باشگاه خبرنگاران جوان؛ رضوان پاک منش - هوای خرمآباد زیر این باران لطیف، بوی خاک خیس و رطوبت خوشایند کوههای اطراف را با خود حمل میکرد؛ عطری که فقط در روزهای بارانی لرستان میتوان آن را حس کرد.
دور تا دور دریاچه، درختان بلند با برگهای براق و شستهشده شبیه نگهبانانی آرام ایستاده بودند. باد ملایمی که میوزید، قطرات معلق روی برگها را به زمین میریخت و صدای ریزششان روی خاک با صدای باران ترکیب میشد؛ انگار طبیعت برای خودش موسیقی بارانی ساخته باشد. مه نازکی روی سطح آب نشسته بود و سوی دیگر دریاچه را کمی محو کرده بود، طوری که قایقهای کنار ساحل، خیالی و آرام به نظر میرسیدند.
مردم مثل همیشه کنار دریاچه حضور داشتند، اما قدمهایشان آرامتر بود. بعضیها زیر چترهای رنگی قدم میزدند و به انعکاس نور کمرنگ آسمان روی آب خیره میشدند. بعضی دیگر با گوشی موبایلشان تلاش میکردند لحظهها را ثبت کنند؛ لحظههایی که در آن صدای باران، موسیقی پسزمینه زندگی شده بود. حتی مرغابیهایی که همیشه با شتاب روی آب شنا میکردند، امروز آرامتر بودند؛ گویی آنها هم از این حال و هوای بارانی لذت میبردند.
دریاچه کیو در این روز، فقط یک چشمانداز طبیعی نبود؛ تصویری بود از آرامش، از توقف موقت هیاهوی روزمره. باران به آن روحی تازه داده بود، روحی که آدم را دعوت میکرد لحظهای بایستد، نفس بکشد و با طبیعت همنفس شود. امروز کیو، با باران نرم و مداومش، بیشتر شبیه یک شعر بود تا یک دریاچه.