اوصاف ۳۱۳ نفر، یار حقیقی امام زمان(ع) چیست؟

کسانی که واقعاً محب اهل بیت (ع) باشند، ذاتشان پاک است، اگر گناهی می‌کنند، انسان باید گناهشان را دشمن بدارد، نه شخصشان را.

زندگی انسان ساحت‌های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آن‌ها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحت‌ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: کونوا لنازینا ولا تکونوا لناشیناً زینت و سبب افتخار ما باشید نه این که باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) می‌فرماید: اعیونی بورع واجتهاد وسداد سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آن چه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش سوم آن را باهم می‌خوانیم:

محک

همان‌طور که در قرآن کریم اوصاف خاصی برای مؤمنین ذکر شده، در روایات شریفه هم همین عناوین، به؛ اضافه عناوین دیگر در مقام معرفی آن‌ها و اوصافشان آمده است؛ به ویژه درباره‌ی عنوان «شیعه»، حساسیت خاصی در روایات وجود دارد. کلمه شیعه در نظر اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین ویژگی خاصی دارد. بوده‌اند بسیاری از کسانی که خود را محب اهل بیت (ع) می‌دانستند- و واقعاً هم علاقه داشتند -، اما در عین‌حال ائمه اطهار سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین به آن‌ها می‌گفتند: شما شیعه نیستید؛ بگویید مؤمن یا محب اهل بیت هستیم؛ اما نگویید شیعه‌ایم. چنین ادعایی را گاهی در روایات به عنوان دروغی که موجب کیفر است معرفی کرده‌اند.

عنوان شیعه قداست خاصی دارد و در کلام اهل بیت (ع) تأکید شده کسانی که خود را شیعه می‌دانند باید اوصاف ممتازی داشته باشند. به همین مناسبت و برای تذکر بعضی از روایات را که درباره اوصاف شیعه است می‌خوانیم. تا بدانیم از نظر اهل بیت (ع) شیعه واقعی چه‌گونه آدمی است و خودمان را محک بزنیم تا ببینیم آیا می‌توانیم ادعای شیعه بودن بکنیم یا نه؟!

سه شرط محافظت خدا از شیعیان

دَخَلَ سَدِیرٌ الصَّیْرَفِیُّ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ؛ سدیر وارد مجلس حضرت امام صادق (ع) شد در حالی که عده زیادی در آنجا حضور داشتند. حضرت رو به سدیر کردند و این فرمایشات را به او فرمودند: فَقَالَ یَا سَدِیرُ لَا تَزَالُ شِیعَتُنَا مَرْعِیِّینَ، مَحْفُوظِینَ، مَسْتُورِینَ، مَعْصُومِینَ ۱؛ شیعیان ما در پناه خداوند خواهند بود، از چشم دشمنان مستورند و آفتی به آن‌ها نمی‌رسد، به شرط آن که سه مطلب را رعایت کنند؛ اگر این سه مطلب را رعایت کنند، به شیعه‌بودن هم پذیرفته شده‌اند و خدای متعال به آن‌ها عنایت خاصی دارد و ایشان را از آفات و بلیات حفظ می‌کند. اول این که رابطه‌شان را با خدا تصحیح کنند. مَا أَحْسَنُوا النَّظَرَ لِأَنْفُسِهِمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ خَالِقِهِمْ. خوب فکر کنند، ببینند رابطه‌شان با خدا چگونه است؟ آیا حق بندگی خدا را به جا می‌آورند؟

دوم آن که رابطه‌شان را با امامشان تصحیح کنند. آیا در هر حالی مطیع امامشان هستند؟! باید «ناصح للامام»؛ باشند. «ناصح»؛ در عربی یعنی صاف، خالص، یک رو، دل‌سوز. «النصیحه لأئمة المسلمین»؛ یعنی با امامشان یک رو؛ دلسوز و کاملاً مطعیش باشند.

سوم، نوع رابطه‌شان با سایر شیعیان است. شیعیان باید وظیفه خودشان بدانند که به سایر شیعیان کمک کنند؛ از هر نوع کمکی که از دستشان برمی‌آید. این را وظیفه؛ الهی، اخلاقی و انسانی برای خودشان تلقی کنند.

