
باشگاه خبرنگاران جوان ؛ سارا بابایی _در سحرگاه نخستین حمله اسرائیل به خاک ایران، بسیاری در جهان انتظار داشتند با چند ضربه سهمگین، کشوری که سالها تحت تحریم، فشار اقتصادی و تهدیدات نظامی بوده، به زانو درآید. اما ایران نه تنها تسلیم نشد، بلکه در مقابل هجومی تمامعیار، قد برافراشت، مشتهای گرهکردهاش را بالا گرفت، و فریاد ایستادگی سر داد.
این مقاومت ۱۲ روزه، برای ناظران خارجی غافلگیرکننده بود، اما برای ما ایرانیان، آشنا. این خوی ایستادگی، پیشینهای ۸ ساله در دفاع مقدس دارد؛ همان زمانی که ایران، تنها در برابر ارتشی تا دندان مسلح ایستاد؛ ارتشی که نه تنها توسط صدام اداره میشد، بلکه پشتوانهاش دلارهای نفتی عربی، اطلاعات ماهوارهای غربی و تسلیحات شرقی-غربی بود. آن دوران، ملت ایران نه با تجهیزات مدرن بلکه با باور و ایمان جنگید؛ چیزی که در جنگ اخیر نیز تکرار شد.
نخستین پاسخ را باید در مفهوم مردممحوری دفاع یافت. وقتی مردم صحنهگردان اصلی میدان باشند، قدرت دشمن رنگ میبازد. در طول این ۱۲ روز، مردم ایران بار دیگر ثابت کردند امنیت کشورشان را با چیزی معامله نخواهند کرد. از جنوب خوزستان تا شمال تهران، از مرزهای غربی تا کوههای شرقی، صدای واحدی بلند بود: "ایستادگی میکنیم."
دانشجویان، پزشکان، کارگران، معلمان، بازاریان و حتی کودکان در پویشهای مردمی کمکرسانی، پشتیبانی و همدلی نقش ایفا کردند. جای جای ایران به یک پادگان مقاومت بدل شد. خانهها تبدیل به سنگر، دلها پر از غیرت، و میدانها مالامال از اشتیاق برای دفاع شدند.
در ۸ سال دفاع مقدس، اقوام مختلف ایرانی از ترک و کرد و لر گرفته تا بلوچ و عرب و فارس، در کنار هم ایستادند. جنگ با صدام، بهانهای شد برای دوباره کشف کردن هویت ایرانی؛ هویتی فراتر از قوم، زبان یا مذهب. این بار نیز، همین تجربه تکرار شد. اگرچه جنگ، ابتدا امنیت ملی را تهدید کرد، اما در پس پرده، همبستگی را تقویت نمود.
در روزهایی که راکتهای دشمن آسمان ایران را خط خطی کرده بود، دلها به هم نزدیکتر شد. حتی آنهایی که در برخی زمینهها با نظام یا سیاستها زاویه داشتند، بهخاطر ایران، در صف دفاع ایستادند.
این وحدت، گنجینهای است گرانبها. چیزی که بسیاری از کشورها با میلیاردها دلار هم نمیتوانند بهدست آورند. نه تبلیغات، نه زور، نه ترس؛ بلکه عشق به وطن، میراث مقاومت را زنده نگه داشت.
در کنار مردم، ارتش، سپاه و نیروهای مردمی نشان دادند که سالها خودکفایی دفاعی، حالا به بار نشسته است. موشکهایی که دقیق، نقطهزن و سریع عمل میکردند؛ سامانههایی که آسمان کشور را امن کردند؛ و پهپادهایی که در عمق دشمن نفوذ کردند، همه نشان از این دارد که ایران دیگر مصرفکننده امنیت نیست، بلکه تولیدکننده آن است.
در دفاع مقدس، ایران برای هر گلوله باید منتظر میماند. اما امروز، خود سازنده است. امروز، ایران نه تنها به قدرت بازدارندهای تبدیل شده، بلکه در عرصه جنگ نامتقارن، حرفی برای گفتن دارد. این واقعیت، دشمن را وادار به محاسبه مجدد کرده و معادلات منطقه را دگرگون ساخته است.
اگر در دهه ۶۰، صدای ایران تنها از رادیو و تلویزیون شنیده میشد، امروز هزاران ایرانی در شبکههای اجتماعی به صدای ملی تبدیل شدهاند. در طول این نبرد ۱۲ روزه، فضای مجازی به میدان جنگ نرم بدل شد. کاربران ایرانی با هشتگها، تصاویر، و گزارشهای لحظهبهلحظه، روایت رسمی دشمن را شکستند.
جنگ فقط در میدان نبود، بلکه در ذهنها و صفحهها نیز جاری بود. روایت مظلومیت و قدرت همزمان ایران، جهانی شد.
این پیروزی، با هزینه حاصل شد. شهدایی که بیادعا رفتند، مادرانی که فرزندانشان را راهی کردند، پرستارانی که شب و روز نداشتند، و کارگرانی که با حقوق کم، برای پایداری چرخ اقتصاد تلاش کردند.
وظیفه ما، زنده نگه داشتن یاد این ایثار است. نباید بگذاریم پس از پایان جنگ، گرد فراموشی بر این افتخار بنشیند.
مقاومت ۱۲ روزه، یک تمرین بود؛ تمرینی برای آنچه شاید در آینده رخ دهد. با جهانی متلاطم و دشمنانی که هنوز دندان تیز کردهاند، ایران باید همچنان آماده باشد. این آمادگی تنها نظامی نیست؛ آمادگی در آموزش، اقتصاد، فرهنگ، و سیاست داخلی نیز هست.
اگر همدلی این روزها به اقتصاد ما هم تسری یابد، اگر جوانان با انگیزه به صحنه تولید و نوآوری بیایند، اگر وحدت را حفظ کنیم، ایران فقط در جنگ پیروز نخواهد شد، بلکه در صلح نیز پیشتاز خواهد بود.