فرازهایی از کتاب "صلح امام حسن" به قلم مقام معظم رهبری؛

فردی که جگر اماممان را متلاشی کرد

امام حسن علیه السلام در آخرین لحظات زندگی خود درباره معاویه چنین فرمود: جامش لبالب شد و به آرزویش نائل آمد، به خدا به وعده هایش وفا نکرد و در گفته هایش راست نگفت.

به گزارش خبرنگار خیمه گاه باشگاه خبرنگاران؛ کتاب "صلح امام حسن" پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ نوشته‌ی مقام معظم رهبری از سه بخش تشکیل شده که بخش اول: امام حسن بن علی (ع)، بخش دوم: معرفی موقعیت سیاسی و بخش سوم: صلح است که این کتاب را تشکیل می دهد.

به اختصار به بخشی از این کتاب راجع به صلح امام حسن می پردازیم.

دانستیم که معاویه به هیچیک از پنج ماده قرارداد از طرف و آنچنانکه متناسب با آن سوگندها و پیمانها و میثاق ها بود، مراعات نشد: نه در آن هنگام که حکومت را به دست گرفت بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره ی خلفای شایسته عمل کرد؛ نه پس از خود زمام امر را به شوری یا به صاحب واقعی آن سپرد؛ نه دشنام و ناسزا به علی را موقوف ساخت و حتی فراز منبرها را نیز بدین بدعت شوم آلوده نمود؛ نه خراج نامبرده را ادا کرد و نه شیعیان و یاران علی را از آسیب حملات ناجوانمردانه ی خود برکنار داشت بلکه علیرغم آن تعهدات و سوگندها، فجایعی نسبت با آنان مرتکب شد که پیش از او در اسلام سابقه نداشت، مثلا:

نخستین سر بریده یی در اسلام که در شهرها گردانیده شد از ایشان بود.. و به فرمان معاویه گردانیده شد.

نخستین انسانی در اسلام که زنده به گور شد از ایشان بود... و به دستور معاویه چنین جنایتی انجام گرفت.

نخستین زنی در اسلام که به زندان افکنده شد از ایشان بود... و معاویه حکم آن صادر کرد.

نخستین شهیدانی که دست و پا بسته و بی دفاع کشته شدند از ایشان بودند... و معاویه قاتل آنان بود.

سخن کوتاه، معاویه همه‌ی مواد قرارداد را نقض کرد و همه‌ی آن پیمان‌های موکد را در هم شکست... و شگفتا که با اینهمه داعیه ی خلافت اسلامی داشت.

آخرین فراز قراداد، از این جهت که متضمن دقیق‌ترین و حساس‌ترین و در نظر مردم سنگین ترین شرط ها بود و زیر پا نهادن آن به منزله ی مخالفت و معارضه ی آشکارا با قرآن و پیغمبر اسلام تلقی می شد، چندی از آسیب خیانت و عهدشکنی او بر کنار ماند.

هشت سال جانب آن شرط را نگاه داشت ولی عاقبت از آن نیز به تنگ آمد و خوی اموی که برای برانگیختن وی به این قبیل کارها، وسوسه ئی پیوسته داشت، بر او غالب آمد. امویگری معاویه، ثابت شد و مادرش هند از نسبت هائی که مردم بدو میدادند و شهادت مورخان در آن مورد، تبرئه گشت و تردیدی باقی نماند که معاویه، فرزند واقعی ابوسفیان اموی است.

و پسر ابوسفیان و هند را از رسول خدا و قرآن چه پروا؟!!!

جنایتی که جنایت‌های گذشته را به دست فراموشی سپرد. صورت وقوع یافت و سر آغاز خواری عرب-چنانکه ابن عباس گفت - یا طلیعه ی خواری انسانها- چنانکه ابواسحق سبیعی گفت- نمودار گشت.

در سراسر قرار داد صلح، فرازی که امنیت جانی امام حسن را تضمین می کرد. طبیعتا از خیانت دورتر و به موجب اوضاع و احوال جاری، به رعایت سزاوارترین از دیگر مواد بود. نقض این ماده پس از اینکه شمشیرها در غلاف رفته و بساط جنگ برچیده شده و طرف مقابل به قراردادگردن نهاده، بزرگترین جنایتی بود که معاویه در طول زندگی سراسر جنایتش مرتکب می شد.

نه در مدینه- اقامتگاه حسن علیه السلام- و نه در خاندان پیغمبر و نه در میان شیعیان و نه در تمامی کسانی که به وسیله ی خویشاوندی سببی یا نسبی به حسن وابسته بودند، هیچ واقعه ئی که از آن بتوان استنباط کرد که کاری بر ضد دنیای معاویه در جریان است، پدید نیامده بود.

آن همه عهد و پیمان و سوگند که غلیظ تر و موکدتر از آنها را در هیچ لغتنامه‌ای نمی توان پیدا کرد. چه شد ؟!

آیا جایز است که برای معاویه نیز عذر و بهانه ئی از آنگونه که فریب خوردگان مسلمان نام، برای پسرش یزید درست کرده اند، بتراشیم و مانند آنان که برای دفاع از جنایت قتل حسین و توجیه آن گفتند: "جوان مغروری بود، میمون بازی او را سرگرم ساخت وشرابخوارگی به گناهش کشانید"! اگر قرار باشد چنین عذر موجهی برای معاویه نیز بسازیم، تدبیر و پختگی و هشیاری ئی را که بدو نسبت داده اند، چگونه حساب کنیم؟ آیا ایندو با هم سازگارند؟

همین جنایت بزرگ پدر بود. که روح سرکش پسر را نیز به دنباله روی از عمل وی برانگیخت و از آن پدر و پسر، بانیان بزرگترین جنایت تاریخ اسلام را پدید آورد.... این جنایت، قتل دو سرور جوانان بهشت و قطع تنها واسطه ای که نسل پیغمبر از آن است، بود یعنی در حقیقت، قتل خود پیغمبر به اعتبار امتداد تاریخی آن.

آری، و شگفت آنکه این دو قاتل، دو خلیفه پیغمبر نیز بودند!!!

و دریغا از اسلام که خلفای پیغمبرش مردمی از این قماش باشند!

درایت و کاردانی!! معاویه همین اندازه توانست در آدمکشی راه مخصوص پیش پای او بگذارد که پس از وی پسرش یزید بدان دست نیافت و بدین ترتیب این یک به نام جوانی مغرور و آن یک به عنوان سیاستمداری مجرب و کار آزموده معرفی شدند.

باری معاویه، مروان بن حکم را مأمور کرد که جعده دختبر اشعث بن قیس کندی را که یکی از همسران امام حسن علیه السلام بود بر مسمون نمودن آن حضرت وادار سازد و با او عهد کند که اجگر حسن از دنیا رفت وی را به همسری یزید در آورد صد هزار درهم نیز به او بدهد. اشعث بن قیس همان منافق معروفی است که پس از قبول اسلام، به وضع رسوا و فضاحتباری مرتد گشته و سپس باز جبر اوضاع و احوال، او را به اسلام کشانیده بود و جعده به حکم انتساب به چنین عنصر پلیدی، روحا از هرکسی به قبول این معامله ی ننگین نزدیکتر بود.

امام جعفر بن محمد صادق فرمود: اشعث در خون امیر المومنین علیه السلام شرکت داشت؛ دخترش، حسن را مسموم کرد و پسرش محمد دست به خون حسین آلود.

امام حسن علیه السلام در آخرین لحظات زندگی خود در باره معاویه فرمود: "جامش لبالب شد و به آرزویش نائل آمد، به خدا به وعده هایش وفا نکرد و در گفته هایش راست نگفت".

پیک مروان خبر موفقیت دسیسه ی زهرآگین او را داد و گفت: شگفتا از حسن؛ شربت عسلی که از آب رومه فراهم شده بود نوشید و جان سپرد.

معاویه نتوانست از ابزار شادمانی و سرورخودداری کند در آن هنگام در کاخ سبز بود. فریادش به تکبیر بلند شد؛ ساکنان کاخ نیز همه صدا به تکبیر بلند کردند؛ اهل مسجد نیز که صدای تکبیر شنیدند همه فریاد زدند: الله اکبر... "فاخته" همسر معاویه بود از غرفه ی خود بیرون آ»د و گفت: خدا شادمانت بدارد ای امیر المومنین! چه خبری شنیده ای که اینچنین شادمانی؟ گفت: خبر مرگ حسن بن علی. فاخته صدا زد: انالله و انا الیه راجعون آنگاه در حالیکه می گریست گفت: سرور مسلمانان و زاده ی دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، معاویه گفت: چه کار به جا وخوبی کردی، شکی نیست که او چنان بود که می گویی سزاوار است که بر او بگریند.


انتهای پیام/ اس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
علی
۱۲:۴۱ ۰۱ دی ۱۳۹۳
لعنت خدا بر خاندان ابوسفیان
Spain
سید مرتضی
۰۸:۰۷ ۰۱ دی ۱۳۹۳
لعن الله آل زیاد و آل مروان الی یوم القیامه