
باشگاه خبرنگاران جوان - لابوبو، در نگاه اول، چیزی فراتر از یک عروسک معمولی نیست؛ حتی برای بعضیها، ظاهر غیرمتعارفش با لبخند فراخ و چشمهایی که انگار چیزی از شبهای تاریک با خود دارند، بیشتر تداعیکننده وحشت است تا معصومیت. اما کافیست کمی در این ظاهر عجیب دقیق شوی تا بفهمی ماجرا پیچیدهتر از این حرفهاست؛ پشت آن چشمهای بزرگ، هم ردپای افسانههای اسکاندیناوی پیدا میشود، هم ردپای هنرمندی که میخواست قصهای تازه برای دنیای اسباببازی بنویسد.
لابوبو سال ۲۰۱۵ متولد شد اما راهش را از همان ابتدا آسان و صاف نیافت. جعبههای کور (blind box) شاید هیجان هدیه گرفتن را دوباره زنده کنند اما در عین حال، همین مدل عرضه، نقدهای زیادی هم برانگیخته است. هر بار خرید، شبیه بختآزمایی است؛ انگار مشتری باید بارها و بارها پول بدهد تا شاید مدل محبوبش را بالاخره گیر بیاورد. بسیاری این مدل را شکلی از «قمارِ بیسر و صدا» در دنیای کودکانه میدانند که بهسادگی جیب مخاطب را نشانه میرود، بدون آنکه تضمینی در کار باشد.
لابوبو یک پدیده است اما نه پدیدهای بینقص. درست است که بازارش با درآمد سالانهای سرسامآور از مرز ۱۷۰ میلیون دلار گذشته و رسانهها گاه از لابوبو تصویری رؤیایی میسازند اما واقعیت، ابعاد تاریکتری هم دارد. بازار سیاه و خرید و فروش نسخههای نایاب، قیمتهایی نجومی را رقم زدهاند؛ برای برخی خریداران، اشتیاق به مجموعهداری به وسواس تبدیل میشود. کم نیستند والدینی که با فشار فرزندانشان مجبور به هزینههای چندباره و بینتیجه میشوند. گاهی خود لذت کشف، زیر سایه استرس و اجبار به تکمیل کلکسیونها گم میشود.
لابوبو البته از لحاظ هنری و روایی کمنقص نیست. اگرچه طراحان تلاش کردهاند با الهام از عناصر طبیعت یا افسانههای کهن، به هر مجموعه معنا بدهند اما در عمل برای بسیاری از مخاطبان، این پیامها در پس ظاهر پرزرق و برق عروسکها گم میشود. بخش زیادی از مجموعهها، حتی اگر با شعارهای بزرگ عرضه شدهاند، خیلی زود در بازار مصرفگرایی گم میشوند. کافیست به موج تبلیغات و هجوم سلبریتیها مثل لیسا از بلکپینک نگاه کنیم؛ جایی که ذوق اصیل و خیالانگیز، اغلب قربانی هجوم سرمایه و شهرت میشود.
لابوبو با همه جاذبههایش، مشکلات دیگری هم دارد: موجودی محدود، افزایش حبابگونه قیمت در بازارهای غیررسمی و شبکهای از واسطهگران که سهم زیادی از سود را نصیب خود میکنند. حتی میان کلکسیونرها، بحث برسر اصالت، کپیکاری و ارزش واقعی این عروسکها همواره داغ است. جامعه طرفداران لابوبو، با همه خلاقیت و ارتباطاتش، گاهی تبدیل میشود به میدان نبردی میان سوداگران و دلباختگانِ واقعی.
اما شاید همین تضادهاست که لابوبو را به سوژهای ویژه بدل کرده. او نه فقط تصویری از خلاقیت و خیالپردازی معاصر است، آینهای است از جامعهای که مرز میان کودکانهترین اشتیاقها و بالغترین سوداگریها را گم کرده. اگر لابوبو را اسطوره مدرن بدانیم، این اسطوره، اسطورهای سراپا سفید نیست؛ گاه نماد اشتیاق به کشف و بازی، گاه بازتابگر چرخه بیپایان خرید، رقابت و حتی ناامیدی است.
لابوبو شاید یادمان بیاورد که حتی سادهترین اشیا، هرچقدر هم جذاب، بدون اندکی تردید و تأمل، به سادگی تبدیل به کالایی برای سود و مصرف میشوند. این عروسک عجیب، بیادعا و بینقاب، در بزنگاه میان رؤیا و واقعیت ایستاده؛ گاهی شادی میآورد، گاهی وسوسه و گاهی سؤال: واقعا دنبال چه هستیم؟ لبخند یک عروسک، یا تصویری از خودِ کودکانهمان که پشت جعبهای مخفی شده است؟
منبع: روزنامه هفت صبح