نورافکن سینما روی یک سوژه اقتصادی

کشور‌های اطراف گوسفندان آبستن را از کشور ما می‌خرند و، چون این نژاد خوب است و در اطراف ایران طرفدار دارد، آن‌ها را پرورش می‌دهند و عملا اینجا آمار کم می‌شود.

نورافکن روی یک سوژه اقتصادیبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «کشتارگاه» از آن دست فیلم‌های اجتماعی است که سراغ سوژه‌ای کمتر دیده‌شده در نظام اقتصادی کشور رفته است. داستان فیلم «کشتارگاه» از قتل چند نفر در یک کشتارگاه شروع می‌شود. امیر به همراه پدرش نگهبان این کشتارگاه هستند و مجبورند جنازه‌ها را در حیاط کشتارگاه دفن کنند. این اتفاق باعث می‌شود امیر به سیستمی وصل شود که در قاچاق گوشت و دلار فعال هستند. گفت‌وگو با عباس امینی کارگردان «کشتارگاه» را در ادامه می‌خوانید:

ایده تولید فیلمی با چنین مضمونی چگونه شکل گرفت؟

این کار همانند کار‌های قبلی من است و همیشه سعی کرده‌ام به موضوعات اجتماعی بپردازم؛ موضوعاتی که روزمره با آن درگیر هستیم. همیشه سعی کرده‌ام در قالب سینما قصه‌ای به آن موضوعات بدهم و بتوانم آن‌ها را روایت کنم. قصه کشتارگاه هم از دغدغه‌های من است و ماجرای ورود دلار؛ چون این مورد خیلی در ایران گستردگی داشت و اینکه ورود دلار به ایران چطور است و چطور قیمت‌ها به‌شدت تکان می‌خورد و این دو بخش دارد. یکی بحث دولت بود که در برنامه‌های اقتصادی این کار را می‌کرد و یک بخش دلاری بود که در دست مردم بود و به‌اصطلاح به‌صورت چمدانی وارد ایران می‌شد. سعی کردم روی این موضوع تمرکز داشته باشم و یکی از مجرا‌های دیگری که پیدا کردم و قابلیت تفصیل جداگانه‌ای نسبت به موضوعات دیگر داشت، موضوع گوشت بود.

پروسه پژوهش و تحقیق درباره این موضوع چقدر طول کشید؟

چند ماهی درگیر این موضوع بودیم و پژوهش و نگارش کار طول کشید. موضوع بالارفتن قیمت دلار را می‌شد اتفاقی دانست که اصل قضیه آن زیر یک‌سری عدد و رقم پنهان بود که در صرافی‌ها جابه‌جا می‌شد. به همین دلیل من سعی کردم کالا‌هایی را در نظر بگیرم که به‌سمت چمدانی شدن می‌روند. یعنی کالا‌ها از ایران خارج می‌شوند و به‌صورت چمدانی پول وارد می‌شود که به حوزه گوشت رسیدم و به نظرم رسید موضوعی است که پنهان است. مرز‌ها برای رفتن گوسفند‌ها باز است. حداقل لازم نبود از مجرای قانونی بروند و از کوه و کمر می‌توانستند زنده حرکت کنند و به آن سوی مرز بروند و تبدیل به پول شوند.

فیلمبرداری‌تان را کجا انجام دادید؟

بخشی از فیلم در «شادگان» یکی از روستا‌های استان خوزستان می‌گذرد. من، چون می‌خواستم لوکیشنی پیدا کنم که شاخصه خوزستان و هم‌مرز بودن با عراق را به ما بدهد، از این لوکیشن استفاده شد، ولی آنچه در فیلم می‌بینیم، یک روستای مرزی است.

پروسه انتخاب بازیگران کار چطور بود و بر چه ملاک و اساسی دوستان انتخاب شدند؟

طبیعتا سعی کردیم نزدیک‌ترین آدم‌ها به نقش‌ها را انتخاب کنیم و برای همین دنبال ترکیب تازه‌ای می‌گشتم. احساس می‌کردم باید از زوج‌هایی استفاده کنم که در اغلب فیلم‌ها کنار هم قرار نگرفته‌اند و از ترکیب جدید بازیگر استفاده کردم. این شانس را داشتم که به یک ترکیب جدید برسم که هیچ‌کدام‌شان روبه‌روی هم بازی نکرده بودند. این اتفاق مهمی برای من بود که داستان را برای تماشاگر باورپذیر می‌کرد.

با توجه به محتوایی که فیلم دارد و دغدغه‌ای که عنوان کردید، برای پیدا کردن تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار چالشی داشتید؟

اتفاق از آن سو بود؛ یعنی سرمایه‌گذار تصمیم گرفته بود یک فیلم تولید کند و از من در پروژه دعوت کردند برای آن‌ها فیلم اجتماعی بسازم. من‌هم این سوژه را پیشنهاد کردم و بعد تهیه‌کننده دعوت شد و فیلم ساخته شد.

چشم‌اندازی را برای آینده فروش فیلم و بازاری که وجود دارد، در نظر گرفته‌اید؟

این بخشی است که تهیه‌کننده با شرکت پخش فیلم درباره‌اش به توافق رسیدند و امیدواریم بعد از جشنواره فیلم فجر بتوانیم به‌سرعت فیلم را در سال جدید اکران کنیم.

کشتارگاه چهارمین فیلم شما است، ولی در بخش فیلم‌اولی‌ها جای گرفته، چرا این اتفاق برای فیلم شما رقم خورده است؟

این طبق قانونی است که جشنواره در نظر گرفته، چون اولین فیلمی است که پروانه سینمایی گرفته. سه فیلم قبلی را من با پروانه ویدئویی ساختم و، چون بازار هدف من داخل نبود، در داخل هم اکران نشدند.

چرا فیلم‌های قبلی را در ایران اکران نکردید؟

فکر می‌کردم فیلم‌هایی نبودند که به‌لحاظ چهره، موضوع و رویکرد انتقادی‌شان، قابلیت‌های اکران داشته باشند. من فکر نمی‌کردم سینماگران تن به اکران فیلمی بدهند که بازیگر فیلم مثلا دو بچه هستند. برای همین پروانه ویدئو گرفته بودم. در این فیلم پروانه سینمایی گرفتم و طبق قانون اشتباه، این‌ها فیلم را در بخش نگاه‌نو قرار داده‌اند.

این رویکردی که در سینما شروع کردید، یعنی توجه به یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اجتماعی این روز‌ها که مردم با آن درگیر هستند را ادامه می‌دهید؟

در فیلم‌های قبلی من هم چنین مسائلی بود. مثلا فیلم والدراما وقتی ساخته شد، درمورد بچه‌ای بی‌هویت بود که بدون شناسنامه است. آن فیلم در آن زمان توانست کارگروهی را در وزارت کار راه بیندازد که ۱۴۰ هزار بچه توانستند کارت هویت بگیرند.

آن فیلم به‌رغم اینکه اکران محدودی در هنر و تجربه داشت، ولی حداقل در سیستم کار خود را کرد یا فیلم هرمز که درباره ازدواج کودکان زیر سن قانونی بود و باعث شد تنور این طرحی که به مجلس رفت داغ شود و خیلی‌ها از این فیلم به‌عنوان مرجع در این خصوص استفاده کردند. حتی در جلسات خود مجلس هم از این فیلم استفاده شد.

البته خیلی از نمایندگان مجلس این درخواست را کردند که یک اکران مخصوص نماینده‌ها برگزار کنیم تا بخواهند درباره‌اش رای بدهند و باقی نماینده‌ها هم معضل را ببینند. من تا جایی که توانستم، سعی کردم کار‌ها تاثیرگذار باشد و طبیعتا امیدوارم این فیلم هم تاثیر خود را بگذارد و حواس‌ها را به این بخش موضوع جلب کند که مساله‌ای جدی است؛ کشور‌های اطراف گوسفندان آبستن را از کشور ما می‌خرند و، چون این نژاد خوب است و در اطراف ایران طرفدار دارد، آن‌ها را پرورش می‌دهند و عملا اینجا آمار کم می‌شود و با ورود گوشت‌های برزیلی به تولیدات داخلی آسیب وارد می‌شود.

موضوع پیچیده‌ای است و نمی‌توانم به‌صورت سرفصلی توضیح دهم، اما دغدغه‌ای است که فکر کردم درقالب یک داستان بیانش کنم تا هم موضوع را بیان کرده باشم و هم تماشاگر که فیلم را می‌بیند، از جذابیت‌های فیلم لذت ببرد.

منبع: فرهیختگان

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار