
باشگاه خبرنگاران جوان - مصطفی غفاری، جامعهشناس طی یادداشتی مینویسد: این روزها اینجا و آنجا اصطلاح «اجتماعیشدن جنگ» یا به تعبیر دیگری «اجتماعیکردن جنگ» را میبینیم. اجتماعی شدن جنگ، بیشتر وقتها پدیده خودکاری است که به محض شروع جنگ اما با آهنگی تند یا کند رخ میدهد، چون جنگ فقط نظامیان یا دولتها را درگیر نمیکند، بلکه سایه سنگینش دیر یا زود بر سر اقشار و طبقات مختلف اجتماعی میافتد.
البته از نظر مادی جنگ برای اغلب آنها زیانبار و برای معدودی سودآور است، برای همین ناگواری جنگ و بهویژه وجوه پررنگ زندگیسوز آن است که بیشتر مردم خواستار آغاز نشدن هر جنگی یا پایانیافتن هرچه زودتر آنند.
جنگ اما زیست جمعی آدمها را رها نمیکند و گاهی (هرچه طولانیتر شود، بیشتر) هنجارها و سبکهای زندگی را هم دگرگون و با خود سازگار میکند، پس جنگ زندگیساز هم است و چرخه زیست و کنشهایی متناسب با خودش را خلق یا تقویت میکند. اما دولتها و نظامیان هم تلاشی دوسویه برای شتاب بخشیدن یا دامن زدن به اجتماعی شدن انجام میدهند که میتوان آن را اجتماعی کردن جنگ نامید؛ از یکسو تلاش میکنند با آموزش و بسیج مردم خودشان درکنار کاهش آسیبهای روانی و اجتماعی ناشی از جنگ، به درونیکردن همراهی با هجوم یا دفاع در جامعه دامن بزنند و نقشهایی را در میدان یا پشتیبانی جنگ به مردم بسپارند، از سوی دیگر تلاش میکنند با جامعه هدف در جبهه مقابل خود ارتباط بگیرند، همبستگی و تابآوری اجتماعی آن را از بین ببرند یا کاهش دهند و برای خود یارگیری داشته باشند.
هر طرف جنگ بهطور حیاتی به همراهسازی جامعه خود و خنثیسازی ظرفیتهای جامعه مقابل خودش نیاز دارد. وزن این عامل چنان است که اغلب اوقات تعیینکننده طرف برنده واقعی در جنگ خواهد بود، بنابراین تلاشها برای اجتماعیکردن جنگ از سوی دولتهای درگیر جنگ، بالا میگیرد.
این تلاش یک مجموعه راهبرد برای معناسازی است؛ ارتباط یا تعامل افراد در جامعه بر محور معانی مشترک است که شکل میگیرد. مردم درباره آن همفکری و تبادلنظر میکنند؛ همحسی دارند و عواطف خود را با دیگران به اشتراک میگذارند و با همعملی این چرخه را کامل میکنند.
البته برای معناسازی ملاحظات عملی تعیینکنندهای وجود دارد، مثلاً عامل زمان در این میانه بسیار مؤثر است. زمانشناسی و استفاده از میانبرهای زمانی برای اثرگذاری بر جامعه خودی و هدف چیزی است که برای اجتماعی کردن جنگ حیاتی است. همچنان که ادبیاتسازی و استفاده از مفاهیم، استعارهها و اسطورهها و... برای روایت جنگ ضرورت دارد.
البته مردم در برابر روندهای اجتماعی کردن جنگ دستوپا بسته نیستند؛ هم آن را تفسیر میکنند، هم با آن همراهی کرده یا بهگونههایی در آن تغییر ایجاد میکنند، حتی گاهی در برابرش مقاومت میکنند یا انواعی از واکنشهای ترکیبی به وجود میآورند، مثلاً ممکن است در حالی که به معنایی جنگ را نزد خود درونی کردهاند و با آن سازگار شدهاند، معانی پسند دولت در این زمینه را پس بزنند یا با آن بستیزند.
به هر حال درک و تحلیل وضعیت اجتماعی جنگ میتواند شاهکلید مدیریت یا مهار جنگ و دمیدن به تنور آن یا پایان بخشیدن به آن باشد. اگر در همین چند روز که از آغاز جنگ میگذرد به اخبار و اتفاقات دوروبرمان نگاه کنیم، نمونههای جالبی از واکنشهای خودجوش مدنی میبینیم که جای تأمل و تقویت و توسعه دارد؛ از بانکی که بازپرداخت وامهایش را به تعویق انداخته تا آن شیرینیپزی که نام وطن را روی کلوچههایش مینویسد یا میوهفروشی که همهچیز را به قیمت خرید برای مشتریان عرضه میکند و پزشکی که تهران را ترک نکرده تا مجروحان جنگ را رایگان درمان کند.
به نظر میرسد جامعه ایرانی در حال بازیابی خود در بستر جنگ و افزایش همبستگی خود است که طبعاً تابآوری آن را نیز بالا میبرد.
البته نبض جامعه نسبت به جنگ ممکن است در هر لحظه از زمان و با توجه به شرایط عینی یا ذهنی، به نحو متفاوتی بزند،
بنابراین در شناخت وضعیت اجتماعی جنگ با امر ثابتی روبهرو نیستیم و نیازمند تحلیلهای بهروزشونده و پویا خواهیم بود.
منبع: ایسنا