سرعت ماشینی و نمایشگری در فضای مجازی ما را از زندگی واقعی دور کرده است؛ ما فراموش می‌کنیم که زندگی، برای دیده شدن نیست بلکه برای زیستن است.

باشگاه خبرنگاران جوان - کجا و چه وقت یادمان رفت زندگی کنیم؟ یادمان رفت که تلخ و شیرین زندگی را، شادی و سوگ را، زشت و زیبا را ذره‌ذره بچشیم تا در ذهنمان، ته‌نشین شود؟ که از این تلخ و شیرین‌ها، شادی‌ها و سوگ‌ها، زشت‌ها و زیباها درس بگیریم  و تجربه به دست بیاوریم؟

زندگی ماشینی، روزبه‌روز بیشتر ما را درگیر خود می‌کند. اسمش هم رویش است: زندگی ماشینی. ویژگی ماشین، سرعت است؛ هرچه سریع‌تر، بهتر!

در گیرودار سرعت و شتاب، خیلی چیزها نادیده گرفته می‌شوند که نخستینشان، آرامش است. درست مثل خودرویی که با سرعت بالا بزرگراه را طی می‌کند و سرنشینانش از دیدن و لذت بردن از مناظر اطراف، محروم می‌مانند، وقتی اسیر سرعت زندگی شویم، لذت بردن از لحظات آن را از دست خواهیم داد.

دستاورد زندگی پرسرعت، استرس است، نگرانی از این که از دیگران عقب بمانیم و نگرانی از این که به موقع نرسیم. خیلی وقت‌ها یادمان می‌رود که اصل زندگی، همین دقیقه‌ها و ثانیه‌هایی است که آن‌ها را در تب و تاب نگرانی می‌گذرانیم، نه یک مسابقه رالی که در آن باید فقط گاز بدهیم و از دیگران جلو بزنیم.

گاهی هم صحنه زندگی را با سن تئاتر  اشتباه می‎گیریم، به‌ویژه از وقتی شبکه‌های اجتماعی، جایشان را در زندگیمان باز کرده‌اند. خیال می‌کنیم همه در سالن دنیا نشسته‌اند تا نمایش ما را تماشا کنند. برای همین می‌خواهیم هر اتفاقی که برایمان می‌افتد، خوب یا بد را بدل به یک درام یا یک کمدی کنیم تا پرفروش‌تر شود. اینجاست که می‌بینیم فلان بلاگر، حتی از مراحل تصادف خودرو و از دست رفتن جنین سه‌ماهه‌اش نیز محتوا تولید کرده و در صفحه اینستاگرامش بارگذاری می‌کند!

کجا و چه وقت یادمان رفت زندگی کنیم؟ یادمان رفت که تلخ و شیرین زندگی را، شادی و سوگ را، زشت و زیبا را ذره‌ذره بچشیم تا در ذهنمان، ته‌نشین شود؟ که از این تلخ و شیرین‌ها، شادی‌ها و سوگ‌ها، زشت‌ها و زیباها درس بگیریم  و تجربه به دست بیاوریم؟

یادمان می‌رود، چون درگیر صحنه‌آرایی و نورپردازی و گریم و دکوراسیون شده‌ایم تا توجه دیگران را جلب کنیم. لحظه‌هایمان را زندگی نمی‌کنیم، چون نگران بازتابشان در افکار دیگران هستیم. حتی از خوبی کردن، سرشار نمی‌شویم، چون حواسمان بیشتر به «نمایش خوبی» است تا خود آن. 

ای کاش بیشتر به لحظه فروافتادن پرده‌های نمایش فکر کنیم و به آن زمان که منتظر صدای ممتد کف‌زدن تماشاگرانمان هستیم. مبادا که آن لحظه، با سکوت سنگین سالن مواجه شویم، چون یادمان رفته که زندگی، واقعا سالن تئاتر نیست  و دیگران می‌فهمند که ما فقط داریم بازی می‌کنیم.

منبع: اطلاعات آنلاین

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار