قصد داریم از روستایی صحبت کنیم که مردم بسیاری برای یافتن طلا به آن سفر می‌کنند.

اسرار نهفته در تپه حسنلو/ آیا مردگان این روستا روی طلا خوابیده‌اند؟به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  برای مردها، آن‌ها که در میدان خاکی ده زانو‌ها را به‌شکم کشیده‌اند و روی زمین چمباتمه زده‌اند و روز‌های بلند بیکاری را روی دیوار چوب خط می‌زنند، گنج یعنی اینکه بروند سر کار، پس حسابشان را همان اول از گنج یاب‌ها که به امید واهی رسیدن به خمره‌های پرازسکه طلا راهی حسنلو می‌شوند، جدا می‌کنند. می‌گویند خیلی‌ها آمده‌اند، هنوز هم می‌آیند. همه‌شان دنبال گنج‌اند. ما کنار گنجیم و خودمان هیچ نصیبی نداریم.

گنج معروف یا همان جام طلای حسنلو را در آغوش سربازی پیدا کرده‌اند که روی سینه به زمین افتاده بوده و به پشتش خنجری فرو رفته و از سوی دیگر جام را شکافته بوده است؛ جامی که حالا سال‌هاست در موزه ایران باستان جا خوش کرده است.

وقتی رابرت دایسون امریکایی، ۵۱ سال پیش جام زرین را کشف کرد، شاید به ذهنش هم خطور نمی‌کرد تا سال‌ها بعد کسانی به امید یافتن گنج خودشان را به تپه تاریخی که قدمتش به هفت هزار سال قبل از میلاد می‌رسد، برسانند و در سودای گنج شب و روز بگذرانند و سرآخر هم احتمالاً با دست خالی برگردند.

روستا هفت کیلومتری نقده و در جلگه «سولدوز» واقع شده. تپه درست مقابل گورستان ده قرار گرفته. گورستان بر بلندای تپه‌ای کوتاه است و میان گورستان ده و تپه حسنلو، جاده‌ای خاکی است که برای ورود به روستا باید از آن گذشت. فامیلی همه مردها، همان‌ها که در میدان اصلی ده کنار دیواری ردیف نشسته‌اند، پسوند حسنلویی دارد. یکی‌شان مثال می‌زند: «مثلاً این مهدی حسن‌نژاد حسنلویی است و این یکی مسعود سعیدی حسنلویی.»

شنیده‌ام اینجا چند وقت پیش در قبرستان کوزه پیدا شده. این را من می‌گویم. مرد‌ها به هم نگاه می‌کنند و بعد یکی از بین خودشان را نشان می‌دهند: «ایناهاش. مرحوم مادرش را آمدند دفن کنند، چند تا کوزه بیرون آمد.»

مرد، همان که در قبر مادرش کوزه پیدا شده، بهشان بُراق می‌شود: «این حرف‌های بی‌خود چیست که می‌گویید؟!» و بعد رو می‌کند به من و می‌گوید: «بی‌خود شلوغش کردند، چند تا کوزه بود. صدبار رفتم پاسگاه و آمدم، چیزی نبود.» مردی دیگر از میان جمع داد می‌زند: «کوزه بود دیگر، چرا انکار می‌کنی؟ میراث فرهنگی بُرده.» جمله آخر را خطاب به من می‌گوید؛ و بعد ادامه می‌دهد: «اینجا کوزه شکسته زیاد است. به هوای همین کوزه شکسته‌ها می‌آیند. ما ندیدیم کسی چیز دیگری پیدا کند. سکه را مگر می‌گذارند اینجا بماند که من و شما بیاییم پیدایش کنیم؟!»

مرد‌ها شروع به پچ پچ می‌کنند. یکی می‌گوید: «کسی بود که مثلاً به اسم توریست آمده بود. یک جوری هم نشان می‌داد که خارج زندگی می‌کند، اما دروغ بود. دور و بر تپه می‌گشت. عکس می‌گرفت. می‌گفتند گنجیاب داشته. یک روز هم غیبش زد. آخرش هم کسی نفهمید چیزی پیدا کرد یا نه، اما خیلی‌ها می‌گویند پیدا کرد. می‌دانی، رسم گنج پیدا کردن همین است؛ پیدایش که کردی، بی‌صدا غیب می‌شوی. اگر بخواهد دادار دودور راه بیندازد که کار خودش خراب می‌شود. می‌آیند سراغش و به دردسر می‌افتد. ما که همیشه عمرمان اینجا بودیم و هیچ نداشتیم. الان هم بیکاریم و دردمان همین است.»‌

می‌پرسم اگر اینجا گنج داشته پس چرا اینقدر اوضاع شما بد است؟ مرد می‌خندد و می‌گوید: «آفرین! گنج را امریکایی‌ها پیدا کردند و بردند. اینجا اسمش بزرگ است، خودش هیچ چیز ندارد. شهرتش در دنیا معروف است، اما مردم خودش نصیب ندارند. از گنج که چیزی به ما نمی‌رسد، همه گنج‌ها می‌رود تهران.»

حسنلو حدود ۵۰۰ خانوار جمعیت دارد، نزدیک به ۲ هزار نفر. شغل مردم کشاورزی و دامداری و باغداری است؛ بیشتر باغ سیب. روستا تا کلاس نهم مدرسه دارد. بچه‌ها برای دبیرستان باید بروند جای دیگر. «اینجا بچه‌هایمان درسخوان هستند، پسر و دختر. دختر‌ها هم درس را ادامه می‌دهند و ترک تحصیلی نداریم زیاد. از اینجا چهار تا نماینده مجلس بیرون آمده.» این را مردی از اهالی روستا می‌گوید که خودش سه تا دختر دارد و هرسه را برای دبیرستان فرستاده نقده و الان یکی از دخترهایش دانشجوست. می‌گوید دختر و پسر ندارد که دختر‌ها هم باید درس را تاجایی که می‌شود ادامه دهند. مردم ما به تحصیل اهمیت می‌دهند. نان هم نداشته باشیم، بچه‌هایمان باید درس بخوانند.

دور تپه را حصار کشیده‌اند، نگهبان هم دارد، اما برای بازدید می‌شود رفت. آفتاب روی تپه تاریخی می‌تابد و به پوشش گیاهی اندک آن نمایی طلایی می‌دهد. سکوت محض برقرار است. به سربازی فکر می‌کنم که لابد برای محافظت از جام، جانش را از دست داده. گورستان هم در سکوت فرو رفته و با اینکه روز تعطیل است، اثری از کسی دیده نمی‌شود که برای زیارت قبری آمده باشد. قبر‌ها به شیوه گور‌های روستایی است، با سنگ‌های سیاه و قدیمی و سنگ‌های گرانیت مشکی که مال مرده‌های جدید است.

حسنلو همیشه گردشگر داشته، اما مدتی است تعداد گردشگرانی که برای دیدن این روستای تاریخی می‌آیند، بیشتر شده. پرنده‌نگر‌ها هم هستند. حسنلو ۱۷ تالاب دارد که بزرگترین و مهم‌ترینشان تالاب حسنلوست و حالا نزدیک دو ماه است پرنده‌نگر‌ها و عکاس‌ها به منطقه می‌آیند تا از فرصت استفاده کنند. تنها اقامتگاه بومگردی روستا در کوچه‌ای منتهی به میدان اصلی است. دیوار کاهگلی با در و پنجره فیروزه‌ای که پس زمینه‌اش آسمان آبی پررنگی است که نظیرش را هرجایی نمی‌شود دید.

اقامتگاه بهمن ۹۷ افتتاح شده. فاطمه کرمی، مدیر داخلی اقامتگاه خودش اهل همین روستاست و در نقده زندگی می‌کند. اقامتگاه مال پسرش است. در همان حال که حیاط و اتاق‌ها را که هرکدام به نامی مثل جام زرین و عشاق حسنلو نامگذاری شده، نشان می‌دهد. می‌گوید: «قبلاً در حسنلو جایی برای اقامت مسافران نبود، هرکس می‌آمد می‌رفت ارومیه جا می‌گرفت. عید به خاطر سردی هوا خیلی استقبال نشد. اما اردیبهشت و خرداد استقبال خوب بود. الان هم یک تیم گردشگر داشتیم که تازه رفته‌اند. بیشتر از تهران می‌آیند. میهمان خارجی هم داشتیم. تور فرانسوی و ژاپنی داشتیم. ژاپنی‌ها البته فقط آمدند بازدید کردند و رفتند. آمده بودند تپه حسنلو را ببینند، ارومیه هتل گرفته بودند و خیلی تأسف خوردند که همینجا هماهنگ نکرده بودند بمانند. وقتی می‌آیند خیلی دوست دارند اینجا اقامت کنند. به نظرم خیلی بهتر است گردشگر‌ها در شهر‌ها و روستا‌های کوچک اقامت کنند تا گردشگری این مناطق رونق پیدا کند و فقط در انحصار مرکز استان و شهر‌های بزرگ نباشد.»

فاطمه از غذا‌های محلی حسنلو می‌گوید: «کوفته و دلمه و آش دوغ مخصوص خودمان را داریم و یک نوع کته که با گیاه محلی درست می‌کنیم. آش میوه هم داریم و یک رشته محلی هم هست که مثل پلو دم می‌کنیم و با عدس سرو می‌شود و خیلی از این غذا استقبال می‌شود.»

در یکی از اتاق‌ها گرامافون و آپاراتی دیده می‌شود که به گفته زن، مال امریکایی‌هایی است که جام زرین را پیدا کردند. وسایلی را که زمان کاوش تپه با خودشان آورده بودند در همان خانه‌ای که ساکن بودند گذاشتند و رفتند. وسیله‌ها دست روستاییان بود که از آن‌ها خریده شد و در نهایت در اقامتگاه جا گرفت. در همان اتاق تصویر رابرت دایسون هم دیده می‌شود؛ جوانکی لاغراندام که جام زرین را با دست چپ بالا گرفته و می‌خندد. صنایع دستی مردم روستا را هم در اقامتگاه گذاشته‌اند تا گردشگران، ببینند و اگر دوست داشتند خرید کنند.

حسنلو علاوه بر تپه و جام زرینش به بستنی مخصوصش هم معروف است. مرد‌های دور میدان می‌گویند بستنی نخورده از اینجا نروی. می‌گویند هیچ کجا بستنی حسنلو را ندارد. از شهر‌های اطراف می‌آیند بستنی حسنلو را بخورند و بروند که از شیر محلی همین روستا درست می‌شود. می‌پرسم جریان بستنی‌تان چیست؟ می‌خندند و می‌گویند این بستنی مثل تپه حسنلو شهرتش زیاد است. هیچ‌کس نمی‌گوید چطوری درست می‌شود. دستور تهیه‌اش مثل نقشه همان گنج است.

منبع:ایران

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
محسن از رشت
۰۲:۳۷ ۱۶ مرداد ۱۳۹۸
خیلی ممنون دستت درد نکنه خیلی جالب بود
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۲۳:۵۵ ۱۵ مرداد ۱۳۹۸
گنج فکروکاروتلاش انسانهاست به نظرم این قصه ها برای افرادی که بدون هیچ زحمتی میخواهند به ثروت برسند
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۱۷:۲۰ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
یاشاسین سولدوز
Iran (Islamic Republic of)
واقع بین
۱۱:۰۹ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
ببینید چه اطلاعات قوی از سورخ سمبه های این کشور دارند این آقا رابرت دایسون از اون پر دنیا آمده و زیر گوش ما یه جام پیدا کرده و رفته !!!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۱۵ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
خیلی عالی بود البته کاش توصیحات تکمیلتر بود ممنون
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۴۰ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
خيلی خوب بود واقعا ممنونم
Iran (Islamic Republic of)
جواد
۰۸:۲۸ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
سلام . گزارش خوبی بود. بنده هم اهل نقده هستم و الان تبریز ساکنم. یادش بخیر چقد روی همان تپه تاریخی بازی می کردیم. گذشته را برایم زنده کردید. امیدوارم به این کار ادامه دهید.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۲۳ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
چه جالبه
آخرین اخبار