پس؛ اول مَا أَحْسَنُوا النَّظَرَ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ خَالِقِهِمْ؛ یعنی خوب به رابطه‌شان با خدا نگاه می‌کنند، دوم: صَحَّتْ نِیَّاتُهُمْ لِأَئِمَّتِهِمْ؛ نیت‌شان در مقابل امامشان درست باشد؛ یعنی غل و غشی نداشته و کاملاً مطیع باشند. تصمیم داشته باشند اوامر امام را اطاعت کنند و تخلفی نکنند. سوم، وَ بَرُّوا إِخْوَانَهُمْ فَعَطَفُوا عَلَی ضَعِیفِهِمْ وَ تَصَدَّقُوا عَلَی ذَوِی الْفَاقَةِ مِنْهُمْ؛ رابطه‌شان را با برادران ایمانی‌شان تقویت کنند و به ضعفای شیعه توجه داشته باشند و به آن‌هایی که احتیاج مالی دارند احسان و خدمت کنند.

ورع و مواساة

امام (ع) در ادامه فرمودند: إِنَّا لَا نَأْمُرُ بِظُلْمٍ وَ لَکِنَّا نَأْمُرُکُمْ بِالْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَعِ؛ ما هرگز از شما نمی‌خواهیم ظلم یا کار نادرستی انجام بدهید؛ آنچه ما از شما می‌خواهیم، الْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَعِ؛ سه مرتبه تکرار فرمود، از گناهان پرهیز کنید. وَ الْمُوَاسَاةِ الْمُوَاسَاةِ لِإِخْوَانِکُمْ؛ باز دو مرتبه تکرار کردند نسبت به برادرانتان مواسات داشته باشید؛ یعنی آن‌ها را شریک زندگی خودتان بدانید. سپس فرمودند اینکه ما این‌قدر تاکید می‌کنیم به شیعیان دیگر کمک کنید برای این است که اخوان شما، که دوستان خدا هستند، همیشه در میان مردم، کم و مورد جفای دیگران بوده‌اند و دیگران آن‌ها را ضعیف می‌شمرند و به ایشان ظلم می‌کنند.

بعداً هم همین‌طور خواهد بود. چون شیعیان ما در اقلیت و ضعف هستند، به کمک احتیاج دارند. اگر به همدیگر کمک نکنید، نمی‌توانید به زندگی‌تان ادامه دهید و به وظایفتان عمل کنید. فَإِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَمْ یَزَالُوا مُسْتَضْعَفِینَ قَلِیلِینَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ (ع)؛ ‏؛ از روزی که حضرت آدم روی این زمین خلق شده، همیشه اولیا خدا در اقلیت و مورد استضعاف بودند. در آینده هم، چنین خواهد بود.

پارساترین

عَنْ أَبِی زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَکُونُ فِی مِصْرٍ یَکُونُ فِیهِ آلَافٌ وَ یَکُونُ فِی الْمِصْرِ أَوْرَعُ مِنْهُ ۲؛ اگر کسی در شهری که هزاران نفر در آن زندگی می‌کنند ادعای شیعه بودن کند در حالی که بین مردم آن شهر کسانی هستند که تقوایشان بیشتر از اوست، ادعای شیعه بودنش دروغ است؛ یعنی شیعه ما در هر شهری پارساترین مردم آن شهر خواهد بود.

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حِزَامٍ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ: لَوْ نَشَرَ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرٍّ رَحِمَهُمَا اللَّهُ لِهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ لَقَالُوا مجانین ۳. اگر سلمان و ابوذر برای این اشخاصی که ادعای تشیع و مودت اهل بیت (ع) می‌کنند مبعوث و دوباره زنده می‌شدند؛ و این‌ها سلمان و ابوذر را می‌دیدند، این مردم می‌گفتند آن‌ها دیوانه هستند؛ انسان عاقل این‌گونه زندگی نمی‌کند!

اوصاف سیصد و سیزده نفر

عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهِ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی وَ اللَّهِ أُحِبُّکَ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّکَ ۴، کسی تازه خدمت امام رسیده بود، و در ابتدا بسیار تأکید کرد که من، هم شما را خیلی دوست دارم و هم همه دوستان شما را. سپس اضافه می‌کند: یَا سَیِّدِی مَا أَکْثَرَ شِیعَتَکُمْ؛ آقا چه قدر شیعیان شما زیاد هستند! فَقَالَ لَهُ اذْکُرْهُمْ؛ حضرت می‌فرماید: بگو چه‌قدر هستند؟ فَقَالَ کَثِیرٌ. فَقَالَ تُحْصِیهِمْ؛ مرد گفت: بسیارند. حضرت فرمود: شماره‌اش را می‌دانی؟ فَقَالَ هُمْ أَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ؛ او گفت: تعدادشان بیش از آن است که من شماره کنم. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): أَمَا لَوْ کَمُلَتِ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ کَانَ الَّذِی تُرِیدُونَ.

حضرت فرمودند اگر عده این‌ها به سیصد و سیزده نفر برسد آنچه باید در آخرالزمان واقع شود، اتفاق خواهد افتاد (گویا این مرد آمده بوده تا حضرت را به قیام تشویق کند)؛ ولی بدان این‌هایی که شما می‌گوئید شیعه هستند، واقعاً شیعه نیستند. اوصاف شیعیان ما این است که می‌گویم: وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ؛ صدایش از گوشش بالاتر نمی‌رود؛ یعنی طوری حرف می‌زند که خودش می‌شنود، داد نمی‌زند.

وَ لَا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ؛ بارش از تمام بدنش بالاتر نمی‌رود؛ یعنی سعی نمی‌کند بارش را بر دوش دیگران بگذارد. وَ لَا یَمْدَحُ بِنَا غَالِیاً؛ کسانی را که در حق ما غلو می‌کنند ستایش نمی‌کند و اهل غلو را دوست نمی‌دارد.

شیعه، «لامُفْرِطٌ وَ لامُفَرِّطٌ»، نه غلو می‌کند و نه تقصیر. این‌گونه نیست که وقتی کسانی غلو می‌کنند _العیاذبالله‌_ و اوصاف الهی را به اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین نسبت می‌دهند، خوشحال شود؛ شیعه باید به همان که ائمه هستند ایمان داشته باشد.

وَ لَا یُخَاصِمُ لَنَا وَلِیاً؛ (یا؛ وَالِیاً؛ یا مُوَالِیاً)؛ شیعه با کسی که دوست ماست دشمنی نمی‌کند و با دوستان ما با مسالمت زندگی می‌کند. وَ لَا یُجَالِسُ لَنَا عَائِباً؛ با کسانی هم که عیب‌جویی ما را می‌کنند، مجالست نمی‌کند؛ چون هم نشینی با اهل گمراهی، کم‌کم ایمان انسان را ضعیف می‌کند. وَ لَا یُحَدِّثُ لَنَا ثَالِباً، با کسی که به ما بدگویی می‌کند اصلاً سخن نمی‌گوید. وَ لَا یُحِبُّ لَنَا مُبْغِضاً؛ اگر کسی دشمن ما باشد او را دوست نمی‌دارد؛ و به‌عکس، وَ لَا یُبْغِضُ لَنَا مُحِبّاً؛ هیچ وقت دوستان ما را دشمن نمی‌دارد.

در این جا مسئله‌ای است که احتیاج به توضیح دارد.

