
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مرضیه السادات حسینی راد - ازسطح کوچه چندمتر پایینتر است از طریق پلکان وارد دالانی میشوم که به حیاط مسقف به خیمه حسینی منتهی میشود حیاطی روشن پراز نورهای سبز وسفید وعطرخوب اشک برامام حسین؛ بی شک این خانه زیبای قدیمی بوی عطر اشک عزاداران حسینی را درخود حفظ کرده است چرا که تنها ده روز اول محرم هر سال فعال است وبعد از آن خانه مهر وموم میشود تا سال بعد وروضه خوانی واشک وماتمی دیگرو تنها کاربری آن متعلق به امام حسین(ع) است.
خانه بردشیری یکی از خانههای سنتی وزیبای قدیم کرمان است که طبق وصیت حسنعلی بردشیری در سنه ۱۳۲۷ وقف امام حسین شده است؛ وارد حیاط که میشوی حوض زیبایی وسط حیاط وجود دارد که هوا را لطیف کرده است دو بادیه مسی قدیمیو بزرگ شیردار کنار حوض از آب خنک پرشده است نمونه آن را هیچ کجای کرمان ندیده ام یک آبخوری وسوسه برانگیز ،وقتی لیوان را از آب خنک پر میکنم مشام پر میشود از عطر نعناکه در آب ریختهاند خنکای دلچسبی بود.
دور تا دور حیاط را اتاقهای یک دری تا ۵ دری به سبک قدیم پر کردهاند چیزی که دیگر در معماری این کشور دیده نخواهد شد اتاق تالار است یک اتاق بالاتر از سطح حیاط که محل نشستن مردان عزاداراست وشبیه آن نیز روبهرو درقسمت زنانه است، این اتاق بزرگ که به سه در به حیاط باز میشود چشم انداز زیبایی دارد.
روی دیوار وسط اتاق عکس خیرین وکسانی که برای برگزاری مراسم حسینی تلاش کردهاند دیده میشود میانه عکسها تعلق دارد به واقف این مکان یعنی حسینعلی بردشیری مرد تاجری که وارث نداشت و تمام ثروتش را وقف عزای فرزند فاطمه کرد.
دور تا دور حیاط به همان روش گذشته قالیهایی را به دیوار نصب کردهاند تا بجای پشتی محل تکیه دادن میهمانان مجلس امام حسین باشد.
مرد مسنی در سینی مسی زیبایی که رنگ زرد عجیبی دارد وداد می زند قدمت بالایش را درحال تعارف چای دراستکان ونعلبکی است و هر میهمانی که چایی برمی دارد به کودکی اش میرود خاطرات شیرین چای قندپهلو و مادرانی که چای امام حسین را درنعلبکی خنک میکردند تا کام مان به مزه شیرین قند حسینی انس بگیرد.
اتاق بزرگ اینجا حالا، اما خالی از جمعیت است هنوز ساعات ابتدایی صبح است وهوا خنک است، سیستمهای خنک کننده نیزکمک میکنند تا نسیم خنکی حیاط را بنوازد.
آقای سعید تجدد مرد میانسالی است که خواهرزاده همسر واقف است و به همراه یک دخترخاله دیگرش اکنون به عنوان افراد بزرگتر فامیل، بانیان برگزاری مراسم امسال برای سیدالشهدا هستند، تجدد درواقع متولی موقوفه است، مرد مسنی پاکت سفیدی به دست وی میدهد و اوچند کاغذ اسکناس به من نشان میدهد ومی گوید هر روز افراد با هرتوان مالی کمک مالی به اینجا میکنند تا هزینه مراسم امام حسین (ع) شود مبالغ بیشتر را نیزبه حساب موقوفه واریز می کنند و در اصل مردم اینجا کمک خرج مراسم هستند.
میگوید: این عزاخانه قدیمی امام حسین است که درسال ۱۳۱۰ ملک توسط شوهرخاله مادر بنده خریداری شده است مرحوم بردشیری به دلیل علاقهای که به امام حسین داشت از ۱۳۱۵ مراسمهای عزاداری سیدالشهدا را دراین خانه برگزار میکند و وقف نامهای در سال ۱۳۲۷ شمسی تهیه میشود درآن زمان وی به همراه همسرش صدیقه الهی تصمیم میگیرند برای داشتن باقیات وصالحات کاری خیر انجام دهند و آن وقف تمام اموال برای برپایی مجالس سیدالشهدا است.
مرحوم حسنعلی بردشیری در سال ۱۳۳۲ شمسی روز یازدهم محرم بعد از اتمام مجلس ده روزه به رحمت ایزدی پیوستند وبعد از فوت وی همسر وی نیز حدود ۳۵ سال مراسم روضه را ادامه داد وبعد از مرگ خانم الهی نیز اقوام ودوستان آنان تا امروز نگذاشتهاند مراسم عزای سیدالشهدا دراین مکان از رونق بیفتد.
در وقف نامه قید شده روضه دهه اول محرم همراه با اطعام مدعوین وبنده نیزفامیل ایشان هستم وخودم ازکودکی ۵۰ سال دراین خانه زندگی کرده و درمجالس حسینی جان گرفتم این مطلب را آقای تجددمی گوید و سلام وعلیک میهمانان را جواب میدهد.
ظروف این مکان همگی مسی هستند وازهمان ظروف تهیه شده توسط واقف هستند در قدیم بادیههای بزرگ مسی را به سبب نبود آب لوله کشی از آب پر کرده برای نوشیدن ومصارف پخت وپز استفاده میکردند وما در ادامه تصمیم گرفتیم تاجایی امکان دارد تمام ظروفی که شخص واقف برای این کار گذاشته استفاده شود
وعجیب اینکه تمام ظروف مسی وسماورها ودیگر اموال آن زیبا وسالم باقی ماندهاند.
تمام ظروف مسی از خورش خوری وپلوخوری از همان ۸۰ سال قبل استفاده میشود و خانهای که نور امام حسین به آن تابیده روی اشیا درون آن تاثیرگذاشته است.
آقای تجدد با شور وهیجان خاصی از ظروف وفرشهای قدیمی صحبت میکند و ادامه میدهد: اینجا حدود ۱۰ اتاق دارد همراه با دو اتاق تالار وخروجی و دالان وهشتیهای زیبا، زیربنای این مکان بیش از ۳۰۰ متر مربع است.
هرساله از محل درآمد موقوفه دیوارهای خانه مرمت میشود این درآمد ازمحل اجاره چندین باب مغازه در محدوده بازار کرمان است.
متولی موقوفه افزود: اینجا چند روز خانمی آمد وبرنامهای داشتند و ۵۰۰ شیربرنج هدیه کردند و اعلام کردند بیماری سرطان داشتند و دوسال قبل ناامید از همه جا به این خانه میآیند و ازآبگوشت نذری خانه میخوردند وبیماری شان بعد از آن از بین میرود وتمام آزمایشهای بیماری من در ۳ ماه منفی شدند.
یا حتی خانمی مراجعه کردند و با گریه وگفتند فرزندشان شیرخواره بود و بیماری قلبی داشت وشکرخدا ازمجلس سیدالشهدا دراین مکان شفا کرفتند.
تجدد اظهار کرد: روضه خوانهای قدیمی و روحانیون به این مکان دعوت میشوند وگاهی خود افراد درخواست میکنند به واسطه قدیمی بودن این مکان مراسمها را اجرا کنند، به همان روش سنتی از ساعت ۶ صبح تا ۱۰ ونیم سخنرانان و روحانیون به منبر میشوند وبانیان نیز مرتبا با چای وآب خنک وگاهی نان وپنیر یا شله زرد وشیربرنج از میهمانان پذیرایی میکنند.
به اتاقها سرک میکشم همه جا بوی عطری خاص را میتوان حس کرد در خشت خشت خانه اخلاص خاصی دیده میشود که باعث شده این سنگ وگل خانه سالم بماند.
