یک ماه دنبال مادرم همه ساری را زیر پا گذاشتم تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی فهمید دخترش هستم، دعوایم کرد و گفت من دختری به نام تو ندارم. تا آن روز من از مادرم تصویر یک فرشته را در ذهنم ساخته بودم؛درست یادم نیست کی بود! او همان روز اول مرا از خانهاش بیرون انداخت. دیگر هرگز او را ندیدم.
معاون اول قوه قضاييه بر لزوم تلاش قضات براي اعمال سياست "حبسزدايي" تاکيد کرد و گفت: قضات بايد تا جايي كه امكان دارد از مجازاتهاي غير حبس استفاده كنند مگر هنگاميكه قانون آنان را موظف به حبس كند.
در حالي که تا پيش از اين رسانههاي غربي و آمريکايي با به راه انداختن موج رسانهاي منفي عليه ايران از وضعيت بد و وحشتناک جاسوس پنتاگون در زندان اوين تهران خبر ميدادند، روزنامه آمريکايي نيويورک تايمز با انتشار مطلبي از اخرين وضعيت اين جاسوس به نکات قابل تاملي اشاره کرده است.
رئیس سازمان زندان ها در جمع رؤسای ادارات قضایی و اجرای احکام ادارات کل استانی و زندان های مرکزی سراسر کشور با تشریح وظایف قانونی و واحدهای قضایی و اجرای احکام پرداخت.
يک سازمان غير دولتي حقوق بشري آمريکايي با انتشار فيلمي بر روي سايت "يوتيوب" که نشان دهنده خوراندن اجباري غذا به زندان يان گوانتانامو بود همبستگي خود با زندان يان اعتصاب غذا کننده در زندان گوانتانامو را اعلام کرد.
رئیس کل دادگستری استان آذربایجان غربی در گردهمایی ستادهای دیه شمال غرب کشور که در سالن فرهنگیان ارومیه برگزار شد، گفت: بسیاری از جرایم ریشه در فقر و نیازهای مالی دارد.
حدود سي هزار نفر از 133 هزار زندان ي بازداشتگاههاي کاليفرنيا براي دومين روز متوالي در حمايت از زندان ياني که در زندان ايالتي خليج پليکان نزديک مرز اورگن در حبس انفرادي هستند به اعتصاب غذا ادامه دادند.
ماجرای این پرونده با سرقت یک ماشین شروع شد. خانواده شوهرم همگی دزد، خلافکار و زورگیر هستند. دختر خواهرشوهرم با پسری که به عنوان دامادشان در خانه آنان رفت و آمد دارد، ماشینی را زورگیری کرد و به برادر شوهرم داد تا برایش بفروشد...
يکي از قاضي هاي دادگاه فدرال آمريکا روز گذشته اظهار داشت که خوراندن اجباري غذا به زندان يان زندان گوانتانامو توسط زندان بانان با نظارت "باراک اوباما" رييس جمهور آمريکا انجام شده است و تنها وي داراي اختيار قانوني در مورد صدور دستور توقف اين گونه اعمال در آن زندان است.
یک روز به شدت خمار بودم، ناگهان موادفروشی را دیدم که به یک بنگلادشی مواد فروخت. او را تحت نظر گرفتم وقتی کارش تمام شد، دنبالش رفتم تا جاسازش را پیدا کنم. به ساختمان نیمهکارهای رسیدیم و من بدون برنامه قبلی بالای سرش رفتم؛ به او گفتم مأمور آگاهی هستم...