امام(ع)
با یارانش نماز صبح را به جماعت خواند و سپس با آنها چنین سخن گفت:«
...خدا به شهادت من و شما فرمان داده است. بر شما باد که صبر و شکیبایی را
پیشه ی خود سازید.«
حضرت(ع)،
«زهیر بن قین» را فرمانده راست سپاه و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه
گمارد و پرچم را به دست برادرش حضرت عباس سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمه ها
نزدیک می شد، ولی حضرت تیری نینداخت، چون می فرمود:« دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم.» عمر
بن سعد تیر را بر کمان نهاده و به سوی یاران امام انداخت و گفت:« گواه
باشید که اول کسی بودم که به سوی لشکر حسین تیر انداختم!» سپس سپاهیان عمر
بن سعد تیر بر کمان نهاده و از هر طرف یاران حسین(ع) را نشانه رفتند. امام(ع)
فرمود:« یاران من! به پا خیزید و به سوی مرگ(شهادت) بشتابید، خدا شما را
بیامرزد.» در حمله ی اول بالغ بر چهل تن شهید شدند و سپس یاران باقی مانده
هر کدام به نوبت به تنهایی به میدان رزم شتافته و به شهادت می رسیدند و بعد
از آنها نوبت به خاندان بنی هاشم رسید و آنها نیز شربت شهادت را نوشیدند.

امام
حسین(ع) که یکه و تنها مانده بود، نگاهی به اجساد مطهر شهدا کرده و آنها
را صدا می کرد. حضرت(ع) برای وداع آخرین به سوی خیام آمد، آنگاه در حالی که
شمشیرش را از غلاف بیرون آورده بود در برابر دشمن قرار گرفت و جنگ نمود.
دشمن از هر طرف وی را محاصره نمود. ناگاه تیری سه شعبه به قلب مبارکش اصابت
کرد و در حالی که نشان یکصد و چند تیر و نیزه بر پیکرش بود، نقش بر زمین
شد و روح مبارکش به ملکوت اعلی پیوست، اما شیون زنان، کودکان و حتی فرشتگان
الهی بلند شد.
یا حسین