می‌خواهم بچه‌ام در این فضا نفس بکشد/ روایت شنیدنی بانوی شاعر از دیدار اخیر با رهبر انقلاب

روایت شنیدنی بانوی شاعر، خانم نصیبا مرادی از دیدار اخیر شاعران با حضرت آیت الله خامنه‌ای را می‌خوانید.

رهبریبه گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، در شب ولادت باسعادت کریم اهل‌بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) جمعی از استادان زبان و ادب پارسی و شاعران جوان و پیشکسوت با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.

در ادامه روایت بانوی شاعر، خانم نصیبا مرادی از دیدار اخیر شاعران با حضرت آیت الله خامنه‌ای که توسط کانال ریحانه(وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب) منتشر شده را می‌خوانید.

ساعت۴، ساعت قرار. جمعیت کثیری در حیاط حوزه‌ی هنری جمع شده بودند. مسجد حیاط حوزه‌ی هنری جنب حوض شهدای گمنام. همه با اشتیاق صف کشیده بودند. میزی بود و اسامی‌ای که خوانده می‌شد و کارتی که داده می‌شد. اسم‌هایی که خوانده می‌شد صندلی‌هایی که مشخص شده بود و شماره‌هایی که زده شده بود. انگار هر کس در فکر این بود که ببیند جایگاهش کجاست. صندلی حضرت آقا مشخص شده بود و شماره‌هایی که تعیین شده بود هر کس کجا بنشیند.

یکی شماره‌ی یک بود، نزدیک‌ترین جایگاه به حضرت آقا. یکی شعرخوانی داشت، یکی شعرخوانی نداشت. آن که شعرخوانی داشت دنبال طبقه‌ی سوم می‌گشت که برود متن شعرش را بگیرد توضیحات را بشنود و بداند که چه جوری باید شعر بخواند، چه بگوید، چه نگوید. آن که شعرخوانی نداشت هم خوشحال بود. چون اصل ملاقات بود، ملاقات با حضرت ماه. چه فرقی می‌کرد شعر بخواند یا نخواند. مهم آن بود که آنجا باشی، نفس بکشی.

یکی از خانم‌ها خانمی بود که باردار بود. به سختی راه می‌رفت، گفتم شعرخوانی داری؟ گفت نه. گفتم سختت نیست؟ گفت می‌خواهم بچه‌ام در آن هوا نفس بکشد. یکی دیگر از خانم‌ها بود که جراحی کرده بود، به سختی و با رنگ و روی زرد راه می‌رفت. بهش گفتم اذیت نیستی؟ گفت حالم بد بود وقتی بهم زنگ زدند انتخاب شدی، هیچی برایم مهم نبود.

از ساعت ۴ تا نزدیک‌های ساعت ۶ در حیاط حوزه‌ی هنری همه با هم عکس یادگاری و سلفی می‌گرفتند. بعضی‌ها مصاحبه می‌کردند. در تک تک چهره‌ها چیزی که دیده می‌شد شادی بود. یکی داشت می‌نوشت، یکی در فکر بود، یکی داشت گپ می‌زد.

بعضی‌ها بار چندمشان بود که بیت می‌رفتند و بعضی‌ها بار اولشان بود. آنهایی که قبلاً رفته بودند از تجربه‌هایشان می‌گفتند. از اینکه اول چه اتفاقی می‌افتد، از اینکه اول چه کار می‌کند. و آنهایی که قبلاً نرفته بودند با اشتیاق گوش می‌کردند. که چه جوری باید بروند، که آیا حضرت آقا را می‌توانند از نزدیک ببینند، آیا می‌توانند حرف بزنند.

نزدیک‌های ساعت شش بود که گفتند اتوبوس آمده. همه دویدند که سوار اتوبوس بشوند. انگار دیگر حوصله و انتظارشان به سر رسیده بود. مسیر حوزه‌ی هنری تا بیت رهبری زیاد طولانی نبود به خاطر همین خلوتی خیابان‌ها هم کمک کرد که زودتر به وصال نزدیک بشویم. مقدمات هماهنگی و داخل شدن به بیت یک ربع تا نیم ساعت طول کشید و وارد حیاط شدیم.

انتهای پیام/

برچسب ها: رهبر انقلاب ، شعر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.