باشگاه خبرنگاران جوان- ادواردو (مهدی) آنیلی پسری از خانواده مشهور آنیلیها در ایتالیا بود که مالکیت باشگاه یونتوس و شرکت فیات و فعالیتهای اقتصادی دیگر آنها را به یکی از سرشناسترین خاندانهای ایتالیایی تبدیل کرده بود. ادواردو در دوران جوانی با مطالعه قرآن کریم به اسلام علاقمند شده و مسیر زندگی او دگرگون میشود.
زندگی ادواردو آنیلی و سرنوشت مبهم او در کتاب «هدیه مسیح» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده؛ با قلمی روان و داستانی روایت شده است.
در بخشی از این کتاب به بهانه بازخوانی نسبت ادواردو با انقلاب اسلامی به روایت دیدارش با امام خمینی در سال ۱۳۶۰ و همچنین اعتراض او به سیاستهای آمریکا علیه ایران در کاخ سفید میپردازد.
در کتاب هدیه مسیح آمده است: «هفتم فروردین ۱۳۶۰ آنها که توانسته بودند خود را بهصفوف اول نماز جمعه برسانند، جوان لاغر اندام و بلند قدی را در میان خود میدیدند که با نگاههای جستجوگرش، هر چیزی را با اشتیاق میکاوید و با دقت به سخنان آیتالله خامنهای، امامجمعهی وقت تهران که توسط مترجمی برایش بازگو میشد، گوش میسپرد. موقع نماز از همیشه آرامتر بود. بعد از نماز، مُهر را برداشت، بوسید و بر پیشانی خود گذاشت و بعد، دست در دست برادران ایمانیش دعای وحدت را خواند. شادمانی و سرور وصفناپذیری در اعماق وجودش احساس میکرد.
روز قبل در لحظاتی فراموش ناشدنی در خانهی کوچک رهبر انقلاب، در جماران به دیدار مراد خویش حضرت امام (ره) رفته بود و امام در حضور آیتالله خامنهای، حاج سیداحمد آقا، آقای هاشمی رفسنجانی و فخرالدین حجازی بر پیشانی او بوسه زدند.
خبر دیدار یک مسلمان ایتالیایی با امام خمینی در روزنامههای آن زمان به نقل از دفتر حضرت امام در کنار اخبار سایر دیدارهای معظمله منتشر شد. ادواردو پس از این دیدار خاطرهانگیز نوشت:
یک شهروند از ایتالیا امروز به دیدار امامخمینی آمد. او برای ادای احترام به جمهوری اسلامی و شیعیان آمده است. او از بابت آنچه که انقلاب در پیشرفت هدف به نام خدا بر روی زمین در این عصر انجام داده از رهبر انقلاب تشکر کرد.»
از آن پس همیشه با شور و شعفی غیر قابل توصیف از آن دیدار یاد میکرد. مجذوب و مسحور سادهزیستی و عظمت معنوی امام شده بود و اینکه چگونه چنین فردی با گامهای استوار و فریادهای دلیرانهی خود، اقتدار سلطهگران عالم را در هم شکسته و همگان را مبهوت و مقهور قدرت مردم ایران نموده است.
پیش از آن به خاطر موقعیت و جایگاه ویژهی خاندانش با شخصیتهای زیادی دیدار کرده و چهرههای سرشناسی را در عالم هنر، ورزش، مذهب، سیاست، اقتصاد و... دیده و با بسیاری از آنها از نزدیک آشنا و به جزئیات زندگیشان آگاه بود؛ اما امام با همهی انسانهایی که تا آن روز دیده بود فرق داشت؛ این را با همهی وجود درک میکرد.
او حضرت امام را به عنوان مرجع و مقتدای خود پذیرفته بود و از ابراز اندیشه و احساس خود در اینباره هراسی نداشت. تأثیر این علاقه و اظهار آن چنان بود که بعدها ایگورمن، روزنامهنگار مشهور در روزنامهی لاستامپا نوشت: «گمان میکنم خمینی او را سحر کرده بود!»
این دیدار، علاقه و اشتیاق مهدی را برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی بیشتر از گذشته نمایان ساخت؛ و او که تا آن زمان هم نسبت به مسائل مربوط به اسلام و ایران حساس بود، پس از دیدار با امام بر جدیت خود در دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی افزود.
زمانی در ایتالیا یک مؤسسهی انتشاراتی تصمیم گرفت کتاب سلمان رشدی، نویسندهی مرتد و هندی الاصل را ترجمه و چاپ کند. مهدی وقت ملاقات گرفته و به دیدن ناشر رفت و از او خواست که دست از این اقدام خود بردارد. این برخورد، ناشر و آگاهان از ماجرا را شگفتزده کرد.
او به صراحت عقاید خود و علاقهمندیش را به انقلاب اسلامی و امام خمینی و رهنمودهای ایشان اظهار میداشت و این موجب نگرانی دوستانش میشد تا آنجا که دلسوزانه از وی خواستند کمتر عقاید و علاقهی خویش را اظهار کند؛ اما او که در ملاقاتهای خود با سفیر ایران در واتیکان مطالب و حقایق بیشتری در مورد موضوع کتاب سلمان رشدی و صدور حکم ارتداد او توسط امام دریافته بود، بار دیگر در ایتالیا از حکم اعدام سلمان رشدی دفاع کرد.
در زمان جنگ ایران و عراق، هنگامی که دولت عراق با حمایت همه جانبهی کشورهای غربی، به ویژه ایالات متحدهی امریکا از سلاحهای شیمیایی علیه ایران و حتی مردمان بیگناه و غیر نظامی عراق استفاده کرد، او به ملاقات یکی از مقامات عالیرتبهی کاخ سفید رفت و نسبت به تصمیمات و اقدامات دولت آمریکا اعتراض کرد و با برشمردن جنایات صدام، علت دشمنی آمریکا با ایران و حمایت از عراق در جنگ را جویا شد. آن مقام آمریکایی به دیوار رو به رویش اشاره کرد. مهدی میگفت: «دیدم عکس امام خمینی را روی دیوار به صورت سیبل که برای نشانهروی است، نصب کرده و آن را مورد هدف قرار میدهد. آن مقام کاخ سفید گفته بود تا این مرد را از میان برندارند، آرام نمینشینند!»
روزی برای بازدید از یک کارخانهی هلیکوپترسازی به آمریکا رفته بود. مقامات کارخانه و ژنرالهای ارتش ایالات متحده برایش توضیح میدادند تا به هلیکوپتری رسیدند که در موردش گفته شد: «همهی فنآوریهای برتر دنیا در آن جمع است و پیشرفتهتر از آن ساخته نشده و از همان گونهای است که در جریان واقعهی طبس به کار رفت.» مهدی شگفتزده و با طعنه گفت: «در طبس که این هلیکوپترهای آمریکایی شکست خوردند و زمینگیر شدند!» ژنرال آمریکایی با سرشکستگی پاسخ داد: «خدای آنها قویتر از هلیکوپترهای ما بود!» مهدی بعدها به دوستانش گفته بود: «با تمام سختیها و مسائلی که بر من وارد میشود، گاهی که با چنین صحنهها و جملههایی مواجه میشوم، برای ادامهی راه نیرو میگیرم.»
حمایتهای او از اسلام و انقلاب با وجود مانعتراشی، سنگاندازی و محدودیتهایی که از طرف خانواده برایش به وجود میآمدند، به سختی ادامه مییافت و او از هیچ تلاشی در این زمینه مضایقه نمیکرد.
زمانی که در ایتالیا تبلیغات گسترده و سنگینی علیه انقلاب اسلامی صورت میگرفت و حملات مسموم رسانهای به اسلام به اوج خود رسیده بود، او با تلاش فراوان و هماهنگی با شبکهی یک تلویزیون ایتالیا همراه با یک گروه تلویزیونی عازم کشورهای اسلامی شد و در مورد اسلام تحقیقاتی را انجام داد.
با هدایت و نظارت او فیلم مستندی در این شبکه ساخته شد و از شبکهی اول تلویزیون ایتالیا نیز به نمایش درآمد. سپس او به همراه ایگورمن، خبرنگار ایتالیایی در یک نشست رسانهای راجع به همین موضوع شرکت کرد و در آنجا نیز به دفاع از انقلاب اسلامی پرداخت.
منبع: ایسنا
ولی پسرش تمام اینها را بخاطر اسلام ناب محمدی ول کرد
و نهایتا هم شهیدش کردند .شاد و قرین نعمت