هنرمندی که فاتح لانه جاسوسی بود و به دست منافقین ترور شد

در مطلب زیر مروری بر مبارزات فرهنگی شهید مهدی رجب‌بیگی را از نظر می‌گذرانید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چهره شهید مهدی رجب بیگی برای کسانی که هر روز از تقاطع خیابان‌های طالقانی و مفتح عبور می‌کنند آشناست. عکس این شهید در میان تصاویر فاتحان لانه جاسوسی آمریکا دیده می‌شود. شهید مهدی رجب‌بیگی، یکی از هنرمندان گمنام، اما با استعداد و از ستاره‌های درخشان جنبش دانشجویی ایران است.

شهید مهدی رجب بیگی دوم بهمن سال ۱۳۳۶ در شهر دامغان متولد شد. او در سال ۱۳۵۲ در رشته عمران دانشگاه تهران قبول شد و در عین تحصیل در این رشته فعالیت هنری خود را نیز آغاز کرد. او از فاتحان لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان سال ۵۸ شناخته می‌شود که پنجم مهر ۱۳۶۰، به دست منافقین ترور شد و به شهادت رسید.

شهید رجب‌بیگی در رشته مهندسی عمران دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد، اما مشغله اصلی او هنر و ادبیات بود. شعر می‌سرود، طنز می‌گفت، مقاله می‌نوشت، سخنرانی می‌کرد و. مضمون اصلی آثار هنری او، عدالتخواهی، اعتراض به ظلم و مبارزه با غربزدگی، استعمار و آمریکا بود.


بیشتربخوانید


رجب‌بیگی در کنار فعالیت‌های عملیاتی، با استفاده از سلاح قلم و هنر به مبارزه می‌پرداخت؛ به‌گونه‌ای که حتی پیش از پیروزی انقلاب در مسجد و دانشگاه، با نمایش فیلم و اسلاید به افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم کمک می‌کرد. یکی از به یادماندنی‌ترین کار‌های هنری شهید رجب‌بیگی شعر و نوحه‌خوانی ضدآمریکایی در مقابل لانه جاسوسی در تاسوعای سال ۵۸ است. خوشبختانه، از این حرکت زیبا و هنرمندانه، فیلمی به جا مانده که صداوسیما بار‌ها آن را پخش کرده است. او در بخشی از این شعر می‌خواند: «دستی که سوزاند مسجدالاقصی را، بست بر مسلسل خانه خدا را، کار آمریکا بود، نقشه سیا بود؛ مرگ به کارتر، مرگ به کارتر.»

بخشی از نوشته‌های این هنرمند شهید، در کتابی با عنوان «می‌رویم تا خط امام بماند» منتشر شده است. او در بخشی از یادداشت‌های خود در این کتاب نوشته است: «خدایا، تو میدانی که چه می‌کشیم، پنداری که، چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما از مردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنایی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی؛ چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم.»

هنرمندی که فاتح لانه جاسوسی بود و به دست منافقین ترور شد

شهید رجب بیگی همچنین در مقالات خود با موضوعات عقیدتی، سیاسی و فرهنگی، مسئله نفوذ فرهنگی را پیش‌بینی و تحلیل کرده بود. در بخشی از این مقالات می‌خوانیم: «ابرقدرت‌ها برای نفوذ و استقرار در یک جامعه نیاز به زمینه‌های مساعدی دارند، که این زمینه‌های مناسب عمدتاًً توسط گروه‌ها یا افرادی فراهم می‌شود که فاقد خصلت‌های انسان‌گرایانه می‌باشند. تنها وقتی ابرقدرت‌ها جرئت ورود و دست‌اندازی به منابع یک کشور را پیدا می‌کنند که قبلاًً در آن کشور تشنج، تفرق، دشمنی، مصرف‌پرستی، رفاه‌طلبی و صفاتی از این دست حاکم شده باشد. به عبارت دیگر، انقلابی که بتواند در زمینه انسان‌سازی پیروز شود، هرگز اسیر دست هیچ قدرت خارجی و یا داخلی نخواهد شد و جاودانگی‌اش تضمین شده است و به فرموده امام امت «استعمار از آدم می‌ترسد»؛ و به هرحال می‌بینید که راه نفس قدرت‌های شیطانی مقر‌هایی است که ابتدا جامعه را تهی از اندیشه‌های انسانی و اخلاق اسلامی می‌کنند و محیط مناسب برای رشد پدیده‌هایی نظیر استبداد و استعمار را فراهم می‌آورد.»

شهید رجب بیگی درباره راه‌حل مقابله با نفوذ هم می‌نویسد: «هر انقلابی در روند حرکتی خود، فرهنگی نو را به جامعه عرضه می‌دارد و در راه تغییر و تکامل بخشیدن به ارزش‌های موجود در جامعه مردم را به کوشش وادار می‌کند و اساساً این مسئله، خود یکی از علل و عوامل بروز انقلاب در یک جامعه می‌باشد و البته هر چه مکتب انقلاب ساز، غنی‌تر و پربارتر باشد، این تحولات عمیق‌تر و با اهمیت‌تر می‌باشد. با ظهور هر انقلاب، کلمات جدیدی در فرهنگ مردم تولید پیدا می‌کنند و یا مجدداً احیاء می‌شوند و برعکس، کلمات دیگری از فرهنگ مردم رفته رفته حذف و محو می‌شوند.

مثلاً کلمه «دعا» که روزگاری در غیرمعنای اصلی خود به کار برده می‌شد و بیشتر، اعمال افراد زبون و ترسو و تنبل را تداعی می‌کرد که به جای فعالیت در متن اجتماع، تمامی خواسته‌های خود را از خدا طلب می‌کردند، اینک محتوای اصلی خود را بازیافته است و نشانگر پیوند عمیق انسان و خدا و تجلی نیاز‌های عمیق انسان در برخورد با خود و جامعه در برابر خدا می‌باشد. کلمات دیگر نظیر «شهادت»، «ایثار»، «امام»، «امت»، «مستضعف»، «مستکبر» و... که در دوران بعد از انقلاب معنای صحیح‌تر و کاربرد افزون‌تری پیدا کرده‌اند نیز از جمله کلماتی هستند که انقلاب با خود آورده است و در فرهنگ مردم مجدداً احیاء شده است.

شاید این نکته راست باشد که کلمات نیز مانند انسان‌ها دوران حیاتی دارند و گاه در طی این دوران از کمال بیشتری برخوردارند و گاه در شرف نابودی. به هر حال از جمله کلماتی که در دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب جای ویژه‌ای را در جامعه به خود اختصاص داده و کاربرد بیشتری هم پیدا نموده است کلمه «حزب‌الله» است که از سرنوشت ویژه‌ای نیز برخوردار است. اگر در روزگار گذشته، دست‌های نامرئی استعمار، کلمات متعالی را از مفهوم و محتوای اصلی تهی می‌نمود تا اندیشه مردم را مسخ نمایند، امروز نیز دنباله‌های پیدا و پنهان استعمار در پی آنند که چنین کنند و با گرفتن روح کلمات مقدس و حرکت زا، از آن‌ها موجوداتی بی‌حاصل و بی‌خاصیت بسازند؛ و به اصطلاح استعمار در برابر اسلام اگرچه در تحریف «نسخ» ناموفق بوده است، اما در «مسخ» پیشرفت داشته است؛ و اینک زمان آن رسیده است که نیرو‌های آگاه و عالم جامعه با روشن ساختن مفاهیم اصیل این واژه‌ها و به خصوص مرتبه آن‌ها در جایگاه فکری هر انسان مکتبی و رابطه آن‌ها با دیگر عناصر تشکیل‌دهنده ایدئولوژی، دست‌های پلید استعمار را برای همیشه قطع نمایند.»

