عوامل نهضت حسینی ازدیدگاه شهیدمطهری

در ساختمان نهضت مقدس حسینی سه عنصر اساسی دخالت داشته است و مجموعا سه عامل به این حادثه بزرگ شکل داده است .

به گزارش مجله شبانه  باشگاه خبرنگاران، وبلاگ گفتمان معنوبت در آخرین نوشته خود آورده است:

در ساختمان نهضت مقدس حسینی سه عنصر اساسی دخالت داشته است و مجموعا سه عامل به این حادثه بزرگ شکل داده است .یکی اینکه بلافاصله بعد از درگذشت معاویه ، یزید بن معاویه فرمان می دهد که از حسین بن علی علیه السلام الزاما بیعت گرفته شود . امام در مقابل این درخواست امتناع می کند . آنها فوق العاده اصرار دارند ، به هیچ قیمتی از این تقاضا صرف نظر نمی کنند ، و امام شدیدا امتناع دارد و به هیچ قیمتی حاضر نیست به این بیعت تن بدهد . از همینجا تضاد و مبارزه شدید شروع می شود.

عامل دومی که در این نهضت تاثیر داشته است و باید آن را عامل درجه دوم و بلکه سوم به حساب آورد اینست که پس از آنکه امام به واسطه درخواست بیعت در چنین شرایطی قرار می گیرد که از آن طرف اصرار و از طرف ایشان انکار است، به مکه مهاجرت می کنند .

 پس از یکی دو ماه اقامت در مکه خبر چگونگی قضیه به مردم کوفه می رسد . آنوقت مردم کوفه به خود آمده ، امام را دعوت می کنند . برعکس آنچه ما غالبا می شنویم و مخصوصا در بعضی کتب درسی می نویسند ، دعوت مردم کوفه علت نهضت امام نیست ، نهضت امام علت دعوت مردم کوفه است . نه چنان بود که بعد از دعوت مردم کوفه امام قیام کرد ، بلکه بعد از اینکه امام حرکت کرد و مخالفت خود را نشان داد و مردم کوفه از قیام امام مطلع شدند ،چون زمینه نسبتا آماده ای در آنجا وجود داشت ، مردم کوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت کردند . عامل سوم ، عامل امر به معروف و نهی از منکر است .

این عامل را خود امام مکرر و با صراحت کامل و بدون آنکه ذکری از مسئله بیعت و دعوت اهل کوفه به میان آورد ، به عنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر نموده و به این مطلب استناد کرده است . این سه عامل از نظر ارزش در یک درجه نیستند . هر کدام در حد معینی به نهضت امام ارزش می دهند . اما مسئله دعوت اهل کوفه . ارزشی که این عامل می دهد ، بسیار بسیار ساده و عادی است ( البته ساده و عادی در سطح عمل امام حسین علیه السلام نه در سطح کارهای ما ) برای اینکه به موجب این عامل یک استان و یک منطقه ای که از نیرویی بهره مند است آمادگی خود را اعلام می کند .

طبق قاعده ، حداکثر صدی پنجاه احتمال پیروزی وجود داشت احدی بیش از این احتمال پیروزی نمی داد . پس از آنکه اهل کوفه امام را دعوت کردند و فرض کنیم اتفاق آراء هم داشتند و در عهد خود باقی می ماندند و خیانت نمی کردند ، کسی نمی توانست احتمال بدهد که موفقیت امام صد در صد است .چون تمام مردم که مردم کوفه نبودند . اگر مردم شام را که قطعا به آل ابوسفیان وفادار بودند به تنهائی در نظر می گرفتند ، کافی بود که احتمال پیروزی را صدی پنجاه تنزل دهد ، به این جهت که همین مردم شام بودند که در دوران خلافت امیرالمومنین با مردم کوفه در صفین روبرو شدند و توانستند هجده ماه با مردم کوفه بجنگند ، کشته بدهند و مقاومت کنند .

ولی به هر حال ، صدای چهل یا صدی سی احتمال موفقیت هست .مردمی اعلام آمادگی می کنند و امام به دعوت آنها پاسخ مثبت می دهد . این ، یک حد معینی از ارزش را داراست که همان حد عادی است . یعنی بسیاری از افراد عادی در چنین شرایطی پاسخ مثبت می دهند . ولی عامل تقاضای بیعت و امتناع امام ، که از همان روزهای اول ظاهر شد ، ارزش بیشتری نسبت به مسئله دعوت ، به نهضت حسینی می دهد . به جهت اینکه روزهای اول است ، هنوز مردمی اعلام یاری و نصرت نکرده اند ، دعوت و اعلام وفاداری نکرده اند .

یک حکومت جابر و مسلط ، حکومتی که در بیست سال گذشته ، در دوران معاویه خشونت خودش را به حد اعلا نشان داده است ، [ تقاضای بیعت می کند . ] معاویه مخصوصا در ده سال دوم حکومت و سلطنت خود به قدری خشونت نشان داده که به اصطلاح ، تسمه از گرده همه کشید .کاری کرد که در تمام قلمرو او حتی مدینه طیبه و مکه معظمه در نمازهای جمعه علی بن ابی طالب را علی رووس الاشهاد به عنوان یک عمل عبادی لعنت می کردند .

 و اگر صدای کسی در می آمد ، دیگر اختیار سرش را نداشت ، سرش از خودش نبود .آنچنان تسمه از گرده ها کشیده بود که در اواخر عهد او نام علی را بر زبان آوردن جرم بود . این ، متن تاریخ است . اگر می خواستند بگویند علی بن ابی طالب ، با اشاره و بیخ گوشی می گفتند . کار به آنجا کشیده بود که اگر حدیثی مربوط به علی بود و در آن ، فضیلتی ولو کوچکترین فضیلت از علی گنجانده شده بود ، محدثین و راویها که احادیث را برای یکدیگر روایت می کردند ، در صندوقخانه های خلوت ، پرده ها را می آویختند ، درها را می بستند ، یکدیگر را قسم می دادند که اینرا فاش نکنی ، از قول من همه جا نقل نکنی ، اگر می خواهی روایت کنی برای آدمی روایت کن که صد درصد راوی باشد و جذب بکند و افشا نکند .

در یک چنین شرایط سختی ، جانشین همین آدم ، خلیفه شده است و از او جوانتر ، مغرورتر ، سفاکتر و بی سیاست تر که حتی ملاحظات سیاسی را هم نمی کند . آنوقت ، " نه " گفتن در مقابل چنین قدرتی کار کوچکی نیست ( باید بیعت بکنی ! خیر ، بیعت نمی کنم ، تمام وجودم را اگر قطعه قطعه بکنید ، بیعت نمی کنم . ) ، از این نظر که می بینیم در این حال امام به تنهایی و بشخصه در مقابل تقاضای نامشروع یک قدرت بسیار بسیار جبار ایستاده استبدون اینکه نامی از اعوان و انصار باشد ، حتی صدی ده هم احتمال موفقیت باشد ، از این نظر که حاضر نیست رای و عقیده خودش را بفروشد ، تظاهر بکند . چون بعدها تاریخ نخواهد گفت حسین به زور و جبر بیعت کرد . همینهایی که بیعت را به جبر می گیرند ، تاریخ را هم به زور پول می سازند ،همانطور که ساختند . معاویه و اطرافیانش قسمتی از بیت المال مسلمین را به اصطلاح امروز صرف اجیر کردن و استخدام روحانیت آنروز می کردند .

راویهای بی بند و بار ، بی عقیده و بی ایما ن را با زور پول می خریدند و آنها احادیث پیغمبر را تغییر می دادند ، اسمها را در احادیث پیغمبر عوض می کردند ، حدیثی در مدح دشمنان علی وضع می کردند . مورخین نوشته اند سمره بن جندب هشت هزار مثقال زر گرفت و یک حدیث علیه علی بن ابی طالب جعل کرد . بنابراین ، برای آنها تغییر دادن تاریخ کار مشکلی نبود .اگر هم بعدها بخشی از تاریخ ماند ، به واسطه عملیاتی نظیر نهضت حسینی بود والا اگر حسین علیه السلام هم سکوت می کرد ، تاریخ هم تغییر کرده بود . پس این عامل ، ارزش بالاتر و بیشتری نسبت به عامل دعوت مردم کوفه ، به نهضت اباعبدالله علیه السلام می دهد . امام عامل سوم که عامل امر به معروف و نهی از منکر است و اباعبدالله علیه السلام صریحا به این عامل استناد می کند .

 در این زمینه به احادیث پیغمبر و هدف خود استناد می کند و مکرر نام امر به معروف و نهی از منکر را می برد ، بدون اینکه اسمی از بیعت و دعوت مردم کوفه ببرد . این عامل ، ارزش بسیار بسیار بیشتری از دو عامل دیگر به نهضت حسینی می دهد.به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند ، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل ، آموزنده هستند ولی این عامل آموزندگی بیشتری دارد زیرا نه متکی به دعوت است و نه متکی به تقاضای بیعت .یعنی اگر دعوتی از امام نمی شد حسین بن علی علیه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر ، نهضت می کرد . اگر هم تقاضای بیعت از او نمی کردند ، باز ساکت نمی نشست . موضوع خیلی فرق می کند و تفاوت پیدا می شود.به موجب عامل اول ، چون مردم کوفه دعوت کردند و زمینه پیروزی صدی پنجاه یا کمتر آماده شده است ، امام حرکت می کند . یعنی اگر تنها این عامل در شکل دادن نهضت حسینی موثر بود ، چنانچه مردم کوفه دعوت نمی کردند ، حسین ( ع ) از جای خود تکان نمی خورد .به موجب عامل دوم از امام بیعت می خواهند و می فرماید با شما بیعت نمی کنم .

یعنی اگر تنها این عامل می بود ، چنانچه حکومت وقت از حسین ( ع ) بیعت نمی خواست ، او با آنها کاری نداشت ، می گفت شما با من کار دارید ، من که با شما کاری ندارم ، شما از من بیعت نخواهید ، مطلب تمام است . پس به موجب این عامل ، اگر آنها تقاضای بیعت نمی کردند ، ابا عبدالله هم آسوده و راحت بود ، سر جای خود نشسته بود ، حادثه و غائله ای به وجود نمی آمد . اما به موجب عامل سوم حسین یک مرد معترض و منتقد است ، مردی است انقلابی و قیام کننده ، یک مرد مثبت است .دیگر انگیزه دیگری لازم نیست .

همه جا را فساد گرفته ، حلال خدا حرام ، و حرام خدا حلال شده است ، بیت المال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف می شود و پیغمبر اکرم فرمود : هر کس چنین اوضاع و احوالی را ببیند فلم یغیر علیه بفعل و لا قول و در صدد دگرگونی آن نباشد در مقام اعتراض بر نیاید ، کان حقا علی الله ان یدخله مدخله شایسته است ( ثابت است در قانون الهی ) که خدا چنین کسی را به آنجا ببرد که ظالمان ، جابران ، ستمکاران و تغییر دهندگان دین خدا می روند ، و سرنوشت مشترک با آنها دارد .


به گفته جدش استناد می کند که در چنین شرایطی کسی که می داند و می فهمد و اعتراض نمی کند ، با جامعه گنهکار خود سرنوشت مشترک دارد . تنها این حدیث نیست . احادیث دیگری از شخص پیغمبر اکرم ( ص ) در این زمینه هست .

حدیثی داریم که امام رضا علیه السلام از پیغمبر اکرم نقل می کند و آن اینست : اذا تواکلت الناس الامر بالمعروف و النهی عن المنکر ، هر گاه مردم ، امر به معروف و نهی از منکر را به عهده همدیگر بگذارند ( یعنی هر کس سکوت کند به انتظار اینکه دیگری  امر به معروف و نهی از منکر کند و در نتیجه هیچکس قیام نکند ) فلیاذنوا بوقاع من الله  پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند .چه عذابی ؟ سنگ از آسمان بیاید ؟ نه ، عذاب الهی در آیه قرآن چنین تفسیر شده است : قل هو القادر علی ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم باس بعض  .

 ( از عذاب خدا بترسید ) بگو خدا قادر است که از بالای سر شما بر شما عذاب بفرستدیا از زیر پای شما عذاب را بجوشاند یا شما را دسته دسته کند ، یا اینکه زیان خودشما را به خود شما برساند ، یعنی خودتان را به جان یکدیگر بیندازد . اهل بیت در روایات خود چنین معنی می کنند : عذاب بالای سر یعنی شما از مافوق ها عذاب می بینید .عذاب از زیر پا یعنی از طبقه مادون عذاب می بینید . پیغمبر اکرم فرمود : وقتی مردم امر به معروف و نهی از منکر را رها کنند ، منتظر و مطمئن باشند که پشت سر آن عذاب الهی می آید .
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.