
باشگاه خبرنگاران جوان - سبک زندگی و اشعار سپهری بهکلی با دیگر چهرههای فرهنگی ایران متفاوت است. او شاعرلحظههاست؛ لحظههای سادهای که بهنظر بیاهمیت میآیند در نگاه سپهری سرشار از عاطفه و عرفان هستند.
زندگی سهراب سپهری
سهراب سپهری در ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در قم به دنیا آمد. بعد از مدت کوتاهی بههمراه خانواده، ابتدا به خوانسار و سپس به شهر آبا و اجدادیاش کاشان نقل مکان کرد. سپهری در خانوادهای اهل فرهنگ متولد شد. پدر ومادر او، هر دو اهل ادبیات و شعر بودند و سپهری با پرورش در چنین خانوادهای بهشکل ناخودآگاه به ادبیات علاقهمند شد. پدربزرگش اولین رئیس تلگرافخانه در کاشان بود. همچنین، مادربزرگ سهراب نیز شاعر بود و در دوره قاجار بسیاری از اشعار او در نشریات مختلفی چاپ شده بود. سهراب از سمت مادر، از خاندان ضرابیهای کاشان بود که نسب آنها به انوشیروان دادگر میرسد.کودکی سهراب، نمود ویژهای در اشعار او دارد. محلی که در آن زندگی کرده بود و... شاید به همین دلیل است که سهراب بارها و بارها در اشعارش از ایام کودکی و خانوادهاش حرف میزند: «اهل کاشانم... پدرم نقاشی میکرد، تار هم میساخت، تار هم میزد، خط خوبی هم داشت.» سهراب سپهری در روزگار کودکی با طبیعت مانوس بود و همین مسئله نگاه او را به طبیعت متفاوت کرده بود.
سپهری در دبستان خیام کاشان دوره ابتدایی تحصیلاتش را به اتمام رساند. او برای تحصیل در مقطع متوسطه، وارد دبیرستان پهلوی کاشان شد و بعد از اتمام تحصیلاتش در این مقطع، به استخدام اداره فرهنگ کاشان درآمد. بعد از مدتی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. سپهری ضمن تحصیل در دانشگاه تهران، به استخدام شرکت نفت درآمد و مدتی را نیز در آنجا مشغول به کار بود. اولین دفتر شعر سپهری در سال ۱۳۳۰ چاپ شد. او در عین حال دست به برگزاری تعدادی نمایشگاه نقاشی نیز زد. سپهری مدت زیادی را نیز به تدریس در هنرستان هنر پرداخت.
سپهری در طول زندگی خود در کشورهای زیادی زندگی کرد. در این بین هندوستان مقصدی بود که بیشترین تاثیر را بر نگاه سپهری گذاشت. علاقه سهراب به فرهنگ شرق، او را بر آن داشت تا به کشورهای بسیار زیادی در شرق سفر کند. او بهوضوح تحت تاثیر عرفان شرقی بود و این مسئله در بنمایههای اشعار او نیز دیده میشود.
آفاق شعر سهراب سپهری
شعر سهراب سپهری از برجستهترین نمونههای تلفیق سادگی و ژرفا در شعر معاصر فارسی است. زبان او در ظاهر ساده و بیپیرایه است، اما در پس این سادگی، اندیشهای عمیق و نگاه فلسفی و عرفانی نهفته است. سپهری از شاعران اندکی است که جهان را نه از منظر تضادها و جداییها، بلکه از دریچه وحدت و پیوستگی میبیند. در شعر او، انسان جزئی از طبیعت و هستی است و نه در برابر آن. این پیوند درونی با طبیعت سبب میشود اشیای معمولی و امور روزمره ــ مانند صدای آب، سبزی درخت، یا عبور نسیم ــ در شعرش رنگی از معنا و قدسیّت بگیرند.
از نظر زیباییشناسی، شعر سپهری بر پایه تصویرسازیهای نو و آشناییزدایی از مفاهیم معمول استوار است. او به جای استفاده از نمادهای فرسوده یا تشبیهات تکراری، کوشیده تا با نگاهی تازه به پدیدههای آشنا بنگرد و از آنها معناهای تازه بیافریند. این ویژگی موجب شده که زبان او ساده به نظر برسد، اما در واقع ساختاری پیچیده از استعارهها و همنشینیهای معنایی در پس آن نهفته است. بهویژه در مجموعههایی چون صدای پای آب و حجم سبز، سپهری توانسته است نوعی نقاشی با واژهها خلق کند؛ رویکردی که از تجربهی نقاش بودن او نیز سرچشمه میگیرد.
در بعد فکری، سپهری به عرفان و فلسفهی شرقی نزدیک است، اما عرفان او نه از جنس گریز از جهان، بلکه نوعی همزیستی با آن است. در شعر او خبری از درد و رنج سنتی صوفیانه نیست؛ بلکه نوعی آرامش و پذیرش در برابر هستی جریان دارد. این بینش باعث شده است که سپهری از هرگونه درگیری مستقیم با مسائل سیاسی و اجتماعی زمانهاش فاصله بگیرد. هرچند این رویکرد از سوی برخی منتقدان به عنوان نوعی بیتعهدی اجتماعی مورد انتقاد قرار گرفته، اما گروهی دیگر آن را نشانهی نگاهی جهانشمول و انسانگرایانه میدانند که از مرزهای ایدئولوژیک فراتر میرود.
از منظر زبانشناسی و ساختارگرایی نیز، شعر سپهری نمونهی جالبی از هماهنگی میان فرم و معناست. انتخاب واژگان ساده، جملههای کوتاه و آهنگ نرم و موسیقایی، همگی در خدمت ایجاد فضایی از شفافیت و آرامشاند. او توانسته است میان تجربهی درونی و بیان بیرونی تعادلی برقرار کند و از این طریق نوعی زبان «بیواسطه» پدید آورد؛ زبانی که به گفتهی برخی منتقدان، به زبان طبیعت نزدیکتر است تا زبان انسان شهری.
منبع: فرارو
اگر فقط یک شعر ایشان را بدرستی درک میکردیم
جهیده بودیم از امیال دنیایی
اب را گل نکنیم ..شاید .....