روایات زیادی داریم حاکی از این‌که عده‌ای ذاتاً آدم‌های خوبی هستند. کسانی که واقعاً محب اهل بیت (ع) باشند، ذاتشان پاک است. اگر گناهی می‌کنند، انسان باید گناهشان را دشمن بدارد، نه شخصشان را؛ به‌شرط این که واقعاً محبّت واقعی نسبت به اهل بیت داشته باشند. برعکس، اگر کسانی دشمن اهل بیت هستند، ذاتشان پاک نیست؛ و اگر کار خوبی می‌کنند انسان باید کارشان را دوست بدارد، نه شخصشان را. به همین مضمون روایاتی وجود دارد که خدای متعال اگر کسی را دوست بدارد، هیچ وقت او را دشمن نمی‌دارد و اگر گناهی مرتکب شود گناهش را دشمن می‌دارد، نه ذاتش را. اگر کسی را دشمن بدارد هیچ وقت او را دوست نخواهد داشت و اگر کار خوب هم می‌کند، کارش را دوست می‌دارد، نه شخصش را۵.

سرنوشت مدعیان

در ادامه روایت سؤالی برای آن فرد روایت کننده مطرح شد. فَقُلْتُ فَکَیْفَ أَصْنَعُ بِهَذِهِ الشِّیعَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الَّذِینَ یَقُولُونَ إِنَّهُمْ یَتَشَیَّعُونَ؛ من چگونه با کسانی که ادعای شیعه بودن می‌کنند رفتار کنم؟ تکلیف این‌ها چه می‌شود؟ حضرت فرمودند: برای آن‌هایی که ادعای شیعه‌بودن می‌کنند و این اوصافی که گفتم ندارند، گرفتاری‌هایی پیش می‌آید. در مقابل نقص‌هایی که دارند مشکلاتی در زندگی برایشان پیش می‌آید تا تطهیر شوند؛ فَقَالَ فِیهِمُ التَّمْیِیزُ وَ فِیهِمُ التَّمْحِیصُ وَ فِیهِمُ التَّبْدِیلُ یَأْتِی عَلَیْهِمْ سِنُونَ تُفْنِیهِمْ وَ سُیُوفٌ تَقْتُلُهُمْ وَ اخْتِلَافٌ یُبَدِّدُهُمْ؛ قطحی و تنگ‌دستی برایشان پیش می‌آید.

دشمنانی به جان آن‌ها می‌افتند که آن‌ها را می‌کشند و اذیت می‌کنند. آن‌ها باید واقف شوند که این بلا‌ها و گرفتاری‌ها مجازات نقص‌هایشان است. چون خودشان را اصلاح نکردند، به این وسیله‌ها تطهیر می‌شوند. در بعضی از روایات، کیفیت تطهیر شیعیان گناهکار را در این دنیا و در حین مرگ و قیامت تفصیلاً بیان کرده است. اول، گرفتاری‌های دنیاست که در این جا اشاره شده؛ سپس اگر با این‌ها پاک نشدند، هنگام جان کندن، و بعد در عالم برزخ، تا اوایل قیامت و در بعضی روایات آمده که مدتی در طبقه بالای جهنم می‌مانند تا تطهیر بشوند؛ سپس شفاعت ما شامل‌شان می‌شوند و نجات پیدا می‌کنند.

حمله کلب و طمع غُراب

امام (ع) بیان اوصاف شیعه را این گونه ادامه می‌دهند: إِنَّمَا شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَهِرُّ هَرِیرَ الْکَلْبِ وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ. یکی از ویژگی‌های ادبیات عرب این است که وقتی می‌خواهد صفات زشتی را توصیف کند تا مردم را از آن صفات منزجر کند، آن‌ها را به بعضی از حیوانات نسبت می‌دهد و تشبیه می‌کند. در قرآن هم این روش مورد استفاده قرار گرفته است. فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ ۶؛ مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ ۷.

در این روایت دو حیوان را ذکر می‌فرماید که اوصاف زشتی دارند و همه می‌فهمند که شیعیان ما این‌گونه نیستند. یکی سگ است که وقتی جایی باشد، اگر فرد ناآشنایی وارد شود شروع به پارس‌کردن و حمله؛ می‌کند. خاصیت پرخاشگری و حمله‌کردن به دیگران، بدبین بودن به همه و قصد اذیت؛ دیگران، در شیعیان ما پیدا نمی‌شود. شاید دیده یا شنیده باشید، عده‌ای هستند که نان فحش دادنشان را می‌خورند! اصلاً زندگی‌شان با همین اداره می‌شود؛ به اشخاص بد می‌گویند تا مردم برای این‌که از بدگویی آن‌ها در امان باشد خواسته‌هایشان را تأمین کنند.

این، همان صفت سگ است. شیعیان ما این گونه نیستند؛ آری اگر کفار خواستند به دین ضرر و ضربه بزنند وظیفه خودشان را انجام می‌دهند؛ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ ۸. صفت دیگر هم صفت کلاغ است. معروف است که کلاغ خیلی حریص است. وقتی یک ماده غذایی، به خصوص گردو یا بعضی از میوه‌ها را می‌بیند، برمی‌دارد و زیر خاک ذخیره می‌کند. این‌گونه نیست که برای نیازش و به اندازه‌ای که سیر شود، دنبال غذا برود. غالب حیوانات به اندازه‌ای که احتیاج دارند می‌خورند؛ اما کلاغ نه، به‌خیال خودش برای روز مبادا ذخیره می‌کند. امام (ع) می‌فرماید: شیعیان ما این‌گونه نیستند. این‌قدر حریص نیستند که بخواهند برای ده سال و بیست سال و صد سال آینده و برای خانواده و هفت‌پشتشان ذخیره کنند. آن‌ها به اندازه نیازشان تلاش می‌کنند و فکر و ذکرشان را صرف مسائل الهی و معنوی و تقرب به خدا و خدمت به خلق خدا می‌کنند.

عزت نفس

نکته دیگر این که شیعیان ما عزت نفس بالایی دارند؛ به‌خصوص در مقابل دشمنان ما. وَ لَا یَسْأَلُ النَّاسَ بِکَفِّهِ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً؛ اگر از گرسنگی بمیرد از مردم چیزی نمی‌خواهد. این تفسیری است برای این آیه شریفه که می‌فرماید: یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ … لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۹؛ مؤمنان صورت خود را با سیلی سرخ می‌کنند که دیگران فکر کنند این‌ها متمول هستند. این اخلاق که انسان صریحاً یا تلویحاً، نزد دیگران اظهار نیاز کند، از اخلاق شیعیان ما نیست. شیعیان ما آبرو دارند و آبروی خود را نگه می‌دارند. آبروی ما را هم با رفتارشان حفظ می‌کنند.

وقتی کلام به اینجا رسید، دیگر، راوی طاقت نیاورد تا ادامه صحبت امام را گوش کند؛ باز کلام امام را قطع کرد و گفت: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ الْمَوْصُوفِینَ بِهَذِهِ الصِّفَةِ؛ فدایت شوم، پس من چنین کسانی را از کجا پیدا کنم؟! این‌هایی که شما می‌گوئید پیدا نمی‌شود! فَقَالَ اطْلُبْهُمْ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ؛ این‌ها در گوشه و کنار پراکنده هستند. یعنی توقع نداشته باش به جایی که می‌روی، همه این‌گونه باشند، یا یک شهر، شهر خوبان و شهر شیعیان باشد، بلکه چنین کسانی در گوشه و کنار پراکنده هستند.

سختی و غربت

باز حضرت شروع می‌کنند به بیان بعضی اوصاف شیعیان. أُولَئِکَ الْخَشِنُ عَیْشُهُمُ؛ این شیعیانی که ما گفتیم، زندگیشان با سختی می‌گذرد. با سختی زندگی، دست و پنجه نرم می‌کنند. هم لباسشان، لباس خیلی نرم و آن‌چنانی نیست، و هم سایر امور زندگیشان طوری نیست که تمام وسایل زندگیشان زیبا و ناب و کامل باشد. الْمُنْتَقِلَةُ دَارُهُمُ؛ این‌ها خانه به‌دوشند. این‌جور نیست که علاقه‌ای داشته باشند حتماً در شهری خانه‌ی بزرگ و خوبی داشته باشند. امروز این خانه را اجاره می‌کنند، فردا جای دیگر مستأجر می‌شوند. در این شهر نشد، شهر دیگر. الَّذِینَ إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا. همیشه یکی از درددل‌های شیعیان این بوده که در شهری که زندگی می‌کنیم ما را قبول ندارند. گاهی به عنوان تحقیر می‌گویند: این‌ها جعفری، یا رافضی هستند؛ منزوی‌مان می‌کنند.

شیعیان از این مسأله رنج می‌بردند. در زمانی که اکثریت جمعیت شهر‌ها را دیگر مذاهب تشکیل می‌دادند؛ شیعیان خیلی در فشار بودند و احساس حقارت می‌کردند. گویا در این جا حضرت ایشان را دلداری می‌دهند و می‌گویند: نگران نباشید از این‌که مردم شما را نمی‌شناسند و قبول نمی‌کنند. شما باید به فکر این باشید که خدا از شما راضی باشد.

شیعیان ما اگر در مجلسی حضور پیدا کنند آن‌ها را نمی‌شناسند و کسی به آن‌ها توجه و اعتنایی نمی‌کند. إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا؛ اگر یک روز غایب شوند اصلاً کسی احوالشان را نمی‌پرسد که این چه کسی بود که هر روز به مسجد می‌آمد و او را می‌دیدیم…! إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُو، نشانه انزوای شیعه است. إِنْ مَرِضُوا لَمْ یُعَادُوا؛ اگر مریض بشوند کسی به عیادتشان نمی‌آید. إِنْ خَطَبُوا لَمْ یُزَوَّجُوا؛ وقتی به خواستگاری می‌روند، جواب رد می‌شنوند. وَ إِنْ مَاتُوا لَمْ یُشْهَدُوا؛ اگر بمیرند کسی به تشییع جنازه‌شان نمی‌آید. أُولَئِکَ الَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ یَتَوَاسَوْنَ وَ فِی قُبُورِهِمْ یَتَزَاوَرُونَ؛ ویژگی؛ ایشان این است که در اموالشان با برادران دینی خود مواسات دارند؛ یعنی آن‌ها را شریک مال خود می‌دانند و به زیارت قبور گذشتگانشان می‌روند و آن‌ها را فراموش نمی‌کنند.

آن‌قدر وفادارند که خدمت به برادران دینی‌شان منحصر به زندگی دنیایشان نیست. وَ لَا یَخْتَلِفُ أَهْوَاؤُهُمْ وَ إِنِ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الْبُلْدَانُ؛ هر چند در شهر‌های مختلف هستند؛ اما همه، دل‌هایشان یکی است. در مقابل، منافقین، که قرآن به‌خصوص روی این ویژگی؛ آن‌ها تکیه می‌کند که اگر همه‌شان در یک مجلس جمع شوند، دل دو نفرشان با هم نیست؛ چون هر کدام دنبال دنیایی می‌گردد که مزاحم دنیای دیگری است.

آن‌ها حالت تکالب دارند؛ به جان هم می‌افتند تا بیشتر سود ببرند؛ رفاقت‌شان برای این نیست که به هم کمک کنند تا خدا بیشتر از آن‌ها راضی باشد. رفاقت؛ منافقین به خاطر این است که بتوانند از دیگری استفاده کنند تا مثلاً پارتی‌شان شود یا بتواننداز مالش استفاده کنند! اما شیعیان ما همدیگر را دوست دارند و دلشان یکی است؛ هر چند رنگ‌ها و نژادهایشان مختلف باشد.

۱؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۵۳، باب ۱۹، «صفات الشیعة و أصنافهم و ذم الإغترار».

۲؛ ه

همان.۳.

همان.۴؛ همان.

۵. ر. ک: بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۵۷، باب ۶، «السعادة و الشقاوة»؛ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ السَّعَادَةَ وَ الشَّقَاوَةَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ عَلِمَهُ اللَّهُ سَعِیداً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ یُبْغِضْهُ وَ إِنْ عَلِمَهُ شَقِیّاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا یَصِیرُ إِلَیْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ شَیْئاً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَیْئاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً.

منبع: مهر

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار