یادداشت/

پرچمی بر شانه شاعران شهید

می‌گویند که دوره‌ی جنگ تمام شده، پس دوره‌ی سینمای دفاع مقدس هم در ایران به پایان رسیده و حالا هر قدر روی آن سرمایه‌گذاری شود و هر اندازه که در وادی آن خلاقیت به کار برود، باز بی‌فایده است.

 به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران؛ می‌گویند که دوره‌ی جنگ تمام شده، پس دوره‌ی سینمای دفاع مقدس هم در ایران به پایان رسیده و حالا هر قدر روی آن سرمایه‌گذاری شود و هر اندازه که در وادی آن خلاقیت به کار برود، باز بی‌فایده است.
 
چنین ایده‌ی خطایی از آنجا نشأت گرفته که عده‌ای می‌خواهند شکل فوق واقع‌گرایی که در سینمای امروز ایران به یک مِــتـُد فراگیر تبدیل شده را به کلیت مفهوم سینما تعمیم بدهند.
 
اگر توجه کنیم بیشتر آثاری که در چند سال اخیر بر پرده‌های نقره‌ای ما تابیده‌اند، نه فیلم به معنای سینمایی آن بلکه عکس‌برداری‌هایی بدون هیجان و اکثراً معلق و شلخته  از روزمرگی هستند و قطعاً کسانی که سینما را فقط همین بدانند در اندیشه تاریخ مصرف‌دار بودن مضامین هم خواهند بود چرا که سینمای این افراد سینمای سوژه نیست،‌ بلکه سینمای اَبژه است.
 
اما باید پرسید مگر دوره‌ی جنگ‌های صلیبی به سر نیامده که هنوز درباره آن فیلم ساخته می‌شود و به فروش میلیاردی هم می‌رسد؟
 
حتی از آن پیش‌تر و دورتر می توان به تواریخ رومی و یونانی اشاره کرد که هنوز با لحن سینما قاب گرفته می‌شوند و مخاطبان میلیونی هم دارند.
 
کسی که سینما را عکس‌برداری از روزمرگی می‌داند؛ نه به گذشته نگاه دارد نه به آینده، او نه اثری تاریخی خلق می‌کند نه اثری تخیلی و نه در زمان حرکت خواهد کرد نه در زمین.
 
جنگ موقعیت دراماتیک خوبی است که می‌توان با قرار دادن افراد در آن به زاویه‌های غافل‌گیرکننده‌ای از شخصیتشان پی برد و این شخصیت‌های منقلب شده، در تضارب با هم، قادر به خلق داستان‌های شگفت‌انگیز و بدیعی خواهند بود.
 
پس ما چرا باید خودمان را از چنین امکان دراماتیکی محروم کنیم؟
 
قطعاً دوره‌ی سینمای دفاع مقدس نگذشته بلکه دوره شعارزدگی به پایان رسیده است و حالا نمی‌توان با الصاق مفهوم شعارزدگی به تعریف ذاتی سینمای دفاع مقدس، کلیت آن را زیر سوال برد.  
 
به دو فیلم دفاع مقدسی که در حال حاضر روی پرده‌ها هستند توجه کنید؛ 

"شیار 143" از ضعف های دراماتیک فراوانی در فن قصه‌گویی رنج می‌برد، اما موقعیت در آن به قدری حاد و نفس‌گیر است که این اثر را محبوب قلب مخاطبان بسیاری کرده است.
 
فرض کنید جنگی در کار نبود و چیزهایی مثل اسارت و مفقود شدن یک جوان هم مطرح نمی‌شدند، آنگاه آیا می‌شد فهمید که یک مادر تا چه حدی حاضر است برای فرزندش دست به عمل عاشقانه بزند؟
 
مادر، در زندگی روزمره و در سینمای خواب آور و کسل‌کننده‌ی امروز ما چه چیزی است جز کسی که صبح سر کار می‌رود و شب برمی‌گردد به منزل، یا اینکه صبح تا شب در منزلش مشغول شستن و آشپزی و تماشای تلویزیون است؟
 
"میهمان داریم " هم کلکسیونی از کلیشه‌های سینمای ایران، مثل حوض و هندوانه و چرخ فلک دستی است.
 
اما بحث تردید در پای‌بستی به آرمان‌ها، ‌آن هم جایی که کسی هزینه‌ی جسمی فراوانی را پرداخت کرده و واقعیت پیش رو برایش فقط درد کشیدن و  تماشای هر روزه‌ی فراق دوستان است، می‌تواند بحثی باشد که مخاطب را درگیر و پیگیر ماجرا کند و چنین بحثی فقط در بستر ملتهبی مثل جنگ امکان طرح شدن دارد.
 
اتفاقا در هر کدام از این دو فیلم اگر ضعفی هم دیده می‌شود – بخصوص میهمان داریم – به واسطه فاصله گرفتن از ذات اکتیو و پر التهاب سینمای جنگ و نزدیک شدن به کلیشه‌های روشنفکری بوده و نه گذشتن دوره و زمانه‌ی آنطور فیلم‌ها.
 
پلات اصلی مهمان داریم یک کپی‌ از فیلم "عشق" اثر میشائیل هانکه است که در سال 2012 برنده نخل طلای کن و در 2013 موفق به دریافت اسکار غیر انگلیسی زبان شد.
 
مخاطبان می‌دانند که فیلم "عشق"، مطابق بعضی هنجارهای سینمای روشنفکری تولید شده و ریتم بسیار کند و کسل‌کننده‌ای دارد.

محتوای "میهمان داریم" هم اگر در پیرنگی غیر از پیرنگ کسل‌کننده‌ی فیلم هانکه قرار می گرفت قطعاً هوادان بسیار بیشتری را می‌توانست جذب اثر کند.
 
به عبارتی اگر مهمان داریم برای مخاطب جذابیتی داشته باشد، آن جذابیت از اِلِمان‌های دفاع مقدسی‌اش آمده و در سوی مقابل اگر کسالت‌باری و دافعه‌ای در این اثر بود مربوط به سبک و سیاق روشنفکری آن است.
 
"شیار 143" البته کمتر به دام روشنفکربازی افتاده، به همین جهت جذاب‌تر از مهمان داریم است اما مقداری هم اگر در آن اشکال و ایرادی به چشم می‌آید بابت چیزهایی مثل پیرنگ نیمه‌باز و نماهای طولانی و به کار نگرفتن موسیقی حتی در احساس‌انگیزترین صحنه‌هاست که همگی از فاکتورهای به اصطلاح روشنفکری هستند.
 
دوره‌ی سینمای دفاع مقدس تمام نشده و هرگز هم به پایان نخواهد رسید،‌ چرا که خاکسپاری بذر، آغاز درخت است و شاخه‌های شجره‌ی معنوی آن جهاد مقدس، تا ابد در آسمان اندیشه‌ی ایرانی بالا خواهند رفت.  
 
مردم ایران به این مضامین دلبسته هستند و حتی یقینا می‌شود جهانی را هم مشتاق آن کرد.
 
تمام دوران‌ها مال عباس است،‌ آن خلبانی که هیچ‌گاه فرود نیامد و همیشه در آسمان ماند.
 
تمام اعصار متعلق به آن سیزده‌ ساله‌ایست که حسین (ع) را فهمیده بود و دوره‌ی تازه دامادی که روی مین و سیم‌خاردار خوابید تا لشگر ایران عبور کند هیچگاه به پایان نخواهد رسید.
 
سینمای دفاع مقدس، ‌سینمایی که ریشه در معنویت عاشورایی آن دوران دارد، هرگز به پایان راه خود نخواهد رسید، همچنان که نام و یاد سالار شهیدان طی تمام این 14 قرن هیچ گاه کم فروغ نشده است.
 
این سینما پرچمی است بر شانه‌ی شاعران شهید وطن.
 
 
یادداشت از: میلاد جلیل زاده
 

انتهای پیام/ اس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار