در نشست تخصصی نقد و بررسی طراحی جلد کتاب در ایران عنوان شد؛

سلیقه شخصی را باید در طراحی جلد کتاب حذف کرد

نشست تخصصی «نقد و بررسی طراحی جلد کتاب در ایران» روز یکشنبه یکم تیرماه، در سالن استاد جلیل شهناز برگزار شد.

به گزارش حوزه تئاتر باشگاه خبرنگاران؛ نشست تخصصی «نقد و بررسی طراحی جلد کتاب در ایران» روز یکشنبه یکم تیرماه، در سالن استاد جلیل شهناز برگزار شد.در این نشست تخصصی که با اقبال گسترده مخاطبان و علاقه‌مندان همراه بود،داوود موسایی(مدیر نشر فرهنگ معاصر)، جعفر همایی(مدیر نشر نی)،ساعد مشکی(طراح گرافیک و مدیر هنری نشر مشکی)،کیانوش غریب‌پور(طراح گرافیک و مدیر هنری نشر افق) و مجید عباسی(طراح گرافیک و مدیر هنری نشر چشمه) حضور داشتند و به سخنرانی و بررسی وضعیت طراحی جلد کتاب در ایران پرداختند.این نشست خبری پس از برپایی نمایشگاه «جلد کتاب در ایران» با عنوان «ویترین»، به همت پریسا تشکری و مجید کاشانی برگزار شد.

در آغاز برنامه،مجید کاشانی پشت تریبون رفت و به توضیح مختصری از چگونگی اجرای نمایشگاه ویترین و اهداف شکل‌گیری آن پرداخت.او در مقدمه خود گفت:«در حدود دو سال است که پروژه ویترین آغاز شده است.روزهای اول که بنده و خانم پریسا تشکری در مورد این پروژه وارد بحث و گفت‌وگو شدیم،اصلاً قرار نبود در چنین ابعادی نمایشگاه برگزار کنیم و کتاب منتشر بشود. بیشتر شبیه به اغلب نمایشگاه‌هایی بود که در این سال‌ها دیده‌ایم.این پروژه به مرور تبدیل به چیزی شد که امروز شاهد آن هستید.نخستین دغدغه ما در پروژه ویترین این بود که چرا با وجودی که جلد کتاب یکی از مهم‌ترین، جدی‌ترین و واقعی‌ترین تولیدات طراحان گرافیک ایران است،کمتر مجالی برای نمایش و خودنمایی پیدا کرده است.در مقابل نگاه کنید به وضعیت پوستر که بازار چندانی ندارد و فضای زیادی هم برای نصب آن نیست.خیلی از پوسترها هم چاپ نمی‌شوند و صرفاً تولیدات شخصی است.کمتر پیش می‌آید پوستری هست که جایی برای خودنمایی داشته باشد و کارش را انجام بدهد اما قضیه در جلد کتاب برعکس است».

کاشانی ادامه داد:«تقریباً‌ تمام جلد کتاب‌هایی که به طراحان گرافیک سفارش داده می‌شود،چاپ می‌شوند.وارد بازار نشر و در ویترین فروشگاه‌ها دیده می‌شوند.وقتی به دنبال ریشه طراحی جلد در ایران گشتیم،منابع کم نبودند،ولی یا منابع خیلی ضعیف بودند، یا اگر منابع در خور توجه‌یی پیدا می‌کردیم، به یک مقطع تاریخی خاص می‌پرداختند. برای مثال کتاب‌های دوران صفویه، یا برخی از طراحان،در مورد کارهای خودشان یک مجموعه جمع‌آوری کرده بودند. بعد از جمع‌آوری منابع، تصمیم گرفتیم آنها را سر و سامان بدهیم، با این هدف که منبع به هم‌پیوسته‌یی را به وجود بیاوریم برای کسانی که به دنبال پژوهش در طراحی جلد کتاب هستند.مجموعه‌یی که در صدد گردآوری آن بودیم، مورد توجه و استفاده چند گروه واقع می‌شدند:

1. دانشجویان،که برای پایان‌نامه‌های‌شان به چنین منبعی نیاز دارند.از قضا در این پروژه،تعداد بی‌شماری پایان‌نامه پیدا کردیم.
2. مدرسان دانشگاه.
3. ناشران،این مجموعه می‌تواند خیلی برای ناشران مفید باشد.در نمایشگاه ویترین،صد نفر از بهترین طراحان گرافیک ایران که در سی‌وپنج سال اخیر جلد کتاب طراحی کرده‌اند، با ذکر مشخصات در این نمایشگاه شرکت داشته‌اند.ناشران می‌توانند هر از گاهی کتاب نمایشگاه را تورق کنند و طراحی را که به دنبالش هستند، پیدا کنند.
4. پژوهشگران و محققان و کسانی که در دنیای نشر کار می‌کنند».

وی در بخش دیگری از سخنان خود به کتاب نمایشگاه اشاره کرد و گفت:«دوست داشتیم کتاب ما یک فرق اساسی با کتاب سایر نمایشگاه‌ها داشته باشد.کتاب نمایشگاه‌های دیگر،معمولاً فقط یک کاتالوگ هستند،ولی ما کتاب را در دو بخش آماده کردیم. بخش اول کتاب،حدود 150 صفحه متن است که با ذکر نمونه در کتاب آمده است. بخش دوم،نمونه آثاری است که در نمایشگاه شرکت داشته‌اند و شما می‌توانید در کتاب ببینید.سیر تاریخی کتاب را به چند تن از اساتید سفارش دادیم که بنویسند.از جمله استاد آیدین آغداشلو که در مورد نخستین جلدهای کتاب در ایران باستان مقاله نوشتند.دکتر محمدرضا ریاضی،مقاله فوق‌العاده‌یی درباره جلد کتاب و سیر طراحی تا دهه 40 نوشتند.استاد ابراهیم حقیقی چنین مقاله‌یی را از دهه 40 تا دهه 60 نوشتند.غیر از این طراحان،دو نفر دیگر هم برای ما حائز اهمیت بودند که مقاله‌یی از آنها در کتاب داشته باشیم؛حسن کیاییان(مدیر نشر چشمه) و مقاله «استیون هلر» که از منتقدان و پژوهشگران و طراحان بین‌المللی هستند. ما نمونه جلد کتاب‌ها را برای ایشان فرستادیم تا از منظر یک فرد خارجی به طراحی جلد کتاب در ایران نگاه کنند.»

پس از توضیحات کاشانی،«ساعد مشکی» (طراح گرافیک و مدیر هنری نشر مشکی) در مقام گرداننده جلسه نقد و بررسی پشت تریبون قرار گرفت تا آغازگر برنامه باشد.مشکی ابتدا از سایر مهمانان دعوت کرد تا به او پیوندند و در بحث و بررسی وضعیت طراحی شرکت کنند.مشکی پیش از ورود به بحث اصلی،در توضیحاتی کوتاه گفت:«به نظرم پرداختن به طراحی جلد کتاب بسیار اهمیت دارد. بخصوص با ورود به دنیای دیجیتال و تغییر شکل کتاب‌ها از آن شکلی که همیشه انتظار داشتیم و دیده بودیم. با توجه به شیب تند طراحی کتاب،شیب تند کاهش کتاب در بازار و کاهش علاقه به مطالعه بد نیست نگاهی بکنیم به پیش از اختراع چاپ که کتاب‌ها در پستوها و در دربارها به عنوان یک جنس لوکس و اشرافی محسوب می‌شدند و با اختراع چاپ این امکان به وجود آمد که آن جسم سه‌بعدی که حامل دانش و اندیشه بشر بود،در استفاده همگان قرار بگیرد.در نتیجه نقش طراحان از همین دوران شروع می‌شود برای این‌که فونت‌های بهتری را طراحی کنند برای راحت‌تر خوانده‌شدن، یا در تصویرسازی و روی جلدهای کتاب نقش داشتند و به هر حال نقش طراحان گرافیک پررنگ شد. با ورود به دنیایی که کهکشان رادیو محسوب می‌شود،همه گفتند آنچه از شواهد و اسناد برمی‌آید، دیگر کسی سراغ کتاب نخواهد رفت و رادیو جایگزین کتاب خواهد شد اما چنین نشد. با ورود به دنیای تلویزیون گفتند حالا می‌توان همه چیز را شنید و دید و دیگر دنیای کتاب تمام شد، باز هم این‌طور نشد.امیدواریم در دنیای دیجیتال،عمر کتاب تمام نشود و همچنان با بوی معطر کاغذ به مطالعه کتاب بپردازیم و از این لذت بشر غافل نمانیم».

پس از این توضیحات، با حضور جعفر همایی،داوود موسایی،مجید عباسی و کیانوش غریب‌پور جلسه نقد و بررسی آغاز شد. برای شروع ساعد مشکی این پرسش را از دو ناشر حاضر در جلسه مطرح کرد که «توقع شما از یک طراح گرافیک چیست؟».

جعفر همایی در پاسخ به این پرسش گفت:«توقع ما اینست که یک بسته‌بندی برای کالای ما تولید بکند که آن بسته‌بندی نسبتی با کالا داشته باشد.سفارش خاصی که معمولاً از طراحان دارم اینست که مشخصات و نام کتاب و نویسنده و آنچه را اهمیت دارد،در بخش یک‌سوم بالایی کتاب کار کند. حروف کاملاً خوانا باشد و از فاصله پشت ویترین خوانده بشود.همچنین نوشته‌ی روی عطف کتاب به راحتی دیده و خوانده بشود.همیشه از گرافیست‌هایی که در کار هنری اغراق می‌کنند،خواهش می‌کنم جلد کتاب را تابلو نقاشی تلقی نکنند. بلکه فقط به عنوان بسته‌بندی یک کالا به آن نگاه کنند.از آنجا که هر هنرمند یک ذوق هنری دارد و یکی از ویژگی‌های کارش جلوه‌گری در کار است، این موضوع برای سفارش‌دهنده مقداری مسئله‌ساز است. باید به سفارش‌دهنده هم حق داد که وقتی یک کالا را در تیراژ 500 تا 1000 نسخه تولید می‌کند،دوست دارد سفارش او طوری انجام بشود که کمک بکند به فروش کتاب».

در پاسخ به این توضیحات،ساعد مشکی خطاب به همایی گفت:«شما از طرفی توقع دارید طراح کتاب به فروش کالا کمک کند و او را شریک تجاری خودتان می‌دانید.از سویی دیگر برای او قواعدی را مشخص می‌کنید که در واقع دست او را می‌بندید. بنابراین او در اینجا به صورت یک مجری درمی‌آید. آیا این را می‌پسندید که طراح گرافیک فقط یک مجری باشد در محدوده‌یی که مد نظر شماست؟».

همایی نیز گفت:«به نظرم قضاوت شما در مورد صحبت‌های من،قضاوت دقیقی نیست. بنده گفتم دست طراح در انتخاب رنگ و نقش و طرح کاملاً باز است. من هیچ طرح و نقشی را به طراح تحمیل نمی‌کنم.گاهی ممکن است من تصویری را پیشنهاد بدهم.طراح می‌تواند در مورد پیشنهاد من فکر کند و بپذیرد یا نپذیرد.درباره انتظار کلی از طراح، بسیار انعطاف‌پذیرم. یعنی کاری که روی جلد کتاب انجام می‌شود،اگر بین 60 تا 70 درصد از انتظاراتم را برآورده کند و از زیبایی قابل‌قبولی برخوردار باشد،عنوان کتاب و نویسنده و مترجم قابل‌خواندن باشد،رنگ‌آمیزی جلد با مضمون کتاب هم‌خوانی داشته باشد، من از کار طراح استقبال می‌کنم و جنبه‌های ذوقی دوستان هنرمند را در نظر دارم.خیلی به ندرت پیش می‌آید که اتودهای کسی را نپسندم و به شخص دیگری پیشنهاد بدهم».

در ادامه این جلسه،داوود موسایی به ارائه نظر خود پرداخت و بیان کرد:«ابتدا باید تشکر کنم از خانم تشکری و آقای کاشانی بابت کار مهمی که انجام دادند. ما ایرانی‌ها اصولاً ذهن آرشیوی نداریم. برخلاف همه جای دنیا که حتی اگر بخواهند یک کار کوچک بکنند،اول به مسائل آرشیوی آن فکر می‌کنند.مثلاً وقتی از پارکینگ منزل‌شان یک کاری را شروع می‌کنند،از کارشان عکس می‌گیرند و زمانی که تبدیل شدند به «اَپِل»، می‌توانند سیر تاریخی‌شان را نشان بدهند که چطور این کار را انجام دادند. به همین دلیل کاری که آقای کاشانی و خانم تشکری کردند،قابل تقدیر و ستایش است.»

وی در تایید حرف‌های همایونی ادامه داد:«ضمن این‌که بخشی از حرف‌های همکارم را قبول دارم، یک ایراد کلی در طول سی‌وسه سالی که کار نشر می‌کنم،همیشه در نظرم بوده و آن،عدم هم‌فکری است. بنده نزدیک به نیم‌قرن است در صنعت نشر فعالیت می‌کنم.این روندی را که شما در طراحی جلد کتاب می‌بینید، من از نزدیک لمس کرده‌ام و حتی آن کتاب‌ها را فروخته‌ام. چیزی که بین ما ناشران و گرافیست‌ها وجود دارد،عدم مفاهمه است. ما از دو منظر به مسئله نگاه می‌کنیم. منظر اول همان بحث اقتصادی است که همکارم به آن اشاره کردند.این مبحث ممکن است با ذهنیت گرافیست هم‌خوانی نداشته باشد.منظر دوم هم زیبایی اثر است. به هر حال،هر ناشری دلش می‌خواهد کالایی که عرضه می‌کند،دیده بشود اما این‌که چگونه دیده بشود،قابل بحث است. من با بسیاری از طراحان مطرح کشور کار کردم.طبیعی است که این مشکل را با همه داشتیم. یعنی ما فکر می‌کنیم که مشتری نوع دیگری به کتاب نگاه می‌کند و گرافیست از منظری دیگر. برای مثال یک بار به یکی از گرافیست‌ها گفتم که ما یک کتاب طنز منتشر کرده‌ییم.شما جلد آَن را طراحی کنید.شخص طراح یک طرح جلد جدی و عبوس برای آن کتاب درست کرد! گفتم نمی‌توانم این طرح را به عنوان یک جلد کتاب کار کنم.گفت ولی جلد سنگینی است! گفتم ما جلد سنگین نمی‌خواهیم.این یک کتاب طنز است. بعد آقای مشکی زحمت طرح دیگری را کشیدند و ماجرا ختم به خیر شد. ما از دریچه دید مشتری به این مسئله نگاه می‌کنیم اما گرافیست از دریچه دید هنر نگاه می‌کند.این‌که چقدر ما بتوانیم با گرافیست به تفاهم برسیم و این دو مسئله را به هم نزدیک کنیم،کمی دشوار است. خیلی وقت‌ها در بحث‌هایی که با گرافیست‌ها داریم، به او گفته‌ایم که مشتری این طرح را نمی‌پسندد، و البته ما هم استدلال‌های خودمان را داریم. بنده سی سال در نمایشگاه‌های کتاب حضور داشتم. دیده‌ام نوع مراجعه‌کنندگانی که به غرفه می‌آیند،چگونه کتاب‌هایی را طلب می‌کنند.حتی گاهی طراحی بعضی از هنرمندان بالاتر از توقع جامعه است و بدین سبب کارایی خودش را از دست می‌دهد. برای حل این مشکل، به این نتیجه رسیدیم که بهتر است از یک یونیفرم استفاده کنیم تا کم‌تر درگیر این مسائل بشویم. ما باید به یک زبان مفاهمه بین خریدار و گرافیست برسیم. جامعه ما اصولاً یک جامعه متوسط است.گاهی وقت‌ها آن‌قدر سطح کیفی کارها بالاست که جامعه متوجه آن نمی‌شود و ما به یک بن‌بست می‌خوریم.»

در ادامه نشست تخصصی نقد و بررسی طراحی جلد کتاب در ایران،مجید عباسی (طراح گرافیک و مدیر هنری نشر چشمه) بیان کرد:«با نظر آقای همایونی موافقم که کتاب یک کالاست که تولید و عرضه می‌شود و به فروش می‌رسد.از آنجا که سطح جامعه ما متوسط به بالاست،طراح گرافیک یک وظیفه اجتماعی در قبال سلیقه عمومی دارد.در پانزده سال اخیر، بعد از موج نویی که در طراحی جلد کتاب به وجود آمد و دادِ ناشران را درآورد و بحث تایپ و تایپوگرافی عمده شد،کار طراح اهمیت پیدا کرد.طراحی باید در خدمت کاربری باشد و اگر نباشد،اسمش طراحی نیست. یک مرز حساس بین کار هنری و طراحان گرافیکی که چیزی را طراحی می‌کنند و به جامعه عرضه می‌کنند و بابت آن مبلغی دریافت می‌کنند،در حقیقت چیزی به نام طرح واسطه است بین سفارش‌دهنده و طراح که خواسته‌های سفارش‌دهنده باید در آن اعمال بشود اما آن آزادی که سفارش‌دهنده با توجه به خلاصه درخواست‌های مرتبط با فضای اثر در اختیار طراح می‌گذارد،طراح در این محدوده با توجه به مشخصاتی که کالا باید داشته باشد،شروع به طراحی می‌کند و این طرح قرار است که یک کارکرد داشته باشد.البته به این معنا نیست که ما از بنیادهای طراحی عدول بکنیم یا حساسیت‌هایمان را در استفاده از تصویر و تایپ از دست بدهیم، یا طراح گرافیک برای عنوان کتاب فقط یک چیزی را تایپ کند و بگذارد روی جلد، یا به ظرافت‌های تیتر که در بالای کتاب قرار می‌گیرد،توجه نکنیم.اگر عنوان کتاب به سادگی خوانده نشود،نمره منفی برای کتاب است.طراح گرافیک یک واسطه بین هنر و تجارت است.از این‌رو طراح گرافیک در ابتدای کار نباید دغدغه داشته باشد که می‌خواهم یک اثر هنری خلق کنم.او باید کاری را طراحی کند که اساس کار گرافیک در آن رعایت شده باشد و دارای کاربری باشد.»

کیانوش غریب‌پور (طراح گرافیک و مدیر هنری نشر افق) در ادامه این نشست به تشریح نظرات خود پرداخت و چنین گفت:«توقع من از ناشر اینست متوجه باشد که بخشی از گروه طراحی جلد را در کنار خود ببیند. یعنی من هرگز ناشر را در مقابل خود نمی‌بینم.معمولاً هر کس کالایی را تولید می‌کند،آن را دوست دارد و فکر می‌کند باید چیزی باشد که در تخیل او وجود دارد؛حتی اگر مبهم باشد. من نمی‌توانم این حق را به ناشر ندهم که در تخیلش جلد کتاب را یک طرح رنگی یا مشکی یا شاد ببیند.او حق دارد تصویر ذهنی خود را داشته باشد،چون ناشر که در خلأ زندگی نمی‌کند.او هم کتاب‌های زیادی دیده است.الان ناشران خوب ما مدام سفرهای خارجی می‌روند و کاتالوگ‌های خارجی می‌بینند.آنها که به «خط آرامش» رسیده‌اند و کاری به کار کسی ندارند،مدام رقیب‌های‌شان را رصد می‌کنند. به نظرم باید یک جایی بین دو تصویری که نه ناشر می‌فهمد در ذهن من چه می‌گذرد و نه من در ذهن او، به یک تصویر واقعی برسیم.طراحان وقتی تصویری را طراحی می‌کنند، به شأن هنری‌شان فکر می‌کنند. یعنی من دارم تخیلی را به کار می‌گیرم که هم فکر می‌کنم زیباتر است و هم نام من را در هنر جاودانه می‌کند! کم‌تر پیش می‌آید به این فکر کنم که دارم یک جلد کتاب طراحی می‌کنم. به گمان من برای این‌که به یک تعامل سازنده بین ناشر و طراح برسیم، یک راه وجود دارد و آن،اینست که یک جایی باید سلیقه شخصی را حذف کرد.فکر نمی‌کنم بشود سلیقه شخصی طراح را حذف کرد،چون به هر حال اگر استودیوِ هنری هم داشته باشد، یک مدیر هنری دارد. به نظر من آنچه باید اتفاق بیفتد اینست که ناشر سلیقه شخص مدیر نشر را کنار بگذارد.اگر طراح هم بتواند خودش را با این مجموعه همراه کند،آرام آرام یاد می‌گیرند که با هر ناشر باید چگونه کار کرد.معتقدم باید تعداد افراد تصمیم‌گیرنده را کم کرد. به لحاظ فردیت شخص عرض می‌کنم. فکر می‌کنم بهتر است دو نفر با هم نجنگند؛ ناشر و طراح گرافیک.»

وی خاطرنشان ساخت:«در ادبیات داستانی،طراحان مشکل دیگری هم دارند و آن این‌که گاهی وقت‌ها نویسنده هم وارد گود می‌شود و می‌خواهد نظر بدهد،ولی ما با این‌که خیلی از دوستان‌مان از ما دل‌خور شدند،ممنوع کردیم که نویسنده حق دخالت در طراحی جلد را ندارد. برای این‌که با دنیای تصویری خودش کار می‌کند.جلد حق ناشر است.حتی حق طراح گرافیک هم نیست».

در پایان این جلسه، ناشران و طراحان مهمان در برنامه، به پرسش‌های حاضران در جلسه پاسخ دادند.


انتهای پیام/ اس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۱۹ ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶
ممنون
آخرین اخبار