باشگاه خبرنگاران جوان؛ مژده عینی - اتوبوس با آهستگی و احتیاط پیش میرفت، چرخهایش روی آسفالت خیس، صدایی هیسمانند ایجاد میکرد و پردههای مه را میدرید. غروب، با آن رنگهای سرخ آتشین و نارنجی اش، پشت دیوار ضخیم ابرها و کوهها پنهان شده بود و ابرهای سنگین و نمناک به پایین میخزیدند، قطرههای ریز باران، جاده را تَر کرده و برگهای نارنجی، زرد و سبز درختان بلوط در مسیر کازرون و جنگل دشت برم، منظرهای نقاشی گونه آفریده بود.
مردان راهداری با خودروهایشان در جاده آماده باش ایستاده بودند، کمی آنطرفتر، خودروی پلیس با چراغهای چشمک زن، حضور داشت و همگی آماده برای هر حرکت ناگهانی بودند.
در قلب جنگل دشتبرم و بر فراز کوه، زمان به آرامی میگذشت. ناگاه، صدای اذان تلفن همراه مسافری، سکوت را شکست و حسی از شکرگزاری را در دل همه بیدار کرد؛ شکرِ این باران رحمت و این منظره بینظیر که یادآور قدرت بیپایان پروردگار است.