بخشی از اصرار آمریکا برای حفظ ساختار اصلی تحریم‌ها؛ برای تکمیل فتنه88است. اسرائیلی‌ها معتقدند باحفظ ساختار تحریم‌ها، اقتصاد ایران تا یک سال فرو خواهد پاشید و توده‌های ناراضی به خیزش روشنفکران خواهند پیوست.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،فتنه‌گران پس از شکست «فتنه 88»، تلاش های مختلفی را برای وارد کردن توده های مردمی به خیزش علیه نظام شروع کردند، این اقدامی بود که از یک اماره نشأت می گرفت: "برای نتیجه بخشی اصلاحات، عدالت مقدّم بر آزادی است". فتنه گران نیم نگاهی به تجارب دولت «احمدی نژاد» داشتند، دولتی که آنها آن را پوپولیست معرّفی می کنند امّا طریقه مفاهمه عمومی آن از طریق شعارهای عدالتخواهانه؛ برای شان با اهمیت شده بود. آرام آرام، این مسئله توضیح داده شد که یکی از عوامل شکست "پروژه انقلاب مخملی 88" (فتنه)، منحصر ماندن جنبش در "طبقه متوسط شهری" بوده است.

گاهی مهم است قبل از اینکه اتّفاق ناگواری بیفتد آن را شناخت، پیش بینی کرد و اقدامات پیشگیرانه ای انجام داد. «مشرق» در دو گزارش قبلی خویش، به بازخوانی زوایای مختلف تهدیدهای امنیتی غرب علیه دولت ایران بعد از انتخابات پرداخت (اینجا و اینجا)، این سومین گزارش از این سلسله است. اینجا یک هشدار اجتماعی- امنیتی کم سابقه مورد بحث است، اینکه فتنه گران چطور و برای چه، سعی دارند "جنبش دانشجویی" را به "جنبش کارگری" الصّاق کنند:

با نزدیک شدن به پایان عمر 8 ساله دولت «خاتمی»، اصلاح طلبان هر روز بیشتر به این نتیجه می رسیدند که بهار اصلاحات در حال تبدیل شدن به خزان است، چراغ این هشدار به وضوح طیّ انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 ه.ش روشن شد. بنابر این، متفکران این جبهه سیاسی در فرموله کردن عوامل شکست به گزاره معروفی رسیدند، اینکه "اصلاح طلبی حاکمیت محور" آنها با "اصلح طلبی جامعه محور" شان متوازن نبوده است.

خیلی ها معروف ترین مصادیق این اعتراف را در مقاله معروف «سعید حجّاریان» با نام: "اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات" خوانده اند: «نخبه گرايي و نگاه به بالا، اصلاح طلبان را از توجّه به پايگاه وسيع اجتماعي خود غافل ساخت، بند نافشان را از توده مردم بريد و امكان بهره گيري از مطالبات و فشارهاي اجتماعي را از ‌آنان سلب نمود». البتّه مصادیق بیشتری هست که زمان بر است ولی به هر حال، چنین شد که اصلاحات به خیزش اجتماعی و تثبیت "حاکمیت دوگانه" در کشور تأکید ورزید و بحث در رابطه با اهمیت "سیاست ورزی جامعه محور" را مطرح ساخت؛ و دوباره موج حرکت به سمت مردم آغاز گردید.

از دوره «هاشمی رفسنجانی»، روشنفکرانی که در حلقه هایی چون «کیان» در پی یک "اصلاحات بنیادین در جمهوری اسلامی" (Reformism) بودند، تکیه گاه اصلی خویش را بر "طبقه متوسط شهری" بنا نهادند؛ طبقه نوخاسته ای که رفته رفته بعد از پایان جنگ، از دل سیاست های تعدیل اقتصادی و اختصاصی سازی – به سبک کارگزارانی- متولّد شد. از گذشته، جامعه ایران، مرجع فکری- عملی خویش را از روحانیت شیعی می گرفته است، علیرغم این حقیقت، طبقه متوسط شهری که سرمایه گذاری های گسترده ای از سوی جبهه اصلاحات روی آن صورت گرفت؛ مرجعیت فکری- عملی خود را در بین روشنفکران جستجو می کرد.

بنابراین بطور عمومی طبقه متوسط، بعنوان نماینده مردمی روشنفکران و عامل پیگیری نوسازی اجتماعی در ایران، مورد توجّه قرار گرفت. این طبقه از منظر اصلاح طلبان، بعنوان بخشی از "پروژه حاکمیت دوگانه" مطرح شد و اغلب فعّالیت ها در حوزه جامعه محوری را روی این قشر فرهنگی- اجتماعی منعطف نمودند.

«حجّاریان»، در گرماگرم رقابت های انتخاباتی پرتنش 1388 ه.ش، برای جمعی از حامیان دانشجویی «میرحسین موسوی» در محلّ «حزب مشارکت» یک سخنرانی ترتیب داد و گفت: «نظامي که در آن "مهار و موازنه" وجود داشته باشد، پیشرفته است؛ مانند موازنه میان دولت و جامعه ... بايد میان منابع قدرت افتراق باشد و بین قدرت، ثروت و منزلت افتراق وجود داشته باشد و قدرت در دست یک گروه متمركز نشود. البتّه در قانون اساسی ما اين که این سه رکن از هم جدا باشند، وجود ندارد ... هر چقدر بتوانیم فشار را از پایین بیشتر کنیم، بهتر می توانیم در بالا چانه زنی کنیم. می توان متحجّرترین جریانات را با یک "تکیه گاه" تکان داد و در این راه، "طبقه متوسط" بهترین تکیه گاه ماست».

ولی پروژه خارجی و بزرگ "انقلاب مخملی چپ ها"، نهایتاً در اواسط زمستان 88 دچار مرگ شد. در واقع، این سرمایه گذاری های چند ساله اصلاح طلبان تندرو در حوزه جامعه محوری بود، که به نتیجه مورد نظر نرسید. پس برای اصلاح طلبان مهم بود که بفهمند، «جنبش (فتنه) سبز» چرا و چگونه سقوط کرد؟ در پاسخ به این سئوال، برخی از رفورمیست ها به این نتیجه رسیدند که دلیل افول جنبش، عدم تمایل طبقه متوسط به پرداختن هزینه های اعتراض بوده است.
به این جملات دقّت کنید: «"جنبش سبز"، جنبش طبقه متوسط نبود، جنبش طبقه متوسط شد ... طبقه متوسط ایران، با همه ملاحظاتی که درباره مختصاتش برشمردیم، مانند "جنبش سبز"، گرفتار این تناقض است که می خواهد یک نظم سیاسی را به کلی تغییر دهد؛ بدون این که منافع مادی اش به مخاطره ای بیفتد و ساختار اقتصادی و اجتماعی دست بخورد ... فانتزی های مدرن و سبک زندگی طبقه مورد بحث، با تداوم ساختار کنونی طبقاتی، ارزانتر به دست می آید و قمار بر سر شعار آزادی و واقعیت رفاه ساده، زندگی را برایش دشوار می کند. آن طبقه‌ای می‌تواند کارگزار تغییر باشد که منافع و حتی حیات خود را در گروی بر هم زدن نظم کنونی دریابد ... او است که ای بسا، از خلال رهاسازی خود، بتواند کارگزار رهایی همه شود».بنابر این، سرمایه گذاری اصلاح طلبان تندرو برای شرکت دادن طبقات فرودست و محروم به خیزش اجتماعی مطلوبشان، در دستور کار قرار گرفت. این پروژه، از خارج مرزها نیز حمایت می شود، زیرا اعمال تحریم های بانکی- نفتی و عملیات روانی گسترده روی آنها؛ حمایت مستقیم از ایجاد شکاف بین «جمهوری اسلامی» و مستضعفین جامعه است.

چندی پیش، «روزنامه اصلاح طلب اعتماد» - به مدیرمسئولی الیاس حضرتی- طیّ یادداشت مهمّی در صفحه نخست خود، مکمل بودن خیزش طبقه متوسط شهری و تحرّک طبقه محرومین را مورد تأکید قرار داد و نوشت: «انقلاب ها را متوسطين بر مي انگيزانند و محرومان پيروز مي كنند. تا محرومان نجنبند، هيچ انقلابي به وقوع نمي پيوندد و تا متوسطين نباشند؛ جز شورش حاصل نمي شود. متوسطين اغلب به اصلاح مي انديشند و محرومان ناگهان همه چيز را زير رو مي كنند».