بی‌تردید، شهید مهدی رجب‌بیگی، الگویی درخشان برای هنرمندان و نویسندگان علاقه‌مند به انقلاب اسلامی است. او علاوه‌بر یک مبارز سیاسی و انقلابی، یک هنرمند هم بود. شخصیت، شیوه زندگی سلوک سیاسی و اجتماعی و جنس فعالیت‌های فرهنگی این شهید، الگوی بسیار خوبی برای جوانانی است که هنر برای آن‌ها شأن و رسالتی فراتر از «هنر» دارد. اما افسوس که به خاطر غفلت‌های موجود در مدیریت‌های فرهنگی و آموزشی همه سال‌های گذشته، امثال این هنرمند کمتر به نسل جدید هنرمندان معرفی شده و می‌شوند.

او شخصیت بسیار پرجاذبه‌ای داشت. ذاتی‌ترین استعداد رجب بیگی طنز بود. قریحه ادبی خوبی داشت و نوشته‌هایش زیبا و خواندنی بودند، اشعارش هم همچنین. او همچنین در زمینه موسیقی هم صاحب ذوق بود، به طوری که یک بار هم این استعدادش را با اجرای سرود در هنگامه فتح سفارت آمریکا نشان داد.

شهید رجب بیگی یکی از پیشتازان جنبش دانشجویی مبارز پیش از انقلاب اسلامی بود. او نقش موثری در انسجام دانشجویان خط امامی در مقابل رژیم پهلوی داشت. یکی از نشریاتی که آن زمان توسط دانشجو‌های مسلمان در دانشگاه تهران منتشر می‌شد «چلنگر» نام داشت که رجب بیگی هم در آن مطلب می‌نوشت. او همچنین پیش نماز مسجد دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. رجب بیگی یکی از افرادی بود که در تجمعات مردمی و دانشجویی علیه شاه در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی شعارسازی می‌کرد. وی یکی از بیانیه‌نویس‌های دانشجو‌های خط امام بود.

یکی از شاخصه‌های مبارزاتی شهید مهدی رجب بیگی که هم در آثار و هم زندگی شخصی‌اش نمود یافت، عدالتخواهی بود. تا آنجاکه به گفته دوستانش، به خاطر همین روحیه تدریس خصوصی را ترک کرده و در مدارس محله‌های جنوب تهران مشغول به معلمی شد. او به خاطر همین ویژگی‌ها وارد جهاد سازندگی شد.

آنچه در زیر می‌خوانید نمونه‌ای از آثار این شهید  در قالب‌های طنز ادبی است:

خانواده دموکراتیک
«خانواده ما واقعا دمکراتیک است. ما یک خانواده ۸ نفری هستیم. پدرم و مادرم و بابک و بوبک و پوپک و پوشک و پونک و خودم ژوژک. بابک از همه کوچکتر است و سه سال دارد. او از دیروز تا به حال در تخت‌خوابش تحصن کرده و خواسته‌های خودش را بالای تختش آویزان کرده است. او خواستار امور زیر است: ۱- تعویض پستانک هر دو هفته یکبار. ۲- اضافه کردن یک پیمانه شیر در روز. ۳- کاهش مدت تعویض شلوار لاستیکی. ۴- حق سوار شدن در کالسکه هر روز به مدت نیم ساعت. ۵- خرید یک نوع اسباب بازی در ماه. ۶- تعویض تخت فنری (ارتجاعی) با یک تخت چوبی. تا کنون پوپک و پونک از خواسته‌های بابک پشتیبانی کرده‌اند و هر نوع فرصت‌طلبی و تعلل را در انجام خواسته‌های بابک عملی ضد انقلابی قلمداد نموده‌اند. من هم تصمیم گرفته‌ام که از خواسته‌های وی پشتیبانی کنم، چون اگر او به تحصن خود ادامه دهد از نظر بهداشتی ورود به خانه غیرمقدور‌ می‌شود!...»‌

منبع: روزنامه کیهان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار