عبدالحسین
خادم خوابش را می‌گوید و می‌روند به آدرس روستایی که حسین داده بود. چند عکس می‌گذارند روبروی خادم. یکی را نشان می‌دهد و می‌گوید خودش است. خواب دیگر خواب نیست و همه چیز همان است که نشانی داده بودند.
کد خبر: ۴۳۶۳۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۱۱

تو سوره بودی هجا هجا، پاره پاره ات کردند، به روی پیکر تو پای هر کسی وا شد، زره نداشتنت را بهانه ات کردند، ...
کد خبر: ۴۱۷۰۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۰۱