تحلیل روزنامه اعتماد- مکمل بودن خیزش روشنفکری و خیزش توده های مستضعف

نویسنده در ادامه، به اصلاح طلبان چنین تجویز می کرد که بدون هیچ فرصت سوزی، شعارهای عدالتخواهانه را مورد توجّه قرار دهند: «مستضعفان به دلايل مختلف، صبر زيادي از خود بروز مي دهند و تجويز هر مسكّني براي مدّت ها پاسخ مثبت مي گيرد! ... امّا اينك، «دولت تدبير و اميد» ... ناگزير از توجّه ويژه به مستضعفين است ... ما درست لب مرز طاقت و تحمّل محرومان قرار گرفته ايم و اگر نهادهاي حكومتي هم، حسّاسيت اين شرايط را درك نكنند؛ اين دولت تنها نيست كه مورد شماتت قرار خواهد گرفت. اگر پابرهنگان آخرين روزنه هاي اميدشان از دست رود، جان پُربلا مي كنند، ‌تر و خشك با هم خواهد سوخت. اصلاح طلبان در اين ميان، نقش ويژه اي دارند».

در میان طبقات مستضعف، بهترین گزینه "جنبش کارگری" بود، شاید به سه دلیل، کارگران از میان دیگر اقشار مستضعف گزینش شدند: 1- این جامعه آسیب پذیرترین قشر در برابر نوسانات تورّمی حاصل از شوک ارزی در سال 1391 ه.ش بوده است، 2- مطالبات صنفی کارگران از نظر عامّه مردم، توجیه پذیر است و 3- جنبش کارگری بدلیل وجود معضلات عدیده در موقعیت مرگ- حیات قرار دارد و بیشتر آمادگی دارد تا هزینه ها را بپردازد.

تا پیش از این، جنبش کارگری در ایران، بدلایل مختلف این توانایی را داشته که گروه های سیاسی را از خود دور نگاه دارد، این نکته مهمّی است که عموماً اصناف کارگری ایران؛ برای نتیجه بخش بودن مطالبات صنفی شان، از حواشی سیاسی پرهیز می کنند. علیرغم اینکه این نقطه ای مثبت به شمار می آید، برخی از عناصر سیاسی سعی می کنند، جامعه کارگری را از این موقعیت تهی کنند. اینکه، بعضی تلاش هایی را برای جوش دادن "جنبش دانشجویی طبقه متوسط" به "جنبش کارگری طبقه مستضعف" شروع کرده اند؛ بازی با آتش است.

جنبش دانشجویی بعد از انقلاب اسلامی، خیلی زود به مسائل و درگیری های سیاسی نزدیک شد. کارکرد اصلی جنبش دانشجویی، صراحت لهجه و ورود مستقیم به درگیری های سیاسی، بدون ایجاد تبعات امنیتی است، به این معنا که اغلب، جایگاهش نقد سیاسی مصرّح است. از سوی دیگر، مشخّصه اصلی اصناف کارگری، توجّه به مطالبات اقتصادی و معیشتی است که عمدتاً نه علیه دولت و نظام حاکمه که علیه کارفرمایان، بروز می یابد و مثلاً از بستن خیابان ها و تجمّع ابایی ندارد. در ایران، حاکمیت نقش داوری در دعاوی بین کارگر و کارفرما را بازی می کند، بنابر این تحرّکات کارگری تا زمانیکه به مخدوش شدن منافع عمومی نینجامیده؛ به ضرر حکومت منجر نمی شود.

ولی وقتی این دو را با هم تلفیق کنید، یک موجودیت جدید و خطرناک حاصل می شود. در چنین جنبشی، نمایندگان طبقه متوسط (دانشجویان) در قامت مغز متفکر خیزش، سوگیری سیاسی را با صراحت و بدون رعایت مصالح تعیین می کنند و نمایندگان طبقه محرومین (کارگران) که بدلیل شرایط معیشتی، مسائل برایشان بصورت مرگ- حیات بروز می کند؛ نقش پیاده نظام و عملیاتی پیدا می کنند که حاضرند از خطوط قرمز عبور کنند و هزینه آن را نیز در صورت لزوم بپردازند.

از سوی دیگر، بیشتر اوقات عامّه مردم، دانشجویان اغتشاش گر را بدلیل نامنطبق بودن شعارهای آنان مانند آزادی های فردی و حقوق بشر با مطالبات مردمی؛ نکوهش می کنند و از همراهی آنان طفره می روند، این مواقع جمله معروفی را از مردم می شنوید: "اعتراض از روی شکم سیری". به همین موازات، عامّه مردم وقتی با یک اعتصاب کارگری برای اخذ حقوق معوّقه شان از یک کارفرما روبرو می شوند، آنها را نکوهش نمی کنند؛ زیرا آنان را در این حرکت تا زمانیکه به ساختارشکنی منجر نشده، محقّ می دانند، اینجا هم معمولاً یک جمله معروف هست: "حق دارند". دولت هم در شرایط عادّی با تحرّکات صنفی غیرامنیتی، مخالفتی ندارد و مشکل را از طریق، مهار هوشمندانه، قضاوت یا ریش سفیدی و حمایت در قالب ایجاد تسهیلات، حل می کند.

بنابر این، وقتی گروه های دانشجویی فتنه گر، در پوشش مطالبات صنفی کارگران وارد یک عرصه شهری شوند، برخورد با آنها هم توسّط دولت سخت و پیچیده می شود و هم قضاوت و تمییز مسائل توسّط مردم بدلیل ایجاد پوشش دشوار می شود. این خطرناک است.

چندی پیش، یک سایت کارگری ضدانقلاب، در مطلب مفصّلی توضیح داد که چطور می توان از جنبش کارگری برای در هم شکستن سکوت دانشجویان متمایل به براندازی بهره برد و نوشت: «جوهر مبارزه کارگران بدلیل آنکه در مقابل سرمایه داران قرار دارند و منافع دوطرف در تضاد کامل با یکدیگر و بناچار "آنتاگونیستی" است، انقلابی بوده و این تضاد باید سرانجام با تغییر نظام همراه گردد. امّا دانشجویان بدلیل دانشی که فرا می گیرند، خواستار تغییر و اصلاح بوده و لذا مبارزه آنها جوهر دموکراتیک داشته و چون بیشتر آنها مشکل امرار معاش ندارند، در نتیجه ناچار نیستند که همواره دست به تقابل با نظام بزنند. در حقیقت روشنفکران انقلابی هستند که از ماهیت کار و سرمایه آگاه شده و در مبارزه برای تغییر جامعه باید با کارگران متّحد شوند. این تقابل است که مسئولان یک نظام سرمایه داری را وادار می کند از طریق نیروهای امنیتی و دیگر بافت های خود، این اتّحاد را درهم شکنند و اجازه ندهند تا چنین تشکیلات مستقلی شکل گیرد»


اخیراً نیز «وزیر محترم کار، رفاه و امور اجتماعی» که عمده سابقه کاری اش در حوزه فعّالیت های امنیتی بوده، از یک پیش بینی گفت: «تا زمانيكه نخبگان سياسي كشور با بخش خصوصي پيوند نداشته باشند، كشور و اقتصاد آن پيش نخواهد رفت. اين را كسي مي گويد كه در اينباره مطالعات كافي داشته است ... جنبش دانشجويي كه در گذشته و در حال شاهد آن هستيم وخواسته هاي سياسي دارند، در آينده اي نه چندان دور در درون محيط هاي كاري مستقر خواهند شد ... كارگران آينده واجد شرايط خاصّي هستند و فقط خواسته هاي صنفي را دنبال نمي كنند».

خبر روزنامه اعتماد از سیاسی شدن جنبش کارگری

خیلی ها نمی دانند که این اظهارات «علی ربیعی»، آیا فقط یک پیش بینی از روی خبرگی بود یا آیا مسئله پیچیده تری هم هست؟ امّا یک مسئله بسیار مهم در هاله ای از شک قرار گرفته، اینکه چرا اصلاح طلبان تندرو، اشتیاق زاید الوصفی به «وزارت کار» و «وزارت علوم» نشان دادند و اینکه چرا فرموله کردنِ وقایع اجتماعی بواسطه تحلیل های طبقاتی برگرفته از تفکرات مارکسیستی دوباره رواج یافته است؟ جریانی خزنده و صبور، تحریک و جهت دهیِ جنبش کارگری را بعنوان یک پروژه جدید و راهبردی دنبال می کند، جنبشی که بوسیله ارتباط گیری با محافل تندروی دانشجویی؛ شکل جدیدی از اعتراضات را بوجود خواهد آورد.

بگذارید عمق ماجرا بی پرده بیان شود، برخی از متفکرین اصلاح طلب، تعریف تاریخی خاصّی از اوج گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ه.ش دارند. آنها عموماً متأثّر از کتاب معروفِ «ایران میان دو انقلاب»  «یرواند آبراهیمیان»- استاد ایرانی- ارمنی تاریخ در «کالج باروک» در «دانشگاه نیویورک سیتی»- هستند. کتابی که بیشتر از آنکه انقلاب اسلامی ایران را از دریچه مذهب و نقش روحانیت بازیابی کند، آن را از دریچه تحقیقات طبقاتی ارزیابی می کند.

کتاب ایران بین دو انقلاب

کتاب اخیر آبراهیمیان: خمینیسم، جستارهایی بر جمهوری اسلامی

اینجا یک رهیافت و ادّعای نهایی وجود دارد، اینکه شاه توانست خرده اعتراضات چندهزار نفری و به هم تنیده طبقه متوسط سنتی (بازاریان و روحانیون) و طبقه متوسط مدرن (کارمندان و روشنفکران) را طیّ نیمه دوم 1356 ه.ش از طریق انواع سرکوب خاموش کند. درست وقتی که رژیم شاهنشاهی از عملکرد دستگاه مخوف امنیتی خود مطمئن شد و احساس کرد که اعتراضات قابل کنترل هستند، دوباره شروع به گسترش سیاست های توسعه ای اش کرد که به ضعیف تر و ناراضی تر شدن طبقه محروم و کارگری انجامید. موج دوم انقلاب اینبار با حضور طبقات محروم تر از جمله کارگرها که بدلیل معضلات معیشتی بود، اقدامات طبقه متوسط مدرن و سنّتی را تکمیل کرد.

واقعاً متأسّفیم که برخی از فتنه گران در حال حاضر همین عقیده را دنبال می کنند. بر این اساس، آنها مدّعی هستند که «جمهوری اسلامی» توانسته اعتراضات طبقه متوسط شهری که در سال 1388 ه.ش بوقوع پیوست را مهار کند؛ اگر این حرکت بار دیگر بواسطه حضور طبقات مستضعف و توده ای تکمیل شود، پیروزی بدست خواهد آمد.

بنابر این، یادتان بیاید وقتی که «اوباما» در «سازمان ملل» ادّعا کرد که آمریکا در پی براندازی در ایران نیست، تا چه حدّی همه مردم دنیا را فریب داده است. بخشی از اصرار آمریکا برای حفظ ساختار اصلی تحریم ها که بصورت سلسله وار مطرح می شود و گفته می شود که فقط مسکّن های جزئی هدفمند برای ایران وجود دارد؛ برای تکمیل جنبش اعتراضی 88 (فتنه) است. «نتانیاهو» چندی پیش گفت که ایجاد تأخیر در مذاکرات ایران و آمریکا، فرصتی برای اسرائیل است، او این را برای ترس از بمب هسته ای ایران نگفت؛ بلکه به این دلیل گفت که معتقدند، در صورت حفظ ساختار اصلی تحریم ها، اقتصاد ایران حدّاکثر تا یکسال دیگر فرو خواهد پاشید و توده های مردمی ناراضی به خیزش روشنفکران دگراندیش الصّاق خواهند شد.

چند وقتی می شود که اصلاح طلبان با بازخوانی تجربه موفقیت آمیز "ائتلاف عارف- روحانی" در انتخابات اخیر، در جهت ساخت "جبهه های مدنی برای مطالبات فراگیر مدنی" حرکت می کنند.جنبش دوقلوی کارگری - دانشجویی نیز برای ساخت یک جبهه مدنی بزرگ، قدرت فوق العاده ای دارد. "جنگ روانی"ِ این بازی دو سالی هست که شروع شده، وقتی همه مشکلات معیشتی به تحریم ها گره زده شد و راه حلّ رفع تحریم ها به رابطه با آمریکا ارتباط یافت. هم اکنون، برچسب سازی ها برای آنکه منتقدین داخلی رابطه با آمریکا تحت عنوان  "بسیجیان اقتصادی" و منتفع از تحریم ها معرّفی شوند؛ نیز کلید خورده است؛ سخت است که باور کنیم، ولی باور کنید که سناریوی آمریکایی ها و فتنه گران داخلی برای پیشبُرد گام های بعدی بازی ادامه دارد.


برچسب ها: پروژه ، ناآرام ، جنبش
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.