در ۱۹ فروردین ۵۹ چه گذشت؟

داستان مجتهدی که خودش در نجف بود و دلش در تهران

شهید صدر از زمان آغاز نهضت امام خمینی (ره)،  آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمایت کرد.

به گزارش خبرنگار  حوزه احزاب و تشکل‌های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، در همان روز‌های ابتدایی انقلاب، امام خمینی (ره) هدف اصلی انقلاب اسلامی را انسان سازی و تربیت انسان می‌دانست، هدفی که چون چشمه‌ای جوشان به راه افتاد و جهانی را هم مسیر خود کرد. انقلابی که وقتی به سرنوشتش نگاه می‌کنی به خوبی می‌بینی تنها معطوف به جغرافیای ایران نبود و از گوشه گوشه جهان افرادی تا پای جان برای تحقق آن جنگیدند.

شاید در آن روز‌ها سید حیدر صدر عاملی و شیخ عبدالحسین آل یاسین گمان هم نمی‌کردند فرزندی که خداوند در دهم اسفندماه سال ۱۳۱۳ به آنها عطا کرد و لذت به آغوش کشیدنش را در شهر کاظمین داشتند، روزی یکی از بزرگ‌ترین مجتهدان و البته حامیان اصلی انقلاب اسلامی ایران باشد و امام خمینی از او به عنوان مغز متفکر اسلامی یاد کند؛ فرزندی که نام اورا سید محمد باقر صدر گذاشته اند.

از زمان آغاز نهضت اسلامیِ امام خمینی (ره)،  آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمایت می‌کرد و زمانی که از تبعیدگاه ترکیه به نجف اشرف منتقل شد ورود امام به حوزه علمیه نجف، جنب و جوشی در آن ایجاد کرد و علما و روحانیون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفی داشتند. سید محمد باقر صدر اما از همان ابتدا بااینکه به عنوان یکی از مراجع بزرگ عراق شناخته می‌شد،  با شنیدن سفر امام به نجف درس‌ خود را در حوزه تعطیل کرد و با اشتیاق تمام به همراه عده‌ای از علمای دیگر، در مراسم استقبال و پیشواز از امام شرکت، و شاگردان و همفکرانش را نیز به آن دعوت کرد.

داستان مجتهدی که خودش در نجف بود و دلش در تهران

در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمدباقر با ایشان ارتباط نزدیکی داشت و به امام عشق می‌ورزید، عشقی که تا آخر عمر در بین او و امام جاری بود.

او در راه انقلاب اسلامی ایران از هیچگونه روشنگری فروگذار نکرده و تا زمانی که نفس‌هایشان یاری‌گر بود همواره در این مسیر با اراده‌ای الهی قدم برمی‌داشت. سیدعبدالعزیز حکیم برادر محمدباقر حکیم در خاطره‌ای درباره ایشان گفته است: آیت‌الله صدر همواره جوان‌ها را در مجالس جمع می‌کرد و برای آن‌ها از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی (ره) سخن می‌گفت و از آن‌ها می‌خواست که در این خط حرکت کنند.

ایشان همچنین کتاب شش جلدی الاسلام یقود الحیاة را نیز به همین منظور نوشت؛ کتابی که به موضوعاتی نظیر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و ... می‌پرداخت و زمانی که با خیل شهدای انقلاب اسلامی ایران مواجه می‌شد می‌گفت «کسانی که در ایران برای دفاع از اسلام و مسلمین قیام کرده و کشته می‌شوند، شهید هستند و خداوند آنان را با امام حسین (ع) در بهشت محشور می‌گرداند.

شهید صدر همچنین در اعتراض به ممانعت از ورود امام خمینی به ایران توسط شاپور بختیار طی نامه‌ای به او نوشت «به نمایندگى از مرجعیت و علماى نجف اشرف، اقدام شما در بستن فرودگاه‏‌هاى کشور را در زمانى که آیت‌الله العظمى خمینى قصد بازگشت به ایران دارند، به ‏شدت محکوم می‌کنم. امیدوارم از ظاهرسازی‌‏هاى غیرقانونى در برابر اراده ملت مسلمانى که به رهبرى کسى غیر از علما تن نمی‌‏دهد، دست بردارید و استعفا بدهید تا از این رهگذر راه ملت مسلمان ایران که به پیشوایى علما هدایت می ‏شود، هموار گردد؛ در غیر این صورت خداوند متعال و تاریخ این ملت غیور شما را نخواهد بخشید.

داستان مجتهدی که خودش در نجف بود و دلش در تهران

آیت‌الله هاشمی شاهرودی نقل می‌کند که «شب فرار شاه، آقای صدر درس نگفتند و با حال و بیان عجیب و سحرآمیز و لحن حماسی درس را شروع کردند. ادبیات عجیبی داشتند. خیلی عجیب بودند. هم قلم عجیبی داشتند، هم بیان خارق‌العاده‌ای. بعد از گفتن بسم‌الله گفتند: "الیوم تحقق آمال الانبیاء"؛ امروز آرزو‌های انبیاء در تاریخ محقق شد.»

در شب پیروزی انقلاب نیز ایشان در مسجد جواهری نجف اشرف به منبر رفت و برای مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی در احیای اندیشه‌های دینی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و در تعیین تکلیفی، مردم عراق را در برابر حکومت ضددینی بعث، به قیام دعوت کرد: قیام!... قیام...

فردای آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، برای حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی، در بسیاری از شهر‌های عراق راهپیمایی کردند و کینه‌ای عمیق از او و یارانش در دل رژیم بعث عراق جان می‌گرفت.

سید محمد باقر حکیم نه یک فرد عادی بود و یک روحانی ساده، بلکه مرجعی شناخته شده در میان مسلمانان جهان عرب بود؛ با این حال اما در مواجهه با امام خمینی (ره) موضع پشتیبانی مطلق و بی چون و چرا اتخاذ کرده و همواره درباره ایشان گفته بود: «در امام ذوب شوید، همان گونه که امام در اسلام ذوب شده است.»

داستان مجتهد شهیدی که از نجف صدای هل من ناصر خمینی را شنید /روزی که آرزو‌های انبیاء در تاریخ محقق شد

شهید صدر همچنین درباره اطاعت از امام خمینی و حمایت از ایشان می‌نویسد: «اگر امام خمینی از من بخواهد برای خدمت به اسلام در یکی از روستا‌های ایران زندگی کنم، هیچ تردیدی در پذیرش این خواسته به دل راه نخواهم داد.»

آیت‌الله حسینی شاهرودی در خاطره ای درباره ولایت مداری ایشان اینگونه گفته است: وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید دولتِ حزب بعث، قیام مردم مسلمان عراق را به‌شدت سرکوب کرد و صد‌ها نفر از روحانیت و علما و مردم مؤمن را به شهادت رساند؛ در همین زمان به ایران خبر می‌رسد که آیت‌الله سید محمدباقر صدر تصمیم به خارج‌شدن از عراق گرفته است و آنگاه که امام از مسئله باخبر می‌شوند، طی پیامی به ایشان دستور می‌دهند که از عراق خارج نشده و حرکت انقلابی را در درون عراق ادامه دهد؛ زمانی که  پیام امام در رادیو ایران قرائت شد، شهید صدر ضمن پیامی اطاعت خود را از پیام و دستور امام راحل اعلام داشته و در وصیتنامه خود می‌نویسد: أنا صمّمتُ علی الشهاده.

حتی وقتی به ایشان پیشنهاد کرده بودند به اتفاق برخی از مؤمنینِ مورد اعتماد، ایشان را بدون مطلع شدن نیرو‌های بعثی سالم به خارج از عراق منتقل کنند در جواب گفته بود «بنا به دستور شرعی امام خمینی از عراق خارج نخواهد شد.

داستان مجتهدی که خودش در نجف بود و دلش در تهران

داستان مبارزه شهید صدر با رژیم بعث عراق صفحات بی شماری در بر دارد که شاید یکی از آنها را بتوان حرکت اربعین سال ۱۳۹۷ در عراق دانست؛ روزی که مردم نجف هر ساله مویه کنان و عزادار، با پای پیاده از نجف تا کربلا راهپیمایی می‌کردند. اما در آن سال، آیت الله صدر هر چه در توان داشت به هیئت‌های عزادار مساعدت کرد تا مراسم شورانگیز اربعین را هر چه باشکوه‌تر برگزار نمایند؛ در  آن روز ده‌ها هزار نفر در قالب عزاداران حسینی، اعتراض خود را علیه سلطه ضدانسانی رژیم بعث عراق، اعلام کردند و به دنبال آن قیام تاریخی، آیت الله صدر، را دستگیر و به سازمان امنیت بغداد منتقل کرده و پس از بازجویی، هشت ساعت تحت شکنجه جسمی و روحی قرار دادند؛ شکنجه‌هایی که آثار آن  تا آخر عمر در بدنش هویدا بود.

علاوه بر این یکی از برنامه‌های خطرناک رژیم بعثی عراق، «بعثی کردن نظام آموزش و پرورش» بود که طی آن به همه دست اندرکاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاه‌ها تکلیف کردند که به حزب بعث عراق بپیوندند و برنامه‌های ضداسلامی آن را در تمام سطوح آموزش کشور اجرا کنند. در این هنگام، آیت الله صدر در مقام مرجعیت و یگانه پرچمدار مبارزه با حزب کافر بعث، با صدور فتوایی، پیوستن به حزب و هرگونه همکاری با آن را تحریم کرد. این فتوا، تکلیف مردم را روشن ساخت و بیشتر مردم از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز کردند. تاثیر این فتوا به حدی بود که یکی از مسئولان حزب در این باره، اعتراف کرد: فتوای سید محمدباقر، همه نقشه‌های ما را نقش بر آب کرده و هیچ کس، جز عده کمی ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همکاری با آن استقبال نکرد.

داستان مجتهدی که خودش در نجف بود و دلش در تهران

 در حوزه علمیه نجف کم تر دیده شده بود که یک مرجع تقلید تفسیر قرآن بگوید، اما یکی از کار‌های شگفت انگیز آیت الله صدر برای بیداری مردم عراق و آماده کردن آن‌ها برای قیام و حرکت در مقابل حکومت سفاک بعث برگزاری تفسیر موضوعی قرآن بود. آن هم بعد از تعطیل کردن درس خارج فقه؛ زمانی هم که برخی از شاگردان در این باره کردند او جواب داد: «برای من تدریس و تالیف و تحقیق، صورت حرفه و هدف در زندگی ندارد، بلکه ادای وظیفه شرعی به هر نحو ممکن برای من از همه چیز مهم‌تر است. امروز در این برهه از تاریخ اسلام و مسلمین، که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی پیروز شده و پوزه قدرت‌های شیطانی شرق و غرب را به خاک مالیده و امت اسلام را در سرتاسر دنیا بیدار کرده است، من وظیفه خود می‌دانم که با تفسیر قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمان‌های انقلابی اسلام را مطرح نمایم و با بیان مفاهیم شورآفرین، حماسی و اجتماعی قرآن کریم، دل‌ها را برای پیوستن به انقلاب اسلامی ایران آماده کنم.

درس تفسیر قرآن جنب و جوشی در میان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت ظالمانه صدام از این امر به وحشت افتاد و برای جلوگیری از هرگونه تحرک، در یک یورش وحشیانه، همه نمایندگان آیت الله صدر را در تمام شهر‌های کشور دستگیر و زندانی کرد.

شهید صدر روز ۱۶ رجب ۱۳۹۹ را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژیم اعلام کرد. مردم به اطاعت رهبر و مرجع تقلید خود برخاستند، دست از کار‌های خود کشیدند، بازار‌ها را تعطیل کردند و برای بیعت با رهبرشان به خانه او شتافتند.

وقتی شهید آیت الله صدر توسط حکومت بعثی عراق دستگیر شد، رئیس سازمان امنیت نجف، از وی پرسید که تو عرب هستی، چرا از ایران و انقلاب آن طرفداری می‌کنی و چرا همه فعالیت‌های خودت را در راه کمک به ایران منحصر کرده‌ای؟ چرا برای مطهری که یک آخوند فارسی زبان ایرانی بود، در نجف مجلس ختم بر پا می‌کنی و برای چه با [امام]خمینی مکاتبه می‌کنی؟ آیت‌الله صدر با خشم گفت: من یک مسلمانم و در برابر همه مسلمانانِ جهان، مسئول هستم و باید به مسئولیت جهانی خویش عمل کنم؛ و این مربوط به عرب و عجم، ایران و غیر ایران نیست؛ و از این راه یک قدم به عقب نخواهم گذاشت.»

داستان مجتهدی که خودش در نجف بود و دلش در تهران

هنگامی که آیت الله سیدمحمدباقر صدر، توسط رژیم بعث عراق دستگیر شد، یکی از یاران و دوستان آیت الله صدر به بنت الهدی خواهر شهید صدر پیشنهاد کرد که مدتی سکوت نماید و پنهان شود و در برابر ظلم و ستم رژیم عراق اعتراض نکند، اما بنت الهدی در جواب چنین گفت: مسئولیت شرعی، ما را بر آن می دارد که در برابر ظلم و ظالم، این چنین موضع گیری کنیم. دیگر زمان سکوت به سر آمده است. ما باید صفحه دیگری از جهاد و مبارزه بگشاییم. ما سال های متمادی سکوت کرده ایم و هر چه بیشتر سکوت کنیم، دشمنان ما گستاخ تر می شوند. چرا باید ساکت باشیم؟

آن گاه بنت الهدی به سوی مرقد مولا علی می رود و پس از زیارت، در بازار شهر ندای اللّه اکبر سر می دهد و علیه رژیم بعث عراق، برای مردم تبلیغ می کند.

در بعد از ظهر روز شنبه ۱۹ جمادی الاول ۱۴۰۰ (۱۶ فروردین ۱۳۵۹)، «ابوسعید» رئیس سازمان امنیت نجف، با عده‌ای از مزدوران امنیتی، آیت الله صدر را دستگیر و به سرعت از نجف به بغداد منتقل کرد و گویی شهید صدر به خوبی خبر از شهادت خود داشت، چرا که وقتی ابوسعید جنایتکار گفت: «آماده باشید به بغداد برویم!» به آرامی گفت: «من خیلی وقت است که آماده شهادتم!».

فردای آن روز، حکومت جبار بغداد، اقدام به دستگیری بنت الهدی کرد، چون بیم داشت مبادا بنت الهدی بار دیگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت کند و رژیم را رسوا نماید! برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام و رئیس سازمان امنیت کشور، در زندان از آیت الله صدر خواست که فقط چند کلمه بر ضد امام خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد، تا آزاد شود، وگرنه کشته خواهد شد!

آیت الله صدر اما در جواب این خواسته آن آدمکش را رد کرد و گفت: «من آماده شهادتم، هرگز خواسته‌های غیرانسانی و ضددینی شما را قبول نخواهم کرد و راه من همان است که انتخاب کردم...!»

داستان مجتهد شهیدی که از نجف صدای هل من ناصر خمینی را شنید /روزی که آرزو‌های انبیاء در تاریخ محقق شد

وقتی که مزدوران بعثی، از منصرف کردن آیت الله صدر و خواهرش مأیوس شدند، این دو را در روز سه شنبه ۲۳ جمادی الاول ۱۴۰۰ (۱۹ فروردین ۱۳۵۹) زیر شکنجه به شهادت رساندند و پیکر آن دو شهید در جوار مرقد امام علی علیه السلام، در آرامگاه خانوادگی «شرف الدین» به خاک سپرده شد.

امام خمینی، در پیامی به مناسبت شهادت مظلومانه آن دو شهید نوشت: مرحوم آیت الله شهید سید محمدباقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او که معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده‌اند. شهادت ارثی است که امثال این شخصیت‌های عزیز از موالیان خود برده‌اند.

در بخشی از وصیت‌نامه این مرد بزرگ نیز آمده است: «من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که ملت‌های مسلم را بیدار کند و ملت عراق را هوشیار کند و خودشان را [رها کنند] از قید و بند این قدرت‌های بزرگ و این جرثومه‌های فسادی که به اسم اسلام مسلمین را قتل عام می‌کنند و به اسم اسلام احکام اسلام را زیر پا می‌گذارند و با اسم اسلام علمای اسلام را شهید می‌کنند، آن هم مثل سید محمدباقر صدر که مغز متفکر اسلامی بود و امید این بود که اسلام از او بهره برداری‌های زیادتری بکند و من امیدوارم که کتاب‌های این مرد بزرگ مورد مطالعه مسلمین قرار بگیرد و ان شاءاللّه خداوند تعالی او را با اجداد بزرگش محشور فرماید و خواهر بزرگوار مظلومۀ او را هم با جده اش محشور کند و امیدواریم که ملت‌های اسلامی با قیام خود دست قدرت‌های بزرگ را از کشور خودشان کوتاه کنند.»

انتهای پیام/

فاطمه تورانلو

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۲ ۱۹ فروردين ۱۳۹۹
احسنت
Iran (Islamic Republic of)
حمید
۱۲:۵۲ ۱۹ فروردين ۱۳۹۹
انشاالله روحشان پاکش باامیرالمومنین وروح پاک خواهربزرگوارشان باحضرت صدیقه طاهره محشوربشود.
آخرین اخبار