرع مقدس تعيين كرده است تسليم بكنند، الآن هم بر مسلمين اين مطلب واجب است؛ لازم است. ما هم يكى از افراد مسلمين هستيم كه بر ما هم واجب است كه جديت كنيم و اين را از اين مقام پايين بياوريم. احتمالش را هم مى‏دهيم كه موفق بشويم؛ لازم نيست يقين بكنيم. ما احتمال اين معنى را مى‏دهيم. بلكه بيشتر از احتمال الآن هست در كار كه با اين نهضتى كه مسلمين كرده‏اند و همه با هم فرياد مى‏زنند كه ما نمى‏خواهيم اين را، اين مطلب درست بشود و سقوط پيدا بكند ان شاء اللَّه. و بر فرض اينكه حالا ما نتوانيم، زورمان به او نرسد، همان است كه حضرت امير هم نتوانست... ما از اينكه يك عده‏اى از ما كشته بشود يا ما يك عده‏اى از آنها را بكشيم باكى نداريم، براى اينكه ما روى تكليف داريم عمل مى‏كنيم. خداى تبارك و تعالى ما را مكلف كرده كه با اين طور اشخاص، با اين طور ظَلَمه، با اينهايى كه اساس اسلام را دارند متزلزل مى‏كنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مى‏دهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم... در اين اصل هيچ اشكالى براى ما نيست كه ما كشته مى‏دهيم... و بعضيها نق مى‏زنند كه ... [اين همه‏] كشته داديد، چه؟ ما تكليفمان اين است... ما دنبال اين مطلب هستيم و آن قدرى هم كه از قوه‏مان مى‏آيد ما دنبال اين مى‏دويم. اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمد للَّه توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم؛ اگر نتوانستيم تكليفمان را ادا كرديم؛ يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوييم ما نكرديم اين كار را. عذرتراشى نكرديم. واقعاً يك مطلبى را عمل كرديم، و دستمان نرسيده نتوانستيم‏ اين يك چيز كمى نيست." [صحيفه امام ج‏5 ص23]

ایشان در یک قیاس تاریخی نتیجه گران را با خوارج مقایسه کرده و می فرماید: "و حالا اينكه مى‏خواستم عرض بكنم اين است كه شما خيال نكنيد كه اگر يكوقت ما نرسيديم به مقصد، گفته بشود كه خوب چه شد؟ خونها ريخت و از بين رفت و چه شد؟ اولًا شده است خيلى چيزها. ...يك تكليف را ادا كرديم. اين همان است كه «خوارج» ممكن بود به حضرت امير بگويند خوب چه شد؟ شما هجده ماه جنگ كرديد چه شد؟ «چه شد» يعنى چه؟ خوب تكليف ماست. ما حالا نماز داريم مى‏خوانيم، يك كسى بگويد خوب شما بيست- سى سال نماز خوانديد چه شد؟! خوب من بيست سال نماز، اطاعت خدا كردم. «چه شد» كدام است؟! من اطاعت خدا را كردم. خدا گفته بكن، من هم كردم. «چه شد» مال اين است كه يك مسئله‏اى باشد كه تكليف شرعى نباشد و يك مسئله خودمانى باشد، آدم بخواهد روى مقصد [شخصى‏] يك كارى بكند، وقتى نشد مى‏گوييم چه شد؛ اما وقتى كه جلوگيرى از يك بنگاه ظلمى، يك بنگاهى كه مى‏خواهد اصلًا اساس اسلام را از بين ببرد، اساس روحانيت را از بين ببرد، اساس مليت را از بين ببرد، مصالح مردم و مسلمين را به خطر انداخته است و از بين برده است، تكليف مسلمين اين است كه قيام كنند و اين را بَرش گردانند از اين حرفهايى كه مى‏زند؛ يعنى اين را بيرونش كنند از اين مملكت... اين يك چيزى است كه لازم است بر ما. بر مسلمين است كه اين كار را بكنند. منتها توانستيم اين كار را انجام بدهيم كه الحمد للَّه؛ هم تكليفمان را ادا كرديم هم به مقصد رسيديم. نتوانستيم عمل بكنيم به تكليفمان عمل كرديم؛ ...خون داديم؛ خون گرفتيم؛ همه اين كارها را كرديم اما تكليف بوده است كه كرديم. رسيديم به مقصدْ الحمد للَّه، نرسيديم به مقصدْ تكليفمان را ادا كرديم. هيچ باكى از اين مطلب نداريم و ان شاء اللَّه مى‏رسيم؛ ان شاء اللَّه." [صحيفه امام ج‏5 ص24]

پيشتر به حضرت امام که در پاریس سکنی داشته اند پيشنهاد مى‏كردند به اينكه خوب است قدم قدم جلو برويم؛ حالا شاه را نگهش داريم و سلطنت بكند و حكومت نكند، بعدش مجلس درست كنيم و بعدش اينها را از بين ببريم.

حضرت امام خمینی در جواب این افراد می فرماید: "و من هر كس كه آمد از اينهايى كه همچو يواش يواش مى‏خواستند راه بروند و ميانه‏روى كنند، به آنها گفتم كه ما تكليف خدايى [داريم‏]، تكليف من نيست كه [مسامحه‏] بكنم؛ با من نيست كه يك قدرى آسان راه بروم. من يك تكليف الهى دارم و مطابق تكليف الهى عمل مى‏كنم. كشته بشوم، عمل كردم به تكليف الهى؛ پيش ببرم، عمل كردم به تكليف الهى‏ام."[صحيفه امام ج‏7 ص214]

ایشان با ذکر ویژگی این افراد می فرماید: اين هم باز در پاريس مكرر اتفاق مى‏افتاد، كه اشخاص دلسوز، اشخاصى كه هواخواه بودند، اينها به من كراراً مى‏گفتند كه نمى‏شود، حالا كه نمى‏شود بايد يك جوريش كرد كه مثلًا به تدريج پيش برود؛ و قدم بقدم مثلًا پيش برويم و بعضى هم از اينجا پيغام مى‏دادند به من كه قدم بقدم پيش برويم. حالا انتخابات را درست كنيم؛ بعد از انتخابات هم، يك مجلس خوبى درست بكنيم و بعد از مجلس خوب و كذا، و كم كم. من به بعضيشان گفتم به اينكه اين نهضتى كه الآن پيدا شده است و همه مردم بزرگ و كوچك الآن توى خيابان دارند. فرياد مى‏زنند، اگر اين نهضت خاموش بشود، شما دوباره مى‏توانيد يك همچو نهضتى درست كنيد؟ نه! پس قبول داريد كه نمى‏شود. شما مى‏توانيد يك همچو قولى بدهيد و همچو اعتقادى پيدا كنيد كه اين آقاى «آريامهر» به قول خودش عمل مى‏كند؛ و آمده است مي گويد كه ملت، علماى اعلام، اى مراجع عظام، من اشتباه كردم! شما احتمال نمى‏دهيد اين معنا را كه فردا همين آدمى كه آمده است مى‏گويد «علماى اعلام»، فردا باز همان قُلْدُر باشد و قلمهاى شما را بشكند؟ جواب نداشتند ديگر. گفتم حالا كه ما اين نهضت را درست كرديم و اين را هم از اينها مى‏دانيم كه اگر اينها قدرت پيدا بكنند تمام ما را از بين خواهند برد، حالا ما بايد عمل بكنيم."[صحيفه امام ج‏9 ص409]

مکرر در کلام حضرت امام هست که فرموده اند: و عمده مطلب اين است كه ما يك تكليفى داريم، ما مكلفيم، خدا به ما تكليف كرده است، كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام معارضه كنيم، يا پيش مى‏بريم، يا نمى‏بريم. اگر پيش برديم، كه الحمد للَّه هم به تكليفمان عمل كرده‏ايم و هم پيش برديم، و اگر هم مُرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم، ما چرا بترسيم؟ ما شكست نداريم. شكست براى ما نيست، براى اينكه از دو حال خارج نيست؛ يا پيش مى‏بريم، كه پيروز هم شديم. يا پيش نمى‏بريم، كه پيش خدا آبرومنديم. اولياى خدا هم شكست مى‏خوردند. حضرت امير در جنگ معاويه شكست خورد، اين حرف ندارد، شكست خورد. امام حسين- سلام اللَّه عليه- هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد. اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكستْ ظاهرى، و پيروزى واقعى بود. اگر ماها هم كه براى خدا مى‏خواهيم كار بكنيم، شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم؛ و به حسب واقع هم پيروزى با ما خواهد شد."

ج)تکلیف گرایی پس از نهضت انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و صلح

شرایط حساس تاریخی پس از انقلاب اسلامی حکایت از آن دارد که اتفاقا در مقاطعی که همه شرایط علیه "نتیجه" بسیج شد ملت ایران با عمل به تکلیف الهی خود نتیجه را هم تغییر داده است و جنگ تحمیلی هشت ساله همه ی جهان علیه ایران نمونه بسیار روشنی است که در آن نیز مدیریت امام خمینی(ره) یک مدیریت تکلیف محور است.

ایشان در تبیین این واقعیت می فرماید: من عرض مى‏كنم كه وقتى بنا شد كه ما به تكليفمان عمل بكنيم، و ما آن راهى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى ما گذاشته است آن راه را برويم، براى ما شكست هيچى نيست. براى اينكه از دو حال خارج نيست: يا اين است كه ما پيش مى‏بريم كه شكست هيچ نيست، و يا اين است كه نه، مى‏آيند و ما را عقب مى‏زنند، ما تكليفمان را عمل كرده‏ايم، چه شكستى است؟ سيد الشهدا هم شكست خورد در كربلا، اما شكست نبود اين. كشته شد و زنده كرد يك عالَمى را. امير المؤمنين هم در جنگها، در جنگ صفين شكست خورد، لكن شكست نبود اين. او به خدمت اسلام بود و براى خدا كار مى‏كرد. كسى كه براى خدا كار بكند، هيچ وقت شكست تويش نيست، بُرد هميشه با آنهاست."[صحيفه امام ج‏12 ص350]

امام خمینی در مبارزه با صدام می فرمود: ما با او مصالحه نداريم. يك آدمى است كه كافر است، يك آدمى است كه فاسد است، مفسد است و مفسد را ما نمى‏توانيم با او مصالحه كنيم. ما تا آخر با آنها جنگ خواهيم كرد و ان شاء اللَّه تعالى، پيروز خواهيم شد. و هر يك از دُوَل هم كه با او همراهى بكند، ما هيچ ابداً اعتنايى نداريم به اين؛ براى اينكه ما هدفمان اين است كه تكليفمان را عمل بكنيم. تكليف ما اين است كه از اسلام صيانت كنيم و حفظ كنيم اسلام را. كشته بشويم تكليف را عمل كرده‏ايم، بكشيم هم تكليف را عمل كرده‏ايم. اين همان منطقى است كه ما در اول هم، كه با اين رژيم فاسد پهلوى مخالفت مى‏كرديم، منطق ما همين بود. منطق اين نبود كه ما حتماً بايد پيش ببريم، منطق اين بود كه براى اسلام مشكلات پيدا شده است. احكام اسلام دارد از بين مى‏رود، مظاهر اسلام دارد از بين مى‏رود و ما مكلّفيم كه به واسطه قدرتى كه هر چه قدرت داريم، مكلّفيم كه با آنها مقابله كنيم. كشته هم بشويم اهميتى ندارد، بكشيم هم، كه ان شاء اللَّه، موفق خواهيم شد، به جنّت و به بهشت ان شاء اللَّه.[صحيفه امام ج‏13 ص251]

ایشان در جای دیگری نیز می فرماید: من در طول اين مبارزه از قبل از 15 خرداد تا وقتى كه بساط شاهنشاهى به هم خورد، هيچ وقت نگران نبودم؛ براى اينكه من ديدم كه ما مقابل هستيم با يك دستگاه جبار ظالم و اجنبيها و ما هم مكلفيم كوشش بكنيم؛ براى اينكه اين مسائل تبديل بشود و اگر هم پيش نبرديم، پيش من هيچ اهميتى نداشت؛ براى اينكه، ما به تكليفمان عمل كرده بوديم و پيش خدا مسئوليت نداشتيم. بعضى آقايان هم كه در پاريس مى‏آمدند و اظهار مى‏كردند كه نمى‏شود اين كار انجام بگيرد و شما- مثلًا- بخواهيد بعضى اينها را، اجازه بدهيد بعضى اينها بيايند و فلان. بعد از رفتن شاه هم من به آنها مى‏گفتم كه ما يك تكليفى داريم، داريم عمل مى‏كنيم. كسانى كه تكليف را عمل مى‏كند دنبال اين نيستند كه ببينند آيا غلبه مى‏كنند يا مغلوب مى‏شوند. ما غلبه بكنيم خوب بهتر، اگر مغلوب هم شديم كه حضرت امير- سلام اللَّه عليه- هم مغلوب شد در جنگ با معاويه، امام حسين هم كشته شد و مغلوب شد، اما تكليف را عمل كردند و ما هم تكليف را عمل مى‏كنيم. من در تمام اين طول مدت از باب اينكه مقابله بين ما و دستگاه جبار و كفر و اينها بود نگرانى نداشتم‏."[صحيفه امام ج‏12 ص412]

ایشان در دیدار نمایندگان مجلس تکلیف محوری را مقدم بر هر چیزی حتی کسب مناصب می داند و می فرماید: لكن آن كه باقى است خداست و اعتماد به خدا، شما اين اعتماد را حفظ كنيد و مشكلات را با تدبيرهايى كه داريد حل كنيد. و اميدوارم كه خداوند همه را تأييد كند، وقتى براى خدا باشد تأييد مى‏كند. وقتى كار براى خدا باشد، ما چه پيروز بشويم چه نشويم، كارمان براى خداست، ما تكليف ادا كرديم. ما مى‏خواهيم تكليفمان ادا بشود، دنبال اين نيستيم كه يك منصبى به دست بياوريم‏.[صحيفه امام ج‏20 ص280]

امام خمینی حتی صلح را نیز یک اقدام تکلیف محور دانسته و می فرماید: من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليلهاى غلط اين روزها رسماً معذرت مى‏خواهم و از خداوند مى‏خواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم. راستى مگر فراموش كرده‏ايم كه ما براى اداى تكليف جنگيده‏ايم و نتيجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است، آيا از اينكه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براى رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقيده‏ها به گونه‏اى غلط عمل كنيم كه حزب اللَّه عزيز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى‏اش عدول مى‏كند. تحليل اين مطلب كه جمهورى اسلامى ايران چيزى به دست نياورده و يا ناموفق بوده است، آيا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمى‏شود؟! تأخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمى‏شود كه ما از اصول خود عدول كنيم. "[صحيفه امام ج‏21 ص284 پيام(منشور روحانيت)]

این مثال های تاریخی حاکی از آن است که با توجه به بافت جامعه ایران و سیره عملی امام خمینی(ره) نتیجه گرایی با گفتمان انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اساسا محکوم به شکست است. چرا که اگر نتیجه اصل شد باقی ابزارها نیز در خدمت نتیجه قرار می گیرد نه تکلیف الهی!

ما دانشجویان تابع و پيرو آن مردانى هستيم كه به حسب روایات هر چه که در روز عاشورا سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- به شهادت نزديكتر مى‏شد، افروخته‏تر مى‏شد. جوانان او براى اينكه شهيد بشوند، مسابقه مى‏دادند. همه هم مى‏دانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. اما براى اينكه آنها مى‏فهميدند كجا مى‏روند، آنها مى‏فهميدند براى چه آمده‏اند. آگاه بودند كه برای اداى وظيفه خدايى آمده اند و آمده‌اند تا اسلام را حفظ کنند. اسلام از همه چيز عزيزتر است. پيغمبر اسلام و تمام ذرّيه او و تمام پيروان او، همه دنبال اين بودند كه اسلام را نگهش دارند. اسلام امانت خداست؛ امانتى است از جانب خدا. پيغمبر اسلام مكلف بود كه اين امانت را حفظ كند و از روزى كه اين امانت را به دست او دادند تا روزى كه رحلت فرمودند، در تمام اوقات، دنبال همين مقصد بودند و هيچ روزى و هيچ آنى يك سستى- نعوذ باللَّه- به خودش راه نمى‏داد. اولياى ما هم همه اين طور بودند.

لذا اگر كه ادعا داريم پيرو هستيم، اگر كه ادعا داريم دنباله رو اوليا و انبيا هستيم، ما هم بايد اين طور باشيم. و همانطوری که امام خمینی(ره) فرمود: افتخار براى ملت ايران است كه از اينجا و از ايران اين نداى الهى و اين نداى پيغمبر اكرم به همه جا خواهد رفت، ما نیز مصمميم و ما همه فداى اسلام بايد بشويم. بنابراین عمده اين است كه ما حالا چه بكنيم؟ و تكليف چىست؟ نه اینکه نتیجه چه خواهد شد.

امام خمینی(ره) در توصیه ای به کاندیداها می فرمود: آن كسى كه مى‏خواهد در انتخابات شركت كند و كانديدا مى‏شود، آن كسى كه كانديدا مى‏كند كسى را، آن كسى را كه فعاليت انتخاباتى مى‏كند، آن كسى كه تبليغ مى‏كند براى خودش يا براى غير، اين آزمايش‏اش همان جاست. تويى كه خودت را كانديدا انتخابات كردى، قدرت اين را دارى كه براى كشورت درست خدمت بكنى، و قدرت‏ خودت را بالاتر از ديگران مى‏دانى؟ تويى كه ديگرى را كانديدا مى‏كنى، ديگران كه غير از اين هستند لايق نمى‏دانى؟ اين را لايقتر و احسن مى‏دانى؟ تويى كه فعاليت مى‏كنى و تبليغ مى‏كنى براى انتخابات، تبليغ خودت را مى‏كنى يا تبليغ براى اسلام مى‏كنى؟ اگر براى رسيدن به مجلس است، دلت مى‏خواهد مجلس بروى و مى‏گويى مجلس يك مقامى است، شما تبليغ براى خودت مى‏كنى كه همان تبليغ براى شيطان است. و اگر تبليغ مى‏كنى كه بروى خدمت بكنى، من چون مى‏توانم خدمت بكنم چرا كنار باشم، بروم خدمت بكنم، اين شخص چون لايق است چرا كنار باشد، بيايد خدمت بكند، اگر اين طور باشد اين براى خداست. و اين گاهى وقتها به خود آدم اشتباه مى‏شود. [صحيفه امام ج‏18 ص311 مشاركت در انتخابات با انگيزه الهى]


سوم: تکلیف امروز چیست؟

بنابراین تکلیف گرایی مسئله اصلی ما است و در این بین اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل تفسیرهای مختلفی که گروه ها، اشخاص و احزاب در باب تکلیف گرایی مطرح می کند را مورد قبول نمی داند چه اینکه تکلیف گرایی و اساسا هر حرکت دبن مدارانه در عرصه نظام مردم سالاری دینی مثل انتخابات تنها و تنها در سایه تمسک به مبانی دین و نظرات مقام معظم رهبری امکان پذیر است.

جریان دانشجویی، افراد، گروه ها، جریان های سیاسی و نه هیچ کس دیگر نه توان این را دارد که در این برهه حساس و پیچیده تکلیف و ترجمان فعلی تکلیف خود را مشخص کند و نه چنین استحقاق و جایگاهی دارد.

از نظر ما دانشجویان در شرایط کنونی فقط و فقط مقام معظم رهبری که از همه واقف تر به امور، از همه دلسوزتر نسبت به انقلاب اسلامی و از همه مسلط تر به صلاح انقلاب اسلامی هستند می تواند تکلیف امروز را مشخص نمایند و اساسا اعتقادات ما حکم می کند در عصر غیبت در همه مسائل و به ویژه مسائل اصلی کشور مثل انتخابات پا جا پای رهبری بگذاریم و گوش به فرمان ایشان باشیم و طبعا آنچه که ایشان در عرصه انتخابات می فرمایند عین تکلیف ما خواهد بود و تا این لحظه ایشان چند نکته و چند کلید واژه را معرفی کرده اندو البته ممکن است ایشان به فراخور شرایط نکاتی را مطرح کنند و ما بایستی حرکت خودمان را بر آن اساس تنظیم کنیم.

آنچه که ولی امر مسلمین تا این لحظه تاکید کرده اند شامل مشارکت حداکثری، احترام به قانون و احترام به رای ملت ایران است و ما به عنوان جنبش دانشجویی تکلیف خود می دانیم که در این راستا گام برداریم و هر آنچیزی که به تحقق این سه شاخص کمک می کند را تقویت و هر آنچیزی که بخواهد کوچکترین خدشه ای به این سه آیتم وارد سازد با تمام قوا مقابلش خواهیم ایستاد و ذره ای اهمال در برخورد با آنها نخواهیم کرد.

الف) ملزومات مشارکت حداکثری


1) اولین پارامتر ایجاد مشارکت اکثر آحاد ملت ایران در انتخابات این است که هر جریانی که در دایره نظام اسلامی و در چهارچوب قانون فعالیت می کند و به ویژه نیروهای انقلاب اسلامی بتوانند در فضایی منطقی، آزاد و شفاف حرفهای خود را بگویند و هیچ جریانی حق ندارد جریان دیگری را از این حق منع کند و این شاخصه و وجه بارز و فاخر جمهوری اسلامی و نظام مردم سالاری دینی است که گروه ها بتوانند حرف های خود را آزادانه بگویند.

البته ما اعتقاد داریم فضای انتخابات جایی نیست که معاندین و معارضین و کسانی که اصل نظام و گفتمان انقلاب اسلامی را قبول ندارند بیایند و حرفهای ساختار شکنانه خود را مطرح کنند و این قاعده شامل حال کسانی می شود که تا کنون نه تنها به دنبال ارتقاء سطح جمهوری اسلامی نبوده اند بلکه به دنبال منویات ساختارشکنانه خود هستند و فضای انتخاباتی نباید جولانگاه کسانی شود که نشان داده اند منافع جریانی را به صلاح نظام ترجیح می دهند و از جریان انحرافی گرفته تا مدعیان اصلاح طلبی تا کنون مصداق این رویه بوده اند و ما همین جا از شورای نگهبان می خواهیم اجازه حضور به کسانی را که وابستگی شان به این دسته مسجل است را در عرصه ای که نقطه عطف جمهوری اسلامی است را ندهد چه اینکه برای ما دانشجویان معلوم شد که این ها هدفی جز استحاله جمهوری اسلامی را ندارند.

به شدت از شورای نگهبان می خواهیم که از نفوذ این دو عامل خطرناک یعنی اصلاح طلبان رادیکال و کسانی که علنا با این افراد ارتباط دارند و جریان انحرافی که اساسا اعتقادی به ارتقاء سطح و کارآمدی نظام ندارند را ندهند.

اما نگرانی دیگر ما در داخل نیروهای انقلاب است که اینها بایستی آزادانه اجازه حرف زدن و ظهور و بروز داشته باشند.

2) دومین آیتم ایجاد مشارکت حداکثری رسانه ها هستند. رسانه ها بایستی اطلاع رسانی دقیق، شفاف صادقانه و اخلاقی را سرلوحه کار خود قرار دهند و وابستگی های جریانی را در پای صلاح نظام ذبح سازند.

اعلام می کنیم رسانه هایی که خلاف این منش رفتار می کنند و نیروهای انقلاب را سانسور می کنند چه بخواهند و چه نخواهند آب به آسیاب دشمن می ریزند و ما در اینجا هشدار می دهیم که در این مقطع زمانی که همه آحاد ملت در آزمونی بزرگ قرار گرفته اند، رسانه ها از قافله پیشتازی مردم عقب نیافتند.

3) مشارکت حداکثری زمانی محقق خواهد شد که آحاد ملت ایران نقش خود را در انتخابات ایفا کنند لذا بایستی نخبگان، حوزویان، دانشگاهیان و مردمی که سرمایه های اجتماعی این انقلاب هستند با پذیرفتن نقش خود در عرصه تجلی تکثر آرا حضور پیدا کنند و زمینه را برای تشکیل مجلس کارآمد فارهم سازند.

بنابراین ما از تمام این بدنه اجتماعی متخصص می خواهیم که با پذیرفتن نقش تاریخی خود را در معرض انتخاب ملت ایران قرار دهند.

ب) قانون گرایی:

جمهوری اسلامی ایران سابقه برگزاری انتخابات های مختلفی را در کارنامه خود دارد و مردم ایران و ساختار قانونی نشان داده اند که ظرفیت برگزاری انتخابات های پرشور را دارد لذا قانون موجود علی رغم اینکه ممکن است ضعف هایی نیز داشته باشد بایستی میثاق مشترک همه گروه ها در انتخابات باشد و اساسا هر کسی که قانون و داور این انتخابات را قبول ندارد حق ندارد در این انتخابات شرکت کند.

منطقی نیست که کسی که شورای نگهبان، مجریان انتخابات شامل صدها هزار فرهنگی و معتمدین مردم را قبول ندارد، در انتخابات شرکت کند و این در هیچ کجای جهان حتی لائیک ترین و سکولارترین کشورها هم دیده نمی شود.

لذا اعلام می کنیم برای نیاز های فعلی و در همین چهارچوب موجود، این قانون، قانون خوبی است چه اینکه انتخابات های قبلی نیز این را ثابت کرده که حتی اگر مشکلی بوجود آمده است از سوی کسانی بوده است که در برابر قانون سرکشی کرده اند.

هر کسی که بنای آن دارد که نماینده مجلس شورای اسلامی شود خودش بایستی در وهله اول میزان تقیدش به قانون را نشان دهد و ما هشدار می دهیم که خط قرمز جنبش دانشجویی قانون است و هر جریانی بخواهد قانون را زیرپا بگذارد از تیغ برنده دانشجو در امان نخواهد بود. قانون شکن برای ما قانون شکن است و در آن برهه ما به سابقه گروهی و حزبی و جریانی و حتی سوابق درخشنده انقلابی افراد نیز بی توجه‌ایم و با تمام قوا مقابلش خواهیم ایستاد که آنجا دیگر نقطه مسامحه نیست.

اعلام می کنیم احترام به قانون تنها به ایام تبلیغات انتخابات و ایام روز برگزاری انتخابات و شمارش آرا و اعلام نتیجه محدود نیست و از همین اکنون میزان پایبندی افراد به قانون معلوم می شود.

هشدار می دهیم با قانون شکنان تسامح نکرده و به وظیفه انقلابی خود عمل خواهیم کرد و آن نقطه نقطه ای نیست که جنبش دانشجویی بیانیه دهد و یا با مصاحبه به قانون شکنان هشدار دهد در آن زمان جنبش دانشجویی خود وارد عمل خواهد شد.

ج) احترام به رای ملت:

پس از اینکه عده ای از تصفیه خانه شورای نگهبان عبور کردند و با حضور ملت در صحنه عده ای نیز رای آوردند، پس از رای گیری همه بایستی به رای ملت ایران احترام بگذارند و این لازمه مردم سالاری دینی است و کسی حق ندارد به خاطر اینکه فرد مورد نظرش یا گروه مورد نظرش برنده انتخابات نشد بخواهد رای ملت را نادیده بگیرد.

چیزی که فتنه 2 سال قبل را ایجاد کرد و پیروزی ملت ایران را به سمت چالش امنیتی پیش برد این بود که کاندیدای بازنده در مقابل رای ملت ایستاد و چهره زیبای انتخابات را مخدوش کرد.

ما از گروه ها می خواهیم منافع ملی را فدای منافع حزبی و جریانی نکنند چرا که این نظام به سادگی به دست نیامده است و حاصل سال ها مجاهدت های مردان خدا و حاصل خون صدها هزار شهیدی است که در پای این انقلاب پس از هزار و اندی سال از تشکیل حکومت اسلامی به ثمر رسیده است.

حضرت امام خمینی(ره) در باب مسائل انتخابات می فرمود: از مسائلى كه ما در پيش داريم، الآن قضيه انتخابات است... من خودم يك رأى دارم به هر كه دلم مى‏خواهد مى‏دهم، شما هم همين طور. اما اگر بخواهيد در مقابل دنيا اظهار حيات بكنيد كه بگوييد ما بعد از گذشتن چندين سال زنده هستيم، بايد مشاركت كنيد. اگر- خداى نخواسته- از عدم مشاركت شما يك لطمه‏اى بر جمهورى اسلامى وارد بشود، بدانيد كه آحاد ما، كه اين خلاف را كرده باشيم- خداى نخواسته- مسئول هستيم؛ مسئول پيش خدا هستيم. مسأله، مسئله اسلام است؛ مسأله، مسئله قواعد اسلام است؛ مسأله، مسئله حيثيت اسلام است و مسئله‏اى است كه بايد ما همه به آن اهميت بدهيم و بيشتر از هر وقت و بيشتر از هر سال و هر دوره بايد ان شاء اللَّه، شركت بكنيم و اميدوارم كه همه شركت بكنند. و شما بدانيد كه از مركز ايران، اسلام پرتوش در تمام دنيا رفته است؛ همه جا هست. [صحيفه امام ج‏19 ص329 اظهار حيات در مقابل دنيا با شركت در انتخابات]

ایشان می فرمود: همه ملت بى‏استثنا به پاى صندوقها بروند. بى‏عنايتى نكنند به يك‏ مطلبى كه كشور آنها به آن احتياج دارد. سرنوشت ملت و اسلام به او بسته است. همچو نباشد كه اگر يك كسى مثلًا ميل داشت رئيس جمهور بشود و حالا احتمال مى‏دهد كه نشود، كنار برود. يا اشخاصى كه با او رفيق هستند كنار بروند و رأى ندهند. بهتر اين است كه آنهايى كه مى‏دانند كه نمى‏شوند، آنها متصل بشوند به بعض آنهايى كه مى‏دانند مى‏برند. تا اينكه ان شاء اللَّه يك رأى كافى تحقق پيدا كند و ما سرشكسته نشويم به اينكه ملت اعتنايى به اين مسائل ندارد. اعتنايى به سرنوشت خودش و سرنوشت اسلام ندارد. همه با هم به پاى صندوق برويد. مطلب ديگر اينكه پاى صندوقها كه مى‏رويد اين طور نباشد كه با هم اختلاف پيدا بكنيد يك مسئله‏اى است كه براى كشور است. هر يك از اينها كه ببرند، براى كشور لا بد خدمت خواهند كرد. و اگر خدمت نكنند ملت هست و آنها را بر كنار خواهد كرد. از اين جهت به طور خصمانه با هم رفتار نكنيد. برادر باشيد با هم. اگر يكى رئيس جمهور شد، شما هم به او اعانت كنيد. اين طور نباشد كه قبل از اينكه رئيس جمهور بشود بريزيد به جان هم. فردا پاى اين صندوقها بريزيد به جان هم. يا بعض از قشرها شركت نكنند. من از همه قشرهاى ملت، چه فارس، چه ترك و چه كرد و چه بلوچ و چه تركمن و چه بختيار [ى‏] و چه ساير قشرهايى كه و طوايفى كه هستند در ايران، از اينها تقاضا مى‏كنم، عاجزانه تقاضا مى‏كنم كه طورى نكنيد كه در خارج منعكس بشود كه شما يك مردمى هستيد كه تربيت اسلامى نداريد. شما يك مردمى هستيد كه با هم سر دنيا نزاع مى‏كنيد. رياست جمهور [ى‏] چيزى نيست كه شما به آن اهميت بدهيد. اگر رياست جمهور خوب باشد، آن است كه خدمت به ملت مى‏كند و اگر بد باشد، آن است كه راه جهنم را بايد بپيمايد. خيلى در صدد اين نباشيد كه براى خاطر اينكه يكى بيشتر مى‏خواهد رأى ببرد، يكى كمتر مى‏خواهد رأى ببرد به هم بريزيد و جنگ و نزاع باشد، و اسباب ناراحتى همه را فراهم كنيد. و من هم كه اينجا هستم و در بيمارستان هستم از اين جهت، ناراحت و ناراضى باشم. يكى ديگر اينكه بعد از اينكه رئيس جمهور به مباركى ان شاء اللَّه تعيين شد، هر كس باشد، ديگران قهر نكنند و عقب بنشينند. كشور، كشور خود شماست. رئيس جمهور باشيد، كشور است. پاسبان باشيد، كشور است. طلبه مثل من‏ باشيد، كشور خود شماست. بعد از اينكه رئيس جمهور تعيين شد همه اعانت كنيد از او. همه وارد بشويد در كار و اعانت كنيد از او. كنار ننشينيد. قهر نكنيد و رشد خودتان را نشان بدهيد به دنيا كه شما رشيد هستيد، و شما مى‏توانيد كه يك مملكتى را با هم اداره بكنيد. [صحيفه امام ج‏12 ص126]


ما امروز مواجه هستيم با مشكلاتى كه از خارج براى ما تهيه مى‏كنند و صادر مى‏كنند و در داخل هم بعضى عناصر وابسته به خارج، تهيه مى‏كنند و ما را در مشكلات مى‏گذارند. با این وجود در كشورى كه قانون حكومت نكند، خصوصاً، قانونى كه قانون اسلام است، اين كشور را نمى‏توانيم اسلامى حساب كنيم. كسانى كه با قانون مخالفت مى‏كنند اينها با اسلام مخالفت مى‏كنند. كسانى كه با مصوبات مجلس بعد از اينكه شوراى نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت مى‏كنند، اينها دانسته يا ندانسته با اسلام مخالفت مى‏كنند. اگر همه اشخاصى كه در كشورمان هستند و همه گروههايى كه در كشور هستند و همه نهادهايى كه در سرتاسر كشور هستند به قانون خاضع بشويم و قانون را محترم بشمريم، هيچ اختلافى پيش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون‏شكنيها پيش مى‏آيد و این نصیحتی است که امام خمینی نسبت به آن انذار می داد: قانون براى تهذيب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان مى‏آيد و ديكتاتورها هم از قانون بدشان مى‏آيد و كسانى كه مخالفتها مى‏خواهند بكنند از قانون بدشان مى‏آيد، لكن قانونى كه مال همه ملت است و براى تهذيب همه ملت است و براى آرامش خاطر همه ملت است و براى مصالح همه ملت است، بايد محترم شمرده بشود. نبايد چنانچه يك‏ قانونى بر خلاف نظر من بود، من بيايم بيرون و هياهو كنم كه من اين قانون را قبول ندارم، اين قانون خوب قانونى نيست. قانون خوب است، شماها بايد خودتان را تطبيق بدهيد با قانون، نه قانون [خودش را] با شما تطبيق بدهد. اگر قانون بنا باشد كه خودش را تطبيق بدهد با يك گروه، تطبيق بدهد با يك جمعيت، تطبيق بدهد با يك شخص، اين قانون نيست. قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر كشورى بايد خودشان را با آن تطبيق بدهند. اگر قانون بر خلاف خودشان هم حكمى كرد، بايد خودشان را در مقابل قانون تسليم كنند، آن وقت است كه كشور كشور قانون مى‏شود.

اگر يك جايى عمل به قانون شد و يك گروهى در خيابانها بر ضد اين عمل بخواهند عرض اندام كنند، اين همان معناى ديكتاتورى است كه مكرر گفته‏ام كه قدم بقدم پيش مى‏رود، اين همان ديكتاتورى است كه به هيتلر مبدل مى‏شود انسان، اين همان ديكتاتورى است كه به استالين انسان را مبدل مى‏كند. اگر قانون در يك كشورى عمل نشود، كسانى كه مى‏خواهند قانون را بشكنند اينها ديكتاتورانى هستند كه به صورت اسلامى پيش آمده‏اند يا به صورت آزادى و امثال اين حرفها. اگر همه اين آقايان كه ادعاى اين را مى‏كنند كه ما طرفدار قوانين هستيم، اينها با هم بنشينند و قانون را باز كنند و تكليف را از روى قانون همه‏شان معين كنند و بعد هم ملتزم باشند كه اگر قانون بر خلاف رأى من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، ديگر دعوايى پيش نمى‏آيد؛ هياهو پيش نمى‏آيد. اگر بنا باشد كه يك جايى دادستان بخواهد روى قوانين عمل بكند، ما بخواهيم بگوييم كه خير، ما دادستان را قبول نداريم، اين معناى ديكتاتورى است. ديكتاتورى همان است كه نه به مجلس سر فرود مى‏آورد، نه به قوانين مجلس و نه به شوراى نگهبان و نه به تأييد شوراى نگهبان و نه به قوه قضائيه و نه به دادستانى و نه به شوراهاى دادستانى و همين طور به همه ارگانها. قانون معنايش اين است كه [همه‏] چيزها [را] به حسب قانون اسلامى، به حسب قانون كشورى كه منطبق با قوانين اسلام است، همه را، وظيفه‏شان را قانون معين كرده. بعد از آنكه قانون وظيفه را معين كرد، هر كس بخواهد كه بر خلاف او عمل بكند، اين يك ديكتاتورى است كه حالا به‏ صورت مظلومانه پيش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پيش خواهد آمد و بعد اين كشور را به تباهى خواهد كشيد و اين كشور وقتى به تباهى كشيده شد و اين مردم متفرق و مختلف با هم شدند، اين همان وظيفه‏اى كه براى ابرقدرتها بايد انجام بدهد اين آدم انجام داده، و لو خودش نمى‏فهمد، اگر بفهمد كه ديگر مصيبت بالاتر است، لكن خودشان ملتفت نيستند. اگر من اين نصيحتها را مى‏كنم كه شما همه به قانون عمل كنيد، از هياهو و جنجال دست برداريد، روزنامه‏ها از هياهو و جنجال دست بردارند، قلمدارها از هياهو و جنجال دست بردارند، نويسنده‏ها دست بردارند، گوينده‏ها دست بردارند، اگر اين طور بشود، يك كشور قانونى ما پيدا مى‏كنيم كه همان كشور اسلامى است و ديكتاتورى از اين كشور بيرون مى‏رود.
[صحيفه امام ج‏14 ص412 سخنرانى در جمع انجمنهاى اسلامى وزارت بهدارى(ارزش كار اطبا و پرستاران)]
 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار