
باشگاه خبرنگاران جوان ؛ سارا بابایی- کشکان برای مردم لرستان تنها یک رودخانه نبود؛ شاهرگ حیاتی بود که قرنها تمدن و زندگی را در کرانههای خود شکل داد.
صدای خروش آن در تنگههای زاگرس با نفس کشاورزی، دامداری و حتی بافت اجتماعی این منطقه گره خورده بود. اما امروز کشکان در پلدختر و معمولان دیگر رودخانهای دائمی نیست؛ به رودخانهای فصلی و نیمهجان تقلیل یافته است.
کشتهای آبدوست؛ دشمن درونی
یکی از عوامل اصلی بحران، توسعه بیضابطه کشت محصولات پرمصرف آب همچون برنج و چغندر در بالادست است.
مناطقی چون ویسیان که به «شهر شالیزارها» شهرت یافته، سالهاست از شیره جان کشکان تغذیه میکنند؛ در حالیکه بخش پاییندست رودخانه، باغداران انجیر و کشاورزان خرد، از بیآبی زمینهایشان را رها میکنند.
آنچه دردناکتر است، اینکه در استان لرستان اساساً شرایط اقلیمی برای کشت برنج مناسب نیست و این الگوی غلط بیشتر از یک عادت کشاورزی، به کابوسی برای منابع آبی بدل شده است.
مدیریت معکوس؛ وقتی تصمیمها در بالادست متوقف میشوند
مسئولان استانی هر ساله با صدای بحران به تکاپو میافتند؛ از رهاسازی آب سدها تا تشکیل جلسات اضطراری. اما نتیجه چیست؟ آب رهاشده در سد ایوشان در میانه راه نصیب شالیزارهای بالادست میشود و در پاییندست، پلدختر تنها بستر خشکیده رودخانه را نظاره میکند.
این چرخه معیوب نشان میدهد که مدیریت آب در لرستان نه بر پایه عدالت و حقآبه زیستمحیطی، بلکه بر محور فشارهای مقطعی و تصمیمهای کوتاهمدت میچرخد.
آمارهایی که فریاد میزنند
کاهش بارندگی بدون شک در بحران نقش دارد، اما آمار رسمی نشان میدهد که افت دبی رودخانه کشکان به مراتب شدیدتر از روند طبیعی خشکسالی بوده است.
در مرداد ۱۴۰۴، دبی کشکان در پلدختر «صفر» اعلام شد؛ این یعنی نسبت به میانگین بلندمدت (۱۳ مترمکعب بر ثانیه) کاهش صددرصدی.
چنین سقوطی را نمیتوان تنها به گردن تغییر اقلیم انداخت؛ بلکه نشانه برداشت بیرویه، فقدان برنامهریزی و بیتوجهی به منابع است.
صدای مردم؛ اعتراض و بیاعتمادی
سالهاست مردم پلدختر و فعالان محیطزیست با تجمع و اعتراض، صدای خود را به گوش مسئولان رساندهاند. اما با تکرار بحران، اعتماد عمومی رنگ باخته است. امروز باغداران انجیر که محصولشان شهرت ملی دارد شاهد خشکیدگی بیش از دو هزار هکتار باغ هستند.
صیادان محلی که زمانی با تورهای ساده روزگار میگذراندند، اکنون با رودخانهای مرده روبهرو هستند.
کشکان دیگر نه منبع برکت، که نماد محرومیت و بیعدالتی در ذهن مردم جنوب لرستان شده است.
تناقض در روایتها
جالب اینجاست که مقامات استانی هر بار دلیل متفاوتی برای مرگ کشکان ارائه میدهند؛ یکی بارش کم را مقصر میداند، دیگری برداشت بیرویه را. اما در عمل هیچ برنامه جامع برای تغییر الگوی کشت یا مدیریت علمی رودخانه تدوین نشده است. این تناقضها سبب شده که بحران نه تنها حل نشود، بلکه هر سال با شدتی بیشتر تکرار گردد.
کشکان امروز نماد سرنوشت بسیاری از رودخانههای ایران است؛ جایی که تغییر اقلیم با سوءمدیریت دست به دست هم دادهاند تا شریانهای حیاتی سرزمین خشک شوند.
اگر حقآبه زیستمحیطی رعایت نشود، اگر کشتهای پرمصرف متوقف نگردد و اگر تصمیمگیریها از نگاه مقطعی به سمت برنامهریزی بلندمدت نرود، کشکان تنها در خاطرات مردم جاری خواهد بود.
نجات این رودخانه نیازمند «ارادهای ملی» و «مدیریتی علمی» است؛ وگرنه رودخانهای که زمانی میگذشت، به رودخانهای بدل خواهد شد که تنها در گذشتهها وجود داشت.