دخترخاله متولی خانه نیز درآشپزخانه است در کنار دیگرخانمها که قند وسینی وظروف را دراینجا مدیریت میکنند،میگوید: هرسال یک ماه یا دو هفته قبل از محرم اینجا را تمیز میکنیم ظروف وفرشها را مرتب میکنیم تا آماده پذیرایی از میهمانان امام حسین شوند.
خودش را معرفی نمی کند و می گوید ما کاری انجام نمیدهیم فقط هرسال به مدت ده روز خیمه امام حسین را با کمک مردم و دوستان برپا کرده وامور را سرو سامان میدهیم.
۶۰ سالی سن دارد واز کودکی زمانی که سفره بزرگ پارچهای همراه با کاسههای زیبای مس با عطرآبگوشت امام حسینی که مهمترین غذای نذری کرمانی هاست؛ میگوید: چون در وقف نامه اطعام عزاداران نیز مطرح شده سالها غذای اصلی اینجا آبگوشت بود ولی درسالهای اخیر تصمیم گرفته شد برای حفاظت از اموال وبنا که متعلق به سیدالشهداست ، خورش قیمه نذری جایگزین آبگوشت شود.
به چای خانه سری میزنم جایی که مردان درحال شست وشوی استکانهای کوچک قدیمی ونعلبکیهای فراموش شده هستند سینیهای مسی وقندهایی که درکاسه مسی زیبا ریخته شدهاند چشم نوازی میکنند، چای قندپهلویی به دستم میدهند کنار خنکای آب حوض مینشینم نور زیبای صبح گاهی با روح وروانم بازی میکند.
مرد مسن شاید روزانه ۴۰ بار یا بیشتر سینی چای را بین عزاداران میچرخاند تا کسی چایی امام حسین را نخورده بیرون نرود.
چای بیدمشکی با عطردلفریب ومزه گس حالم را بهتر میکند، روضه خوان سوم به منبر رفته است بر فرشهای وقفی مینشینم برخی فرشها از دور سن وسالای بالایشان را داد میزنند، برزمین عزاخانه مینشینم تا دقیقهای هوای حرمش را بیاد بیاورم وخاطرات شیرین کودکی را و بازی کردن و دویدن میان مجالس روضه اش جلوی چشمم رژه میرود.
چشمم به خانم جوانی میافتد که درحال شیرین کردن چای برای دخترک خردسالش وکودک لقمهای نان پنیر را به هوای چای شیرین امام حسین در دهان جای داده ومنتظر خنک شدن چای توسط مادرش است باخودم فکرمیکنم چقدر مادرهایمان دراینکه ما عاشق و دلبخاته امام حسین شویم سهم بزرگی دارند.
نسیم خنکی از آب روی حوض میآید ظرف بزرگ آب خنک با آن شکل عجیب وغریبش کنار من است و کودک بیقراری هرچند لحظه یک باردور طرف میچرخد ومتحیر به آن نگاه میکند.
ظرف بزرگ قدیمی آبخوری از آب و گلاب پر شده است، صلوات وفاتحهای نثار روح واقف و تمام بانیان برگزاری این مراسم نثار میکنم واز خانه بردشیری یا به قول پیرزنهای باصفای کرمان همان خانه حسنعلی بیرون میآیم.
دم در پیرمردی کیسههای کفش را تحویل میگیرد وآنها را روی رف کوچکی در دهلیزخروجی خانه مرتب میکند، کارش را با عشق خاصی انجام میدهد گویی نشان طلایی بر سینه دارد ازهشتی و دهلیزخانه که خارج میشوم به میانه بازار قدیمی وبزرگ کرمان میرسم.
مغازه داران به تازگی درمغازه را بازکرده ودرحال آب پاشی وجارو هستند، هوای کرمان ساعت ۸ صبح بسیارگرم شده است ولی داخل حیاط خانه بردشیری خنکایی بود که هربیقراری را آرام میکند به نظرم نیت خالص واقفی که خودش اجرعملش را ازسالار شهیدان گرفت و درست فردای پایان ده روز عزاداری برای سیدالشهدا به دیار باقی شتافت در این حال خوش بی تاثیرنیست.