کشوری شهیدی از تبار آزادمردان/4

ماجرای شلیک نکردن "شهید کشوری" به زن عراقی چه بود؟

شهید امیر سرتیپ خلبان احمد کشوری ۱۸ آذر ماه ۱۳۵۹ در حالی که از مأموریتی بسیار دشوار پیروز باز می‌گشت، در منطقه میمک هدف حمله یک فروند میراژ عراقی قرار گرفت و به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران، شهید کشوری در تیرماه ۱۳۳۲ در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سر پل تالار» دو روستا از روستاهای محروم شمال و سال آخر را در دبیرستان (قنه) بابل گذراند.

دوران تحصیلش را به خاطر استعداد فوق العاده‌ای که داشت، به عنوان شاگردی ممتاز به پایان رساند. وی ضمن تحصیل، علاقه زیادی به رشته‌های ورزشی و هنری نشان می‌داد و در اغلب مسابقات رشته‌های هنری نیز شرکت می‌کرد. یک‌بار هم در رشته طراحی در ایران مقام اول را به دست آورد. در رشته کشتی نیز درخششی فراوان داشت.

در سال ۱۳۵۱ وارد هوانیروز ارتش شد. از همان آغاز جنگ داخلی خصوصا غائله کردستان چنان از خود کیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد که وصف ناکردنی است؛ به همین خاطر باشگاه خبرنگاران برای حفظ یاد و خاطره آن شهید والامقام گوشه‌هایی از خاطرات این شهید را منتشر می‌کند.

چشم و دل سیر
 
صبحانه‌ای که به خلبان‌ها می‌دادم، کره، مربا و پنیر بود یک روز شهید کشوری مرا صدا زد گفت: فلانی! گفتم: بله!
 
گفت: شما در یک منطقه جنگی در مهمانسرا کار می‌کنید. پس باید بدانید مملکت ما در حال جنگ است و در تحریم اقتصادی بسر می‌برد. شما نباید کره، مربا و پنیر را باهم به ما بدهید.

درست است که ما باید با توپ و تانک‌های دشمن بجنگیم، ولی این دلیل نمی‌شود ما این‌گونه غذا بخوریم. شما باید یک روز به ما کره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید. در سه روز باید از اینها استفاده کنیم وگرنه این اسراف است. من از شما خواهش می‌کنم که این کار را نکنید.
 
من هم گفتم: چشم!(حاتم رمضانی؛ از کارکنان مهمان‌سرای استانداری ایلام)



تدبیر
 
اوایل، تخصص من هلی‌کوپتر جت رنجر(پرنده شناسایی) بود. در منطقه برای شناسایی همراه هم پرواز می‌رفتیم. هنوز جنگ به اوج خودش نرسیده بود. احمد به من گفت: تو نباید خلبان جت رنجر باشی. باید با هلی‌کوپتر کبرا پرواز کنی.
 
او اصرار می‌کرد و من می‌گفتم: چه فرقی می‌کند!؟
 
می‌گفت: تو ساخته شده‌ای برای پرواز با کبرا، باید با هلی‌کوپتر شکاری پرواز کنی. همین تشویق‌ها و اصرارها باعث شد که خلبان شکاری بشوم و حالا هر وقت برای پرواز با هلی‌کوپتر کبرا توی کابین می‌نشینم، یاد احمد می‌افتم.(سرهنگ خلبان حمیرضا آبی)

عشق به امام
 
عشق شهید کشوری به امام، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب وصف ناکردنی است. بعد از انقلاب وقتی که برای امام کسالت قلبی پیش آمده بود، او در سفر بود.

در راه وقتی این خبر را شنید، از ناراحتی ماشین را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می‌گریست، گفت: خدایا از عمر ما کم کن و به عمر رهبرمان بیافزای!
 
وقتی به تهران رسید، به بیمارستان رفت و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد. او بر این عقیده بود که تا در این دنیا هست و فرصتی وجود دارد، باید توشه‌ای برای آخرت بسازد. هرگز لحظه‌ای از حرکت و تلاش باز نایستاد؛ طوری که می‌گویند بارها در هوای ابری و حتی بارانی پرواز کرد. او امدادهای خدا را می‌دید و به جهان جاودانی می‌اندیشید.



در كنار خانواده

روزی شهید کشوری به استانداری مراجعه کرده و گفت: می‌خواهم خانواده‌ام را به ایلام بیاورم.

این حرف برایم غیرقابل باور بود. چون بخشی از مناطق کشور به اشغال عراق درآمده بود از هر جهت احساس خطر می‌شد. روال منطقی و معمول این بود که مردم از مناطق جنگی به منطقه امن نقل مکان کنند.

اما دیدگاه و تفکر شهید کشوری جدای از این بود. فکر می‌کردیم در حد حرف باشد. اما بعدها با پافشاری و تاکید ایشان، تصمیم گرفتیم جایی برای خانواده ایشان در نظر بگیریم.
 
هر بار که از عملیات برمی‌گشتند سری به ما می‌زدند و می‌پرسیدند: خانه چه شد؟ زن و بچه‌ام نگرانند. می‌خواهم آن‌ها را به ایلام منتقل کنم.(علی محمد آزاد)

توسل به قرآن
 
وقتی قرآن می‌خواند، هر كارِِی داشتيم رها می‌كرديم و به صدای ايشان گوش می‌سپرديم. 
 
در بعضی عمليات‌ها به منظور شناسايی، همراه هلی‌كوپتر «چت رنجر» به منطقه اعزام می‌شديم. وقتی شناسايی انجام می‌شد، در يكی از نقاط ملک شاهی كه از قبل به عنوان محل قرار در نظر گرفته بوديم، به هم می‌رسيديم. منطقه را ارزيابي می‌كرديم و بعد كشوری، قرآن تلاوت می‌کرد. 
 
با آن‌كه منطقه كاملا نظامی بود و از هر طرف خطر را احساس می‌كرديم، اما ساير هلی‌كوپترها بی‌سيم را روشن می‌كردند و به صدای دلنشين او گوش می‌دادند. گويی جنگ نبود و در منطقه عملياتی نبوديم. 
 
يكی از دلايل قوت قلب نيروها و پيش‌روی آنان تا عمق مواضع عراقی‌ها، همان توسل به قرآن بود.(علی محمد آزاد)

 شهيد سهيليان
 
همیشه همراه شهید سهیلیان بود. چند روز قبل از شهادتش با گیلان غرب تماس گرفت. خط تلفنی خراب بود و تماس قطع شد. چند لحظه بعد به کرمانشاه زنگ زد. در حال صحبت، متوجه شدم که رنگ صورتش سرخ شد. گفتم: چی شده؟

با اشاره دست گفت: ساکت باش.
 
وقتی حرف‌هایش تمام شد و گوشی را گذاشت. گفت: پشتم شکست، سهیلیان شهید شد!

بعد از آن دیگر آن احمد شوخ طبع نبود و مرتبا یاد و خاطره سهیلیان ورد زبانش بود.(علی محمد آزاد)

شوخی در پرواز

گاهی کشوری در حال پرواز، سر به سر دوستانش می‌گذاشت و شوخی می‌کرد. کدها را عوض می‌کرد. همه بی‌سیم‌ها روشن می‌شدند و او شوخی می‌کرد. برای هر کدام از بچه‌های هوانیروز اسم به خصوصی گذاشته بود و آن‌ها را با این اسامی صدا می‌کرد ولی وقتی به منطقه عملیاتی وارد می‌شد، کد مخصوص بی‌سیم‌ها را تنظیم می‌کرد و دیگر کسی جرات شوخی کردن نداشت.(علی محمد آزاد)



اعتراض 

یک بار از ایلام برای هدف قرار دادن مواضع مهمات عراقی‌ها رفته بود. به آن روستا و نزدیکی انبار مهمات که رسیده بود، از بالا زنی را دیده بود که بچه‌ای در کنارش ایستاده و در حال آویزان کردن لباس روی طناب رخت بوده، احمد از همان جا بدون آن که شلیک کند، برگشته بود.
 
همه اعضای گروه پرواز به او اعتراض کردند که چرا ماموریت را کنسل کردی؟ ولی احمد دلش راضی نشده بود که روستاییان را بمباران کند گفته بود: ما با افراد غیرمسلح دشمنی نداریم. (سرهنگ بابا جانی).


ادامه خاطرات شهید امیر سرتیپ خلبان احمد کشوری در فواصل زمانی مشخص در سايت باشگاه خبرنگاران منتشر می‌شود.


انتهای پیام/
 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳۰
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۴۵ ۱۳ آذر ۱۳۹۹
شهید احمد کشوری افتخار مازنداران بود وهمچنین افتخار کشور عزیزم ایران هردفه سمت کیاکلا میرم چشمم به عکس این شهید بزرگوار میفته تا لحظه ایی که میخوام از کنارش رد بشم تا اخرین لحظه مینگرم چهره پاک این شهید عزیز رو
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۴۲ ۲۴ تير ۱۳۹۹
روح تمام شهداقرین رحمت الهی پیاپی نمایم ازشهیدبهمن اباذری یادشان گرامی باد
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
حسین
۲۱:۴۴ ۰۷ آبان ۱۳۹۸
باخاطرات شهید بار دیگر دلم زنده شد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۰ ۱۵ مهر ۱۳۹۶
من از طریق سریال سیمرغ با ایشان آشنا شدم و بعد علاقمند شدم تا بیشتر در مورد ایشان بدانم. روحشان شاد
انشاالله بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم
Iran (Islamic Republic of)
s...
۰۰:۳۲ ۰۷ مهر ۱۳۹۶
روحشون شاد و یادشون گرامی
Iran (Islamic Republic of)
s...
۰۰:۳۲ ۰۷ مهر ۱۳۹۶
روحشون شاد و یادشون گرامی
Iran (Islamic Republic of)
s...
۰۰:۳۲ ۰۷ مهر ۱۳۹۶
روحشون شاد و یادشون گرامی
Iran (Islamic Republic of)
علی اکبر
۱۲:۰۶ ۰۶ مهر ۱۳۹۶
من پسرم 5 سالشه خیلی شهید شیرودی و شهید کشوری رو دوست داره از اونوقت که فیلم سیمرغ داره پخش میشه خیلی با علاقه داره قسمتهای مختلف فیلمشون رو دنبال میکنه . روحشون شاد و یادشون گرامی امیدوارم قدر این شهدا و یادگارهای این شهدا رو بدونیم چون اگر اینها نبودند الان اسایش و امنیت و ارامشی نبود . امیدوارم این شهدای عزیز دست ما رو هم بگیرند و تو این جاهلیت مدرن که شیطان از هر طرف برای گمراه کردن با هر وسیله ای به جوانهای ما هجوم میاره ما رو تنها نزارند .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۱۵ ۰۴ مهر ۱۳۹۶
خدا را شکر که بچه، محل این. اسطوره کشورم هستم روحش شاد
Iran (Islamic Republic of)
ابهریکچ
۰۳:۲۰ ۰۳ مهر ۱۳۹۶
عالی بود
بی نهایت تاثیر گذار
Iran (Islamic Republic of)
ابهریکچ
۰۳:۲۰ ۰۳ مهر ۱۳۹۶
عالی بود
بی نهایت تاثیر گذار
Iran (Islamic Republic of)
ابهریکچ
۰۳:۲۰ ۰۳ مهر ۱۳۹۶
عالی بود
بی نهایت تاثیر گذار
Iran (Islamic Republic of)
ابهریکچ
۰۳:۲۰ ۰۳ مهر ۱۳۹۶
عالی بود
بی نهایت تاثیر گذار
Iran (Islamic Republic of)
ابهریکچ
۰۳:۲۰ ۰۳ مهر ۱۳۹۶
عالی بود
بی نهایت تاثیر گذار
Iran (Islamic Republic of)
ابهریکچ
۰۳:۲۰ ۰۳ مهر ۱۳۹۶
عالی بود
بی نهایت تاثیر گذار
Iran (Islamic Republic of)
علی
۱۲:۲۸ ۰۸ تير ۱۳۹۴
روحش شاد ویادش گرامی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۰۰ ۱۹ خرداد ۱۳۹۴
روحش شاد
Iran (Islamic Republic of)
یاسر
۰۲:۲۱ ۰۱ دی ۱۳۹۳
مطالب عالی بود.
Iran (Islamic Republic of)
دیوانه شهدا
۱۶:۲۹ ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۳
زبان من عاجز است
Iran (Islamic Republic of)
مهدیه
۱۸:۳۹ ۰۱ اسفند ۱۳۹۲
واقعا که مطالب جالب وخواندنی بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۳۳ ۱۱ مهر ۱۳۹۲
درود بر شهیدان عزیز...
Iran (Islamic Republic of)
مجتبی
۱۲:۵۳ ۱۱ مهر ۱۳۹۲
روحش شاد شیرمرد وباغیرت بود
Iran (Islamic Republic of)
امید تقی پور
۱۱:۳۱ ۲۶ شهريور ۱۳۹۲
خدایش بیامرزد واقعا خاطرات و واقعیات جنگ در دنیای مجازی کم است کاری باید صورت بگیرد تا ساعت ها ،دقایق و ثانیه های 8سال دفاع مقدس در دنیای مجازی آدم یان جا باز کند،ما مدیون خون شهیدان هستیم و جامعه و نسل های بعدی باید گرسنگی،تشنگی ،سرما،گرما،آتش،رگبار،تیربار،و همه اتفاقات را در گوشت و پوست و خون خود احساس کنند تا این انقلاب به پاکی خون شهدا اداره شود و دست جلادان ناپاک روزگار از سر تهیدستان کوتاه باشد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۱۰ ۲۳ شهريور ۱۳۹۲
شیر مادرش حلالش
-
مهسا
۱۵:۱۵ ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
خیلی جالب بود
Iran (Islamic Republic of)
فرشید
۱۲:۴۶ ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
به امام حسین (ع) وقتی این خاطرات رو میخوندم گاهی توقات مو به تن سیخ میشد واقعا اینا از چه گلی ساخته شدن؟
جبهه هم دریا دلانی پاک داشت
خاکیانی از دل افلاک داشت
Iran (Islamic Republic of)
یاسر
۱۱:۲۰ ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
آفرین به مردانگیش روحش شاد
-
جوان گیلانی
۱۰:۵۶ ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
سلام -روحش شاد و راهش پررهرو باد.
از شما به خاطر اطلاع رسانی در خصوص این خاطرات ارزشمند شهیدان تشکر می کنم ، برای ما و همه جوانانی که توفیق حضور و درک دوران دفاع مقدس را نداشتیم بسیار آموزنده و مفید است . ان شاء الله همواره در راه شهیدان گرانقدر ثابت قدم باشیم.
Iran (Islamic Republic of)
ایران عزیز
۰۹:۴۷ ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
روحشان شاد
از خون شهیدان عزیز پاسداری کنید.
از اصول و عقاید خود کوتاه نیائید.
که قدرت روزافزون ایران اسلامی در گرو مبارزه با کفر، صهیونیست و امپریالیسم است.
Iran (Islamic Republic of)
hasan
۰۹:۳۷ ۱۸ شهريور ۱۳۹۲
جالب بود خداخیرتان بدهد
آخرین اخبار