خود درگیری و زوال رهبری آمریکا

این روز‌ها نفتکش‌های ایرانی بدون توجه به تحریم‌ها و تهدید‌های آمریکا یکی پس از دیگری در سواحل ونزوئلا پهلو می‌گیرند، اتفاقی که واکنش‌های بین‌المللی فراوانی را در عرصه جهانی برانگیخته است.

خود درگیری و زوال رهبری آمریکابه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در یادداشتی به قلم «محمد عماد اعرابی» آمده است: زمانی یکی از دیپلمات‌های کهنه‌کار آمریکا پس از بازنشستگی‌اش گفت: «اگر تیشه به ریشه خودمان نزنیم، هیچ کشوری نخواهد توانست برای ایفای نقش محوری در جهان در جایگاهی بهتر از آمریکا قرار بگیرد.

ما همچنان قادر خواهیم بود کشتی خود را از میان جریانات پیچیده ژئوپولتیک در قرن بیستم به پیش برانیم.»، اما ظاهرا این خوش‌بینانه‌ترین تحلیلی بود که می‌شد از شرایط آینده ایالات متحده آمریکا ارائه داد.

دهه آخر قرن بیستم شاید برای آمریکا سرمستی ناشی از رهبری جهان با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی را به همراه داشت، اما دهه آغازین قرن بیست و یکم برای این کشور چندان خوشایند نبود و البته شروع سومین دهه از این قرن تا کنون یک کابوس وحشتناک برای آمریکا بوده است.

کشوری که مورد هیچ تهدید نظامی‌ای قرار نگرفته، هیچ تحریمی‌بر آن اعمال نشده و هیچ شبکه گسترده تبلیغاتی از جانب قدرت‌های رقیبش به عملیات روانی و رسانه‌ای علیه آن اقدام نکرده؛ بدون کوچک‌ترین دخالت خارجی این روز‌ها در یکی از ملتهب‌ترین و شکننده‌ترین دوران تاریخ خود به سر می‌برد. آمریکا امروز بیش از هر زمان دیگری گرفتار خود شده است. شاید بتوان گفت این کشور «تیشه به ریشه خود می‌زند.»

ویروس کوچکی که تا همین چند ماه پیش توسط عالی‌ترین مقامات آمریکا جدی گرفته نمی‌شد، معضلات بزرگی برای این کشور آفریده است. شمار قربانیان کرونا در این کشور از ۱۰۰ هزار نفر فراتر رفته است. فقط در هفته گذشته بیش از ۲ میلیون نفر شغل خود را از دست دادند و در سه ماه گذشته از هرچهار آمریکایی یک نفر بیکار شده است. بدین‌ترتیب شمار بیکار شدگان توسط کرونا در آمریکا به بیش از ۴۰ میلیون نفر رسید.

اتفاقی که طبق گزارش شبکه تلویزیونی CNN حتی پس از جنگ دوم جهانی نیز چنین بیکاری گسترده‌ای رقم نخورده بود! نشریه آلمانی‌اشپیگل مدیریت ایالات متحده در بیماری کرونا را «فاجعه‌آمیز» خواند و آمریکا را در شرف یک «سقوط اقتصادی بی‌سابقه» توصیف کرد.

دولت آمریکا نه در عرصه جهانی که حتی در رهبری امور داخلی خود برای حمایت از مردمانش ناکام مانده و این همان نکته‌ای است که الیزابت وارن، سناتور ایالت ماساچوست در مجلس سنای این کشور مورد توجه قرار داد و نوشت: «پاسخ دونالد ترامپ به این بیماری همه‌گیر، یک شکست در رهبری، سیاست و اخلاق بوده است.»

آمریکا هنوز با کرونا دست به‌گریبان است که یک‌بار دیگر نژادپرستی نهادینه شده در این کشور آتش خشم شهروندانش را شعله‌ور کرد. مینیاپولیس پس از اعتراضات شهروندانش به قتل تأسف‌آور یک سیاه‌پوست توسط پلیس به شهری جنگ زده شباهت پیدا کرده و دامنه اعتراضات به رفتار پلیس از این شهر فراتر رفته و به شهر‌ها و ایالت‌های دیگر آمریکا کشیده شده است. طبق آمار‌ها پلیس آمریکا سالانه بیش از ۱۰۰۰ نفر را در این کشور به قتل می‌رساند که اکثر آن‌ها از شهروندان سیاه‌پوست هستند.

این روز‌ها خشم مردم مینیاپولیس یادآور اعتراضات ۶ سال پیش در شهر فرگوسن آمریکاست. ۹ آگوست ۲۰۱۴ پلیس در حالی به مایکل براون نوجوان سیاه‌پوست اهل فرگوسن در ایالت میسوری شلیک کرد و او را به قتل رساند که دستانش را به نشانه تسلیم بالاگرفته بود و داد می‌زد: «شلیک نکنید.» و اکنون گردن یک سیاه‌پوست دیگر به نام جورج فلوید در حالی زیر زانوی افسر آمریکایی فشرده می‌شد که او فریاد می‌زد: «نمی‌توانم نفس بکشم.»

خشونت پلیس نسبت به سیاه‌پوستان در حالی است که چند سال پیش مشخص شد بخشی از پلیس آمریکا در تمرین‌های تیراندازی از عکس سیاهپوستان به‌عنوان سیبل استفاده می‌کند. واقعیتی که نشان می‌داد تبعیض نژادی امری رایج در میان بخشی از نیرو‌های امنیتی و انتظامی ایالات متحده آمریکاست و همین امر خشم مردم را برانگیخته است. حالا از لس‌آنجلس تا نیویورک و از دالاس تا واشنگتن و آتلانتا معترضین به خیابان آمده و با پلیس درگیر شده‌اند. در مینیاپولیس چند ساختمان پلیس به آتش کشیده شده و در این شهر مقررات منع آمد و رفت (حکومت نظامی) اعلام شده است.

شرایط شکننده اجتماعی در آمریکا به حدی است که دیگر رئیس‌جمهور این کشور نیز زبان به انتقاد گشوده است. دونالد ترامپ در یکی از آخرین اظهارنظرات خود پیرامون اوضاع آمریکا نوشت: «کشور ما کاملاً در حال از هم گسستگی است و با رهبری و مدیریت در واشنگتن انتظار این دست از آشوب و غارت را در جا‌های دیگر آمریکا نیز باید داشته باشیم.»

دولت آمریکا شاهد یک «خود درگیری» گسترده در قلمرو حکمرانی خود است. امری که به وضوح نشان می‌دهد این دولت از رهبری مردم خود عاجز است و مسلما این عجز در عرصه جهانی بیشتر از این خواهد بود. احتمالا به همین دلیل و با مشاهده همین رویداد‌ها بود که جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پیام تصویری خود به کنفرانس سفیران آلمان گفت: «تحلیل‌گران مدت‌هاست درباره پایان سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت می‌کنند. این اکنون در مقابل چشمان ما اتفاق می‌افتد.» شاید این صریح‌ترین اظهارنظر یک مقام بلند پایه اروپایی باشد که از پایان عصر رهبری آمریکا سخن می‌گوید. برای اعتبارسنجی بیشتر سخنان بورل در اعلام پایان عصر رهبری آمریکا بد نیست به یک مقایسه تاریخی مختصر بپردازیم.

سی سال پیش از این در آگوست ۱۹۹۰ تنها بیست و چهار ساعت پس از حمله صدام به کویت، وزیر خارجه وقت آمریکا توانست شوروی رام شده در جنگ سرد را مجاب کند که علیه عراق موضع‌گیری و حمله به کویت را محکوم کند. کاری که ادوارد شواردنادزه ۳ آگوست ۱۹۹۰ طی مصاحبه با خبرنگاران در فرودگاه ونوکوف انجام داد. پس از آن فقط یازده روز لازم بود تا جیمز بیکر (وزیر خارجه وقت آمریکا) در سفر به کشور‌های متحد آمریکا در آسیا و اروپا ۵۰ میلیارد دلار جمع‌آوری کند؛ مبلغی که همه هزینه‌های عملیات طوفان صحرا علیه نیرو‌های رژیم بعث عراق را پوشش می‌داد.

در نهایت ارتش آمریکا در کمتر از ۵ روز از شروع حمله زمینی‌اش توانست ارتش صدام را به طور کامل از خاک کویت عقب براند و بوش (پدر) رئیس‌جمهور وقت آمریکا در نطقی مغرورانه پایان عملیات را اعلام کرد. حتی در حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ نیز آمریکا توانست با تکیه بر نفوذ و رهبری خود اجماع بین‌المللی موفقیت‌آمیزی را شکل دهد، هر چند بسیاری از مردم افغانستان حتی روح‌شان هم از حمله به برج‌های دوقولو خبر نداشت!

اما سال ۲۰۱۲ وضعیت آمریکا در مقایسه با این شرایط یک طنز تمام‌عیار بود. سی‌ام آگوست ۲۰۱۲ جان کری به درخواست کاخ سفید در اتاق معاهدات وزارت خارجه و در مقابل خبرنگاران بیانیه‌ای حماسی خواند و در آن اقدام نظامی آمریکا علیه سوریه را وعده داد. در حالی که همه منتظر بودند تا در تعطیلات آخر هفته اوباما فرمان حمله به سوریه را صادر کند، اما رئیس‌جمهور آمریکا علی‌رغم برنامه قبلی از این کار امتناع کرد وترجیح داد اقدامی انجام ندهد. واقعیت این بود که آن‌ها حتی نتوانستند قدیمی‌ترین متحد خود یعنی انگلستان را برای حمله به سوریه قانع کنند. آن روز‌ها دیپلمات‌های آمریکایی در گفتگو با متحدان‌شان برای شکل‌دهی به اجماعی بین‌المللی در حمله به سوریه یک جمله مشترک می‌شنیدند: «خودت دست به کار شو.»

کمتر از چند ماه پس از عملیات طوفان صحرا در سی‌ام اکتبر ۱۹۹۱ آمریکا توانست کنفرانس مادرید را برای برقراری گفتگو‌ها میان رژیم صهیونیستی و اعراب در حالی شکل دهد که کمتر کسی فکر می‌کرد چنین افرادی حتی بتوانند دور یک میز بنشینند. در یک سو نمایندگان فلسطین و سوریه و در سوی دیگر نمایندگان رژیم اشغال‌گر قدس در کنار دیگر رهبران عرب منطقه قرار داشتند. اما سال ۲۰۱۹ آنچه دولت آمریکا با صرف هزینه و زمان زیاد تحت عنوان «معامله قرن» در منامه برگزار کرد در مقایسه با کنفرانس مادرید یک شوخی کوچک بیشتر نبود! تشکیلات خودگردان به‌عنوان یکی از میانه‌روترین گروه‌های فلسطینی حاضر به شرکت در آن نشد و بسیاری از کشور‌های منطقه که برخی از آن‌ها از متحدان آمریکا محسوب می‌شدند این نشست را تحریم کردند.

افول چشم‌گیر آمریکا در دهه‌های گذشته واقعیتی غیرقابل انکار به‌نظر می‌رسد. هزینه فراوان جانی و مالی آمریکا در افغانستان و عواید اندک آن، شکست در اقناع افکار عمومی و اجماع‌سازی بین‌المللی برای حمله به عراق، رکود اقتصادی سال ٢٠٠٨، ناکامی در سوریه و... نقش رهبری جهانی آمریکا را در میان افکار عمومی این کشور باتردید جدی مواجه کرد. تردیدی که خود را با شعار «اول آمریکا» در کمپین انتخاباتی ترامپ و پیروزی آن نشان داد. به تعبیر ویلیام برنز، قائم‌مقام وزیر خارجه اسبق آمریکا: «انتخابات سال ۲۰۱۶ در آمریکا ثابت کرد دیگر کسی به رهبری آمریکا در عرصه جهانی اهمیت نمی‌دهد.»، اما اتفاقات روز‌های اخیر در مدیریت فاجعه‌آمیز بیماری کرونا و ناآرامی‌های اجتماعی در آمریکا، نشان می‌دهد این کشور در آغازین روز‌های دهه سوم از قرن بیست و یکم، نه تنها نقش رهبری‌اش در جهان که حتی برای رهبری در قلمرو حکمرانی خود نیز با چالش مواجه است.

این روز‌ها نفتکش‌های ایرانی بدون توجه به تحریم‌ها و تهدید‌های آمریکا یکی پس از دیگری در سواحل ونزوئلا پهلو می‌گیرند، اتفاقی که واکنش‌های بین‌المللی فراوانی را در عرصه جهانی برانگیخته است. دو هفته پیش باربارا اسلاوین یکی از کارشناسان اندیشکده شورای آتلانتیک با بررسی رفتار ایران و ناکارآمد خواندن سیاست «فشار حداکثری» آمریکا نوشت: «احتیاجی نیست مدرک دکتری روابط بین‌الملل داشته باشید تا بفهمید وقتی آمریکا تصمیم می‌گیرد، دیگر کسی از ما پیروی نمی‌کند!»

شاید خالی از لطف نباشد در آستانه سالگرد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رویدادی که امام (ره) آن را مبدأ انقلاب اسلامی مردم ایران نامید به این سوال فکر کنیم که سه دهه پیش، ایران اسلامی نوپا در چه شرایطی قرار داشت و ایالات متحده آمریکا به‌عنوان رهبر بلامنازع پس از جنگ سرد در چه وضعیتی؟ و امروز کدام یک تضعیف و کدام تقویت شده‌اند؟

منبع: کیهان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار