باشگاه خبرنگاران جوان - حمله مسلحانه به مراسم مذهبی یهودیان در سیدنی، بار دیگر خشونت علیه غیرنظامیان را به صدر اخبار جهان بازگرداند؛ اما نحوه بازتاب این حادثه در رسانههای غربی، پرسشهای جدیتری را درباره استانداردهای دوگانه، بهرهبرداری سیاسی از رنج انسانها و فراموشی عامدانه نسلکشی جاری در غزه پیش روی افکار عمومی قرار داد.
روز یکشنبه، رسانههای استرالیایی از وقوع تیراندازی در یکی از مناطق شهری سیدنی همزمان با برگزاری مراسم مذهبی یهودیان موسوم به «حانوکا» خبر دادند. آمار اولیه از کشته و زخمی شدن چندین نفر حکایت داشت؛ آماری که در ساعات بعد، در رسانههای مختلف با اعداد و روایتهای متفاوتی بازنشر شد. پلیس استرالیا این حادثه را یک «جنایت جدی» توصیف و اعلام کرد تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان آن ادامه دارد. در همان ساعات ابتدایی، مقامهای رسمی استرالیا بر لزوم پرهیز از گمانهزنی و سیاسیسازی حادثه تأکید کردند. با این حال، این توصیه چندان دوام نیاورد. پیش از آنکه نتایج اولیه تحقیقات منتشر شود، برخی جریانهای سیاسی و رسانهای خارج از استرالیا، روایت مشخصی از حادثه را تثبیت کردند؛ روایتی که بیش از آنکه مبتنی بر واقعیتهای میدانی باشد، در خدمت اهداف سیاسی از پیشتعریفشده قرار داشت.
شتاب رسانهای برای ساختن «روایت قربانی»
رسانههای نزدیک به رژیم صهیونیستی و بخشی از رسانههای جریان اصلی غرب، حادثه سیدنی را تقریباً بلافاصله در چارچوب «یهودستیزی جهانی» صورتبندی کردند. تیترها، تحلیلها و گزارشها، پیش از مشخص شدن هویت مهاجمان، تلاش کردند این حمله را نه یک رویداد امنیتی قابل بررسی، بلکه حلقهای از زنجیره تهدید علیه «یهودیان جهان» معرفی کنند. در این میان، نقش رسانه بهعنوان نهاد اطلاعرسان، بهتدریج جای خود را به رسانه بهمثابه ابزار فشار سیاسی داد. برخی تحلیلها بهصراحت از دولت استرالیا خواستند در سیاست خارجی خود، بهویژه در قبال مسئله فلسطین، تجدیدنظر کند. گویی حادثهای در سیدنی، باید به اهرمی برای بازدارندگی دولتها از فاصله گرفتن از تلآویو تبدیل میشد. این الگو پیشتر نیز بارها تکرار شده است: هر رویداد خشونتباری که امکان پیوند خوردن به مفهوم «یهودستیزی» را داشته باشد، بهسرعت از بستر محلی خود جدا و به میدان نبردی رسانهای در مقیاس جهانی منتقل میشود؛ میدانی که در آن، اسرائیل بار دیگر در نقش قربانی ظاهر میشود.
محکومیت گزینشی؛ اخلاقی که نصفهنیمه اجرا میشود
اصل محکومیت خشونت علیه غیرنظامیان، نه قابل چانهزنی است و نه وابسته به هویت قربانیان. حمله به مراسم مذهبی در سیدنی، همانقدر محکوم است که بمباران خانهها، بیمارستانها و اردوگاههای آوارگان در غزه. مسئله اما دقیقاً از همینجا آغاز میشود: چرا این محکومیت، در عمل بهصورت یکسان اعمال نمیشود؟در حادثه سیدنی، رسانههای غربی بهسرعت به سراغ روایتهای انسانی رفتند. قربانیان با نام و تصویر معرفی شدند، از شغل، خانواده و زندگی شخصیشان گفته شد و احساسات مخاطب بهطور هدفمند درگیر شد. این شیوه پوشش، همدردی گستردهای در افکار عمومی ایجاد کرد؛ همدردیای که فینفسه قابلدرک است.اما همین رسانهها، در مواجهه با غزه، مسیری کاملاً متفاوت را برگزیدهاند. هزاران زن و کودک که در ماههای اخیر زیر بمباران، محاصره و گرسنگی جان باختهاند، اغلب در قالب آمارهای کلی و بیچهره بازنمایی میشوند. نامها حذف میشوند، تصاویر محدود یا سانسور میشوند و روایت انسانی جای خود را به گزارشهای سرد و حداقلی میدهد.
تروریسم خوب و تروریسم بد؛ یک مفهوم خطرناک
این تفاوت در بازتاب رسانهای، ناخواسته یا عامدانه، مفهومی خطرناک را بازتولید میکند: «تروریسم خوب و تروریسم بد». در این چارچوب، خشونت زمانی به یک فاجعه انسانی تبدیل میشود که قربانیان آن در دایره همدلی سیاسی غرب قرار داشته باشند. در غیر این صورت، خشونت یا نادیده گرفته میشود یا با واژههایی چون «درگیری»، «تنش» و «پیامدهای ناگزیر» تعدیل میگردد. چنین رویکردی نهتنها به عدالت نزدیک نیست، بلکه خود به تداوم چرخه خشونت کمک میکند. وقتی رنج برخی انسانها برجسته و رنج برخی دیگر عادیسازی میشود، پیام ضمنی آن روشن است: جان همه انسانها ارزش برابر ندارد.
بهرهبرداری سیاسی؛ از سیدنی تا غزه
در ادامه این فضا، برخی مقامهای صهیونیستی حتی پای ایران را نیز به میان کشیدند و بدون ارائه شواهد معتبر، تلاش کردند مسئولیت حمله سیدنی را به تهران نسبت دهند؛ آن هم در حالی که ایران، مانند بسیاری از کشورها، این حمله را محکوم کرده بود. این سناریو، برای افکار عمومی منطقه ناآشنا نیست. در سالهای اخیر، هر زمان رژیم صهیونیستی در میدانهای واقعی—از غزه و کرانه باختری گرفته تا لبنان—با بحران مشروعیت یا شکست سیاسی مواجه شده، ناگهان روایتهایی از «تهدید خارجی» و «یهودستیزی جهانی» برجسته شده است. هدف، روشن است: تغییر میدان بحث، منحرف کردن افکار عمومی و بازسازی چهرهای مظلوم از رژیمی که همزمان متهم به ارتکاب گستردهترین جنایات علیه غیرنظامیان است.
صدای متفاوت در داخل استرالیا
در این میان، مواضعی که در داخل استرالیا مطرح شد، تصویر پیچیدهتری از ماجرا ارائه میدهد. برخی رهبران مسلمان و نهادهای مدنی، ضمن محکومیت صریح هرگونه حمله به غیرنظامیان، بر ضرورت بررسی حادثه بهدور از اهداف سیاسی تأکید کردند. این دیدگاه، برخلاف روایتهای شتابزده خارجی، تلاش داشت حادثه را در چارچوب قانون و امنیت عمومی تحلیل کند، نه در میدان جنگ روایتها. همین مواضع، تا حدی مانع از آن شد که پروژه سیاسیسازی حادثه بهطور کامل به نتیجه برسد. واقعیت این است که جامعه استرالیا، با همه تنوع مذهبی و قومیاش، تجربه زیستهای از همزیستی دارد که بهسادگی در قالب دوگانههای سیاهوسفید جا نمیگیرد.
رسانه، مسئولیت و پرسش نهایی
حادثه سیدنی، صرفنظر از عاملان آن، یک آزمون دیگر برای رسانههای غربی بود؛ آزمونی درباره صداقت، انصاف و پایبندی به ارزشهایی که خود مدعی دفاع از آنها هستند. آزمونی که دستکم تا اینجا، نشانههای روشنی از موفقیت در آن دیده نمیشود. اگر قرار است خشونت محکوم شود، این محکومیت باید جهانشمول باشد. اگر قرار است از حقوق بشر سخن گفته شود، این حقوق نباید به گذرنامه، دین یا ملاحظات ژئوپلیتیک گره بخورد. در غیر این صورت، رسانهها نه ناظر حقیقت، بلکه بازیگر فعال در بازتولید بیعدالتی خواهند بود. در جهانی که تصاویر و روایتها، بیش از هر زمان دیگری بر شکلگیری افکار عمومی اثر میگذارند، دوگانهسازی تروریسم نهتنها به صلح کمک نمیکند، بلکه مسیر را برای خشونتهای بزرگتر و عادیسازی جنایت هموار میسازد؛ چه در خیابانهای سیدنی و چه زیر آوارهای غزه.
منبع: فارس