تحلیل روزنامه اعتماد- مکمل بودن خیزش روشنفکری و خیزش توده های مستضعف
نویسنده در ادامه، به اصلاح طلبان چنین تجویز می کرد که بدون هیچ فرصت سوزی، شعارهای عدالتخواهانه را مورد توجّه قرار دهند: «مستضعفان به دلايل مختلف، صبر زيادي از خود بروز مي دهند و تجويز هر مسكّني براي مدّت ها پاسخ مثبت مي گيرد! ... امّا اينك، «دولت تدبير و اميد» ... ناگزير از توجّه ويژه به مستضعفين است ... ما درست لب مرز طاقت و تحمّل محرومان قرار گرفته ايم و اگر نهادهاي حكومتي هم، حسّاسيت اين شرايط را درك نكنند؛ اين دولت تنها نيست كه مورد شماتت قرار خواهد گرفت. اگر پابرهنگان آخرين روزنه هاي اميدشان از دست رود، جان پُربلا مي كنند، تر و خشك با هم خواهد سوخت. اصلاح طلبان در اين ميان، نقش ويژه اي دارند».
در میان طبقات مستضعف، بهترین گزینه "جنبش کارگری" بود، شاید به سه دلیل، کارگران از میان دیگر اقشار مستضعف گزینش شدند: 1- این جامعه آسیب پذیرترین قشر در برابر نوسانات تورّمی حاصل از شوک ارزی در سال 1391 ه.ش بوده است، 2- مطالبات صنفی کارگران از نظر عامّه مردم، توجیه پذیر است و 3- جنبش کارگری بدلیل وجود معضلات عدیده در موقعیت مرگ- حیات قرار دارد و بیشتر آمادگی دارد تا هزینه ها را بپردازد.
تا پیش از این، جنبش کارگری در ایران، بدلایل مختلف این توانایی را داشته که گروه های سیاسی را از خود دور نگاه دارد، این نکته مهمّی است که عموماً اصناف کارگری ایران؛ برای نتیجه بخش بودن مطالبات صنفی شان، از حواشی سیاسی پرهیز می کنند. علیرغم اینکه این نقطه ای مثبت به شمار می آید، برخی از عناصر سیاسی سعی می کنند، جامعه کارگری را از این موقعیت تهی کنند. اینکه، بعضی تلاش هایی را برای جوش دادن "جنبش دانشجویی طبقه متوسط" به "جنبش کارگری طبقه مستضعف" شروع کرده اند؛ بازی با آتش است.
جنبش دانشجویی بعد از انقلاب اسلامی، خیلی زود به مسائل و درگیری های سیاسی نزدیک شد. کارکرد اصلی جنبش دانشجویی، صراحت لهجه و ورود مستقیم به درگیری های سیاسی، بدون ایجاد تبعات امنیتی است، به این معنا که اغلب، جایگاهش نقد سیاسی مصرّح است. از سوی دیگر، مشخّصه اصلی اصناف کارگری، توجّه به مطالبات اقتصادی و معیشتی است که عمدتاً نه علیه دولت و نظام حاکمه که علیه کارفرمایان، بروز می یابد و مثلاً از بستن خیابان ها و تجمّع ابایی ندارد. در ایران، حاکمیت نقش داوری در دعاوی بین کارگر و کارفرما را بازی می کند، بنابر این تحرّکات کارگری تا زمانیکه به مخدوش شدن منافع عمومی نینجامیده؛ به ضرر حکومت منجر نمی شود.
ولی وقتی این دو را با هم تلفیق کنید، یک موجودیت جدید و خطرناک حاصل می شود. در چنین جنبشی، نمایندگان طبقه متوسط (دانشجویان) در قامت مغز متفکر خیزش، سوگیری سیاسی را با صراحت و بدون رعایت مصالح تعیین می کنند و نمایندگان طبقه محرومین (کارگران) که بدلیل شرایط معیشتی، مسائل برایشان بصورت مرگ- حیات بروز می کند؛ نقش پیاده نظام و عملیاتی پیدا می کنند که حاضرند از خطوط قرمز عبور کنند و هزینه آن را نیز در صورت لزوم بپردازند.
از سوی دیگر، بیشتر اوقات عامّه مردم، دانشجویان اغتشاش گر را بدلیل نامنطبق بودن شعارهای آنان مانند آزادی های فردی و حقوق بشر با مطالبات مردمی؛ نکوهش می کنند و از همراهی آنان طفره می روند، این مواقع جمله معروفی را از مردم می شنوید: "اعتراض از روی شکم سیری". به همین موازات، عامّه مردم وقتی با یک اعتصاب کارگری برای اخذ حقوق معوّقه شان از یک کارفرما روبرو می شوند، آنها را نکوهش نمی کنند؛ زیرا آنان را در این حرکت تا زمانیکه به ساختارشکنی منجر نشده، محقّ می دانند، اینجا هم معمولاً یک جمله معروف هست: "حق دارند". دولت هم در شرایط عادّی با تحرّکات صنفی غیرامنیتی، مخالفتی ندارد و مشکل را از طریق، مهار هوشمندانه، قضاوت یا ریش سفیدی و حمایت در قالب ایجاد تسهیلات، حل می کند.
بنابر این، وقتی گروه های دانشجویی فتنه گر، در پوشش مطالبات صنفی کارگران وارد یک عرصه شهری شوند، برخورد با آنها هم توسّط دولت سخت و پیچیده می شود و هم قضاوت و تمییز مسائل توسّط مردم بدلیل ایجاد پوشش دشوار می شود. این خطرناک است.
چندی پیش، یک سایت کارگری ضدانقلاب، در مطلب مفصّلی توضیح داد که چطور می توان از جنبش کارگری برای در هم شکستن سکوت دانشجویان متمایل به براندازی بهره برد و نوشت: «جوهر مبارزه کارگران بدلیل آنکه در مقابل سرمایه داران قرار دارند و منافع دوطرف در تضاد کامل با یکدیگر و بناچار "آنتاگونیستی" است، انقلابی بوده و این تضاد باید سرانجام با تغییر نظام همراه گردد. امّا دانشجویان بدلیل دانشی که فرا می گیرند، خواستار تغییر و اصلاح بوده و لذا مبارزه آنها جوهر دموکراتیک داشته و چون بیشتر آنها مشکل امرار معاش ندارند، در نتیجه ناچار نیستند که همواره دست به تقابل با نظام بزنند. در حقیقت روشنفکران انقلابی هستند که از ماهیت کار و سرمایه آگاه شده و در مبارزه برای تغییر جامعه باید با کارگران متّحد شوند. این تقابل است که مسئولان یک نظام سرمایه داری را وادار می کند از طریق نیروهای امنیتی و دیگر بافت های خود، این اتّحاد را درهم شکنند و اجازه ندهند تا چنین تشکیلات مستقلی شکل گیرد»
اخیراً نیز «وزیر
محترم کار، رفاه و امور اجتماعی» که عمده سابقه کاری اش در حوزه فعّالیت های
امنیتی بوده، از یک پیش بینی گفت: «تا زمانيكه نخبگان سياسي كشور با بخش خصوصي پيوند
نداشته باشند، كشور و اقتصاد آن پيش نخواهد رفت. اين را كسي مي گويد كه در اينباره
مطالعات كافي داشته است ... جنبش دانشجويي كه در گذشته و در حال شاهد آن هستيم وخواسته
هاي سياسي دارند، در آينده اي نه چندان دور در درون محيط هاي كاري مستقر خواهند شد
... كارگران آينده واجد شرايط خاصّي هستند و فقط خواسته هاي صنفي را دنبال نمي كنند».
خبر روزنامه اعتماد از سیاسی شدن جنبش کارگری
خیلی ها نمی دانند که این اظهارات «علی ربیعی»، آیا فقط یک پیش بینی از روی خبرگی بود یا آیا مسئله پیچیده تری هم هست؟ امّا یک مسئله بسیار مهم در هاله ای از شک قرار گرفته، اینکه چرا اصلاح طلبان تندرو، اشتیاق زاید الوصفی به «وزارت کار» و «وزارت علوم» نشان دادند و اینکه چرا فرموله کردنِ وقایع اجتماعی بواسطه تحلیل های طبقاتی برگرفته از تفکرات مارکسیستی دوباره رواج یافته است؟ جریانی خزنده و صبور، تحریک و جهت دهیِ جنبش کارگری را بعنوان یک پروژه جدید و راهبردی دنبال می کند، جنبشی که بوسیله ارتباط گیری با محافل تندروی دانشجویی؛ شکل جدیدی از اعتراضات را بوجود خواهد آورد.
بگذارید عمق ماجرا بی پرده بیان شود، برخی از متفکرین اصلاح طلب، تعریف تاریخی خاصّی از اوج گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ه.ش دارند. آنها عموماً متأثّر از کتاب معروفِ «ایران میان دو انقلاب» «یرواند آبراهیمیان»- استاد ایرانی- ارمنی تاریخ در «کالج باروک» در «دانشگاه نیویورک سیتی»- هستند. کتابی که بیشتر از آنکه انقلاب اسلامی ایران را از دریچه مذهب و نقش روحانیت بازیابی کند، آن را از دریچه تحقیقات طبقاتی ارزیابی می کند.
کتاب ایران بین دو انقلاب
کتاب اخیر آبراهیمیان: خمینیسم، جستارهایی بر جمهوری اسلامی
اینجا یک رهیافت و ادّعای نهایی وجود دارد، اینکه شاه توانست خرده اعتراضات چندهزار نفری و به هم تنیده طبقه متوسط سنتی (بازاریان و روحانیون) و طبقه متوسط مدرن (کارمندان و روشنفکران) را طیّ نیمه دوم 1356 ه.ش از طریق انواع سرکوب خاموش کند. درست وقتی که رژیم شاهنشاهی از عملکرد دستگاه مخوف امنیتی خود مطمئن شد و احساس کرد که اعتراضات قابل کنترل هستند، دوباره شروع به گسترش سیاست های توسعه ای اش کرد که به ضعیف تر و ناراضی تر شدن طبقه محروم و کارگری انجامید. موج دوم انقلاب اینبار با حضور طبقات محروم تر از جمله کارگرها که بدلیل معضلات معیشتی بود، اقدامات طبقه متوسط مدرن و سنّتی را تکمیل کرد.
واقعاً متأسّفیم که
برخی از فتنه گران در حال حاضر همین عقیده را دنبال می کنند. بر این اساس، آنها
مدّعی هستند که «جمهوری اسلامی» توانسته اعتراضات طبقه متوسط شهری که در سال 1388
ه.ش بوقوع پیوست را مهار کند؛ اگر این حرکت بار دیگر بواسطه حضور طبقات مستضعف و
توده ای تکمیل شود، پیروزی بدست خواهد آمد.
بنابر این، یادتان بیاید وقتی که «اوباما» در «سازمان ملل» ادّعا کرد که آمریکا در پی براندازی در ایران نیست، تا چه حدّی همه مردم دنیا را فریب داده است. بخشی از اصرار آمریکا برای حفظ ساختار اصلی تحریم ها که بصورت سلسله وار مطرح می شود و گفته می شود که فقط مسکّن های جزئی هدفمند برای ایران وجود دارد؛ برای تکمیل جنبش اعتراضی 88 (فتنه) است. «نتانیاهو» چندی پیش گفت که ایجاد تأخیر در مذاکرات ایران و آمریکا، فرصتی برای اسرائیل است، او این را برای ترس از بمب هسته ای ایران نگفت؛ بلکه به این دلیل گفت که معتقدند، در صورت حفظ ساختار اصلی تحریم ها، اقتصاد ایران حدّاکثر تا یکسال دیگر فرو خواهد پاشید و توده های مردمی ناراضی به خیزش روشنفکران دگراندیش الصّاق خواهند شد.
چند وقتی می شود که اصلاح طلبان با بازخوانی تجربه موفقیت آمیز "ائتلاف عارف- روحانی" در انتخابات اخیر، در جهت ساخت "جبهه های مدنی برای مطالبات فراگیر مدنی" حرکت می کنند.جنبش دوقلوی کارگری - دانشجویی نیز برای ساخت یک جبهه مدنی بزرگ، قدرت فوق العاده ای دارد. "جنگ روانی"ِ این بازی دو سالی هست که شروع شده، وقتی همه مشکلات معیشتی به تحریم ها گره زده شد و راه حلّ رفع تحریم ها به رابطه با آمریکا ارتباط یافت. هم اکنون، برچسب سازی ها برای آنکه منتقدین داخلی رابطه با آمریکا تحت عنوان "بسیجیان اقتصادی" و منتفع از تحریم ها معرّفی شوند؛ نیز کلید خورده است؛ سخت است که باور کنیم، ولی باور کنید که سناریوی آمریکایی ها و فتنه گران داخلی برای پیشبُرد گام های بعدی بازی ادامه دارد.