وقتی انفجار خمپاره منجر به ترک وسواس شد

حسین خادمی از فرهنگیان رزمنده پیشکسوت لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع)قم به بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس پرداخت.

به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از قم، حسین خادمی از فرهنگیان رزمنده پیشکسوت لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع)قم به بیان سه خاطره از دوران دفاع مقدس پرداخت.

 درخاطره اول آمده است: در جبهه مسئول تهیه آب جوش بودم. آب جوش نوبتی بود و به خاطر آن صفی تشکیل شده بود.

یک روز سماور را پر از آب کردم. هواپیما‌های عراقی شروع به بمباران کردند. یک خمپاره به نزدیک سماور خورد. فریاد زدم: «آهای ایها الناس بیایید آب جوش ببرید! این دفعه هر کس بخواهد دو تا آفتابه آب جوش می ‏دهم»

خاطره دوم _یک رفیق وسواسی داشتم که به دلیل شدت وسواس سنگرش را از بقیه جدا کرده بود. هر وقت لباس می‏ شست زیر رختخوابش پهن می‏ کرد تا اتو شود.

یک روز هواپیما آمد و شروع به بمباران کرد؛خمپاره به سرویس بهداشتی نزدیک سنگر خورد و هر چه نجاست بود به این بنده خدا پاشیده شد. از همان روز وسواس را کنار گذاشت و یک هفته بعد هم شهید شد.

خاطره سوم_مدتی مسئول جوشکاری لشکر بودم. یک موتور تریل شش دنده را که ترکش خورده بود برای تعمیر آوردند. آن را جوش داده و تعمیر کردم.

یکی از دوستان موتور را تحویل گرفت تا ببرد. وقتی روشن کرد، سیم گاز موتور گیر کرده بود. او هم که ناوارد بود با موتور سرگردان، ناخواسته در جاده‏ خاکی به سمت دشمن فرار کرد. عراقی‌ها شروع به شلیک خمپاره کردند. وقتی برگشت با سرعت رفت داخل گودال آب گفتم: «چرا رفتی توی آب؟ آهسته گفت: «صدایش را در نیاور. از ترس خودم را خراب کردم!»

منبع:بسیج

انتهای پیام/ش

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار