باشگاه خبرنگاران جوان - وقتی پدر در اتاق تلفنی صحبت میکند و مادر پس از بیرون آمدن کودک از او میپرسد: «بابا چی میگفت؟» باعث تقویت روحیه خبرچینی در کودک میشود. رازدارهای شدید معمولاً به دیگران بیاعتماد و دهنلقها اغلب به دنبال جلبتوجه هستند.
درک مفهوم راز و پیامدهای افشای آن برای کودکان زیر ۵ سال دشوار است و انتظار برای درک کامل این مفهوم را باید از کودکان بالای ۶ سال داشته باشیم. بااینحال، آموزش غیرمستقیم رازداری را میتوان از سنین پایینتر نیز آغاز کرد. سحر پهلوان نشان»، دکترای روانشناسی کودک و نوجوان، در گفتگویی تلویزیونی از رازداری در کودکان میگوید.
هدف اصلی از آموزش رازداری، مشخصکردن تفاوت بین حریم شخصی و حریم عمومی است. به بیان دیگر، ما با انواع مختلفی از رازها روبرو هستیم. -رازهای سرگرمکننده و مثبتدستهای از رازها جنبه سرگرمی و مثبت دارند. مثلاً به کودک میگوییم: «به برادرت نگو که قصد داریم برای تولدش جشن بگیریم و او را غافلگیر کنیم…» اینگونه رازها، در واقع همان شگفتانهها هستند و خود جنبه آموزشی مفیدی دارند. -رازهای خطرناک و دردسرآفرین ناشی از دوگانگی در خانوادهاما دسته دیگری از رازها وجود دارند که آنها را «رازهای خطرناک» یا «دردسرآفرین» مینامیم و وجودشان ضرورتی ندارد و احتمالاً فردی که آنها بشنود ناراحت میشود. مانند: «به پدرت نگو امروز به پارک رفتیم!»، به مامان نگو زمین خوردی! اگر بشنود باید بریم دنبال عکسگرفتن و دوا و دکتر…» این مدل رازداری بهویژه در مورد والدینی که سبکهای تربیتی متفاوتی دارند (یکی سختگیر و دیگری سهل گیر) یا حتی بین آنها چالش و اختلافنظر وجود دارد دیده میشود که تاحدامکان تأکید میشود نباید در خانواده وجود داشته باشد و باید از آن پرهیز کرد. -رازهای خطرآفریندسته سوم و بسیار مهمتر، «رازهای خطرآفرین» هستند. ما توصیه میکنیم کودکان به طور ویژه در مورد این دسته آموزش ببینند. وقتی کودک در معرض یک لمس ناسالم، آسیب جسمی -جنسی، زدوخورد فیزیکی یا هرگونه موقعیت خطرناکی قرار میگیرد، بههیچوجه نباید این موضوع را راز نگه دارد و باید آن را افشا کند.
ما معمولاً تفاوت بین «رازداری»، «افشای اطلاعات ضروری» و «خبرچینی» را برای کودکان مشخص نمیکنیم. به همین دلیل، وقتی به کودک میگوییم «خبرچینی نکن»، اگر مورد آزار فیزیکی هم واقع شود، ممکن است تصور کند که نباید آن را بازگو کند، زیرا آن را خبرچینی میپندارد؛ بنابراین، تفاوت این مفاهیم را حتماً باید به کودک آموزش داد. در واقع، ما باید به فرزندمان یاد بدهیم که کدام اطلاعات را نباید بگوید (رازهای ایمن) و کدام اطلاعات را حتماً باید بگوید (موارد خطر و ناایمن).
چرا بسیاری از کودکان دهنلقی میکنند و هر اتفاقی را که در منزل میافتد برای دیگران تعریف میکنند؟ گاهی گفتگوهایی که بچهها با دیگران میکنند و از جریانات منزل میگویند، میتواند سوء تفاهمات، کینهها و دشمنیهایی ایجاد کند. یکی از دلایل اصلی این است که ما بهعنوان والد الگوی نامناسبی هستیم و در حضور کودک، خودمان اقدام به افشای اطلاعات راجع به دیگران میکنیم و با جزئیات آن را توضیح میدهیم و فراموش میکنیم که کودک، حتی وقتی مشغول بازی به نظر میرسد، در حال گوشدادن است. کودک که مانند یک «ضبطصوت قوی» همه چیز را ضبط میکند و در حافظه میسپارد، این رفتار را یاد میگیرد و بعداً در موقعیتی نامناسب آن را بازگو میکند. هنگامی که سبک ارتباطی خانواده مبتنی بر بیان جزئیات در مکالمات عادی باشد، نمیتوان به یکباره از کودک انتظار داشت که سکوت کند یا موضوعی را بازگو نکند.
برخی از اقوام در صورت دریافتنکردن پاسخ یا توضیح از کودکان، بهشدت ناراحت میشوند. در این شرایط باید بررسی کرد: نیاز آن فرد برای دریافت این اطلاعات چیست؟ آیا نگرانی خاصی وجود دارد؟ آیا احساس خطر میکنند؟ یا تنها به دنبال همکلامی و پر کردن وقت خود با کودکان هستند؟ این فشار میتواند هم برای کودک آزاردهنده باشد و هم حواشی زیادی ایجاد کند.
دلیل دیگر، شکستهشدن اعتماد کودک است. زمانی که رازی میان کودک و یکی از والدین مثلاً مادر میماند، اما بلافاصله پس از بازگشت پدر به خانه، مادر با جزئیات آن را برای پدر تعریف میکند، یا در جمعهای فامیلی بهعنوان یک «شیرینکاری» خطاهای کودک بازگو میشود، اعتماد کودک از بین میرود.البته این به معنای آن نیست که والدین نباید با یکدیگر ارتباط داشته باشند، بلکه بهتر است این گفتگوها به زمانی که کودک در حضور نیست موکول شود یا به شکل غیرمستقیم و در قالب انتقال تجربه انجام گیرد.
بازخوردی که دیگران به کودک میدهند نیز بسیار تأثیرگذار است. زمانی که کودک خبری را میگوید (مثلاً برنامه سفر خانوادگی)، اگر شنونده با حالت خوشایند و توجه خاصی به کودک واکنش نشان دهد و او را برای گفتن بیشتر تشویق کند، کودک برای جلب این توجه ترغیب به ادامه میشود. چرا که در مواقع عادی (مانند وقتی میخواهد نقاشیهایش را نشان دهد) ممکن است چنین توجهی دریافت نکند.
مواردی مانند وقتی که پدر در اتاق تلفنی صحبت میکند و مادر پس از بیرون آمدن کودک از او میپرسد: «بابا چی میگفت؟» یا در خانوادههایی که فرایند جدایی را طی میکنند، سؤالاتی مانند: «بابات راجع به من چی گفت؟» یا «کجا رفتید؟ چهکار کردید؟» باعث تقویت روحیه خبرچینی در کودک میشود.
تکرار مداوم جملاتی مانند «این را نگو» یا «آن را به کسی نگو» بار روانی منفی برای کودک ایجاد میکند. این فشار میتواند منجر به رفتارهای کنترل شده مصنوعی در جمع شود که در نهایت ممکن است به یک افشای ناگهانی و ایجاد سوءتفاهم بزرگتر بینجامد. اگر آموزش مفهوم رازداری از حدود ۴ سالگی بهدرستی و با الگوبرداری از والدین آغاز شود، انتظار میرود تا ۶ یا ۷ سالگی به نتیجه مطلوب برسد. چالشهای دوره نوجوانی نیز با کمک متخصصان و ادامه آموزشها قابلمدیریت است.
اگر پس از ۷ سالگی کودکان را با ایجاد ترس از چیزی محروم کنیم، این روش فاقد خاصیت بازدارندگی است. برعکس، کودک را به سمت تجربه آن چیز سوق میدهد تا کنجکاوی خود را ارضا نماید. اما اگر این تجربه زیر نظر و با نظارت خودمان اتفاق بیفتد، احتمال وقوع صحنههای ناگوار بهشدت کاهش مییابد.
حتی در بسیاری از تصمیمگیریها، زمانی که کودک شروع به ابراز نظر میکند، اگر با واکنش منفی «تو نظر نده» مواجه شود، این بازدارندگی موجب میگردد افرادی که مشتاق شنیدن نظر کودک هستند، توجه بیشتری به او نشان دهند و در نتیجه، کودک در آن موقعیتها اقدام به افشای راز بیشتری نماید.
یکی از مواردی که کودکان از آن آگاهی ندارند، پیامد افشای راز است. در سنین پایین، از لحاظ شناختی هنوز انتظار نداریم این درک را داشته باشند. والدین میتوانند این مفهوم را از طریق قصه، بازی و نمایش آموزش دهند. بهعنوانمثال، نشان دهند هنگامی که راز دوستی افشا شد، او چه احساس ناراحتی پیدا میکند. این کار به آموزش همدلی به کودکان کمک مینماید.
این رفتار برای کودک به یک «بازی برای جلبتوجه» (حتی توجه منفی) تبدیل میشود؛ بنابراین توصیه میشود کودک را در حضور جمع برای خبرچینی دعوا نکنید. او را به گوشهای خلوت ببرید و پیامدهای کارش (مانند ایجاد سوءتفاهم یا ناراحتی دیگران) را توضیح دهید.
ایجاد «فقر اطلاعاتی» با گفتن جملاتی مانند: «چون دهنلقی هستی، دیگر چیزی به تو نمیگویم» یا «خودت میفهمی، یادت هست دفعه قبل چه کردی؟» نهتنها مفید نیست، بلکه کودک را به استفاده از روشهای دیگر برای جستجوی اطلاعات سوق میدهد و این ویژگی در او تقویت میشود که اگر به دادهای به شکل مرسوم دست پیدا نکرد دست به شیوههای دیگر بزند. بهجای آن، از جملات مثبت استفاده کنید: «میدانم که تو مراقب هستی و اگر کسی سؤالی درباره خانواده پرسید، به او میگویی 'من اطلاعی ندارم، میتوانید از مامان و بابا بپرسید.» اگر کودک گفت: «اما فلانی (مثلاً مادربزرگ) خیلی اصرار میکند»، به او آموزش دهید که پس از دادن پاسخ فوق، از موقعیت خارج شود و خود را مشغول فعالیت دیگری (مانند بازی، کاردستی یا ورزش) کند.
در جریان رازداری گاه کودکان نگران بازخورد والدین هستند. اگر کودک بگوید «امتحان ریاضی دادیم» و بلافاصله با سؤالاتی مانند «چند شدی؟»، «کی بالاتر شد؟» یا «چرا این کار را کردی؟» مواجه شود، احساس میکند در معرض بازجویی قرار گرفته و برای اجتناب از سرزنش، سکوت را ترجیح میدهد. این سکوت ممکن است بهاشتباه بهعنوان «رازداری ذاتی» تعبیر شود، درحالیکه ریشه در ترس از واکنش و پرسشهای رگباری والدین دارد.
باید به خلقوخوی کودک توجه کرد. برخی کودکان به طور ذاتی درونگراتر هستند و ممکن است تمایل چندانی به بازگوکردن جزئیات روزمره (مانند اتفاقات مدرسه) نداشته باشند. بلافاصله پس از بازگشت از مدرسه که ساعتها در معرض آموزش و تعامل بوده، نباید او را مجبور به تعریفکردن تمام جزئیات کرد.
بهجای پرسشهای مستقیم و متمرکز بر عملکرد، بهتر است والدین خودشان روزشان را تعریف کنند. مثلاً: «امروز من این غذا را درست کردم»، «تصمیم گرفتیم با هم این بازی را بکنیم» یا «بابا زنگ زد و گفت روزش چطور گذشت». سپس یک سؤال کلی و باز بپرسند: «امروز تو چطور گذشت؟» این روش، فضایی امن و دور از استرس برای گفتگو ایجاد میکند.
رازدارهای شدید معمولاً به دیگران بیاعتماد و دهنلقها اغلب به دنبال جلبتوجه هستند و اعتماد بیجایی به دیگران دارند. هدف سالم، یافتن نقطه تعادل در میانه این طیف است که هم برای خودمان و هم برای آموزش به کودکان، چالشی سخت اما قابلدستیابی است.
این رفتارها اغلب نشان از کمبود اعتمادبهنفس، ندیدن توانمندیها و استعدادهای خود و عدم خودباوری دارد. هنگامی که فرد در خودش نقاط قوت نمیبیند، برای برقراری ارتباط اجتماعی به روشهای منفی مانند غیبت و افشای راز پناه میبرد.
راهحل اصلی، تمرکز بر نقاط قوت و استعدادهای کودک است. هنگامی که در جمعهای خانوادگی، بهجای پرداختن به حواشی، استعدادها و موفقیتهای کودک را برجسته کنیم، هم اعتمادبهنفس او تقویت میشود و هم کنجکاوی دیگران به سمت مثبت هدایت میگردد.
منبع: فارس