تکلیف جنبش دانشجویی با نودانشجویان دهه هشتادی

اکنون دانشجو دیگر معطل توضیح درباره موضوعی نمی‌ماند و پاسخ خود را به «سریع‌ترین» و «جذاب‌ترین قالب شکلی» موجود از شبکه‌های مجازی دریافت می‌کند.

به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان؛ زنگ رسمی آغاز سال تحصیلی سال 97-96 در دانشگاه‌های سراسر کشور زده شد تا طبق آمار اعلام‌شده نزدیک به 5/1 میلیون «نودانشجو» سرکلاس‌های درس حاضر شوند؛ نودانشجویانی که فرصت خوبی را در اختیار تشکل‌های دانشجویی قرار دهد تا با «تکنیک‌های جذب» به پرورش نیروهای تشکیلاتی- انقلابی و تلاش برای طرح گفتمان انقلاب بپردازند. از سوی دیگر به وجود آوردن نگاه آرمانی و عمیق دانشجویان و دانشگاهیان به مسائل مهم کشور توسط تشکل‌ها، قطعا سرمایه‌ای گرانبها و فرصتی مغتنم را برای پیشرفت و ترقی کشور قرار می‌دهد. پیشرفت و ترقی که ذیل شعارهای اصیل گفتمان انقلاب اسلامی است؛ اما آیا این مساله برای تشکل‌های دانشجویی با توجه به ویژگی‌های دانشجویان «دهه هشتادی» امکان‌پذیر است؟ مشکلات موجود در محقق شدن این هدف چه می‌تواند باشد؟

1- کدام تشکل: در ابتدا باید وضعیتی از تشکل‌های دانشجویی ارائه دهیم. بر اساس آمار اعلام‌شده از سوی وزارت علوم در پایان سال 95 بیش از 21 هزار گروه‌ دانشجویی در قالب انجمن‌های علمی دانشجویی، کانون‌های فرهنگی و هنری، تشکل‌های اسلامی، نشریات دانشجویی و اتحادیه انجمن‌های علمی دانشجویی فعالیت می‌کنند که سهم تشکل‌های اسلامی در این آمار و ارقام منتشرشده 309 تشکل است که اگر مقایسه‌ای با آمار کل تشکل‌ها و جمعیت نزدیک به پنج میلیون دانشجو بیندازیم، به اهمیت و وظیفه تشکل‌های اسلامی در جا انداختن مفاهیم اصلی و کلیدواژه‌ای انقلاب اسلامی از جمله «نقش مردم در حکومت»، «استقلال»، «نفی نظام سلطه»، «آزادی»، «عدالت» پی می‌بریم. البته همین 309 تشکل اسلامی نیز دارای طیف‌های فکری مختلفی هستند که قطعا بخشی از آنها شایسته پسوند «اسلامی» نیستند. حاشیه‌های صدور مجوز به تشکل‌های موسوم به «تادا» -که برخی از اعضای دفاتر این اتحادیه فعالیت‌های علنی علیه مقدسات دارند- از مصادیق این مساله است.

2- عوض شدن معادلات دانشجویی: به عقیده نگارنده طی سال‌های اخیر فضای دانشگاه‌ها دستخوش اتفاقات تازه‌ای در نوع مطالبات دانشجویی شده است؛ اتفاقاتی که خود نیاز به یک پژوهش جامعه‌شناختی توسط استادان مطرح دانشگاهی دارد. افزایش تجمعات و اعتراضات در قالب مسائل «صنفی» و «آموزشی» یکی از این اتفاقات است، به‌طوری که در سال تحصیلی 96-95 موضوعاتی چون سنوات، دروس پیش‌نیاز، غذای سلف و مشکلات آموزشی در صدر تجمعات دانشجویی قرار داشته است که این مساله با توجه به اهم تجمعات دهه 70 تا اواخر دهه 80 که بیشتر جنبه سیاسی به خود گرفته، قابل توجه و تحقیق است.

3- پیچیده‌تر شدن گروه‌های معارض_ پیچیده‌تر شدن رفتار و عملکرد جریان‌هایی که با گفتمان انقلاب اسلامی دارای زاویه و گاهی در تضاد هستند در دوران حاضر حاکی از این پیام اساسی و مهم است که جریان دانشجویی دیگر نباید بر اساس روش‌های گذشته به شناسایی خودی و غیرخودی بپردازد و نیازمند طرحی جدید در این عرصه است، چراکه برخی افراد و جریان‌هایی که در گذشته با صراحت و به تعبیر رهبری از روی کم‌عقلی آنچه را در دل داشتند بر زبان می‌راندند، امروز پیچیده‌تر عمل می‌کنند و برای نیل به اهداف خود و زمین زدن اسلام و قرآن حتی به قرآن بر سر نیزه نیز رو می‌آورند. توجه به بیانیه‌های اخیر این تشکل‌ها که ظاهرا به دنبال پیگیری مشکلات دانشجویان است از مصادیق واضح این مساله است.

4- تحول رسانه‌ای: اگر قبل از نیمه اول دهه 80 را دهه جریان‌سازی نشریات دانشجویی و وجود شبکه‌های مجازی اعم از سایت و خبرگزاری‌ها را پیشتاز جریان‌سازی فضای دانشگاهی تا سال‌های اخیر بدانیم، قطعا سال تحصیلی جدید را سال «پادشاهی» و «عصر» شبکه‌های اجتماعی که به «بلوغ» رسیده‌اند باید نام‌گذاری کنیم. عصری که دانشجوی دهه هشتادی دیگر معطل جوابیه و توضیح درباره یک موضوع نمی‌ماند و پاسخ خود را به «سریع‌ترین» و «جذاب‌ترین قالب شکلی» موجود از این شبکه‌ها دریافت می‌کند؛ «اول» بودن، «زیبایی بصری» داشتن، «کامل» و «واقعی» بودن چیزی است که این روزها دانشجویان را بیش از پیش به خود جذب می‌کند. البته گرچه طی سال‌های گذشته انتقادهایی به تشکل‌های دانشجویی (انقلابی) در عدم تاثیرگذاری در فضا مطرح بوده، اما طی مدت اخیر فعالیت و کارهای قابل تحسینی که حتی رنگ و بوی سیاسی ندارند و باعث «رشد» و استقبال دانشجویان شده است، نشان از تغییر رویه قبلی دارد. این فعالیت‌ها قطعا در سال جدید تحصیلی، روشن‌کننده بسیاری از مناقشات سیاسی- فرهنگی خواهد بود.

5- طعمه احزاب: یکی از آسیب‌پذیرترین بخش‌های تشکل‌های دانشجویی که طی سال‌های اخیر صدمات جبران‌ناپذیری بر پیکره جنبش دانشجویی وارد کرده است؛ تاثیرپذیری از احزاب و جریان‌های سیاسی در معادلات و مواضع آنهاست. باید اذعان داشت که دانشگاه به دلیل داشتن خاصیت جریان‌ساز و الگوپذیری جامعه از آن، همیشه مورد طمع و نظر جریان‌هایی بوده است که با هدف قرار دادن این نهاد اجتماعی، قصد تاثیرگذاری بر جامعه را دارند. از سوی دیگر در طول سه دهه گذشته نسبت جنبش دانشجویی با قدرت تغییرهای عمده‌ای یافته است، به‌طوری که در برخی برهه‌ها بخشی از جنبش دانشجویی با ورود به بدنه قدرت، زمینه تبدیل شدن به یک پایگاه حزبی را در درون دانشگاه پدید آورده یا با نفی کامل قدرت از آن طرف بام سقوط کرده است. نکته مهم در این مساله هوشمندی دانشجویان است؛ دانشجویان تازه‌ وارد گرچه به دنبال حل مشکلات شخصی خودشان هستند اما در فضای باز رسانه‌ای موجود کوچک‌ترین نزدیکی تشکل‌ها با جریان‌های سیاسی را برنمی‌تابند و این زمان «مرگ» هر تشکل می‌تواند باشد. سرنوشت دفتر تحکیم وحدت در دهه 70 متاثر از این مساله بوده است.

6- حرف آخر: به عقیده نگارنده آنچه امروز بیش از هر چیزی از بدنه جریان دانشجویی انتظار می‌رود ورود به مسائل اجتماعی به صورت جدی، تخصصی و مطالبه‌گرانه و اصلاح‌گرانه است؛ البته هرازگاهی برخی اتحادیه‌های دانشجویی (مصداق ماجرای کارگران آذرآب) به این حوزه ورود می‌کنند، اما به‌رغم تاثیرگذاری بالای آن در فضای اجتماعی و توده‌ای مردم به دلیل اینکه این موارد به صورت موردی و مقطعی است به خط اصلی جریان‌سازی از دست تشکل‌ها خارج می‌شود.

یادداشت از محمدرضا حیاتی

انتهای پیام/

مسائل «صنفی» و «آموزشی» مهمترین موضوع تجمعات دانشجویی اخیر

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.