دهم شهریور ۱۳۶۵، در دل قاره‌ سیاه، هشتمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد برگزار شده بود، اجلاسی که رهبران بسیاری از کشورها هر یک با اندیشه‌ها و دغدغه‌های خود در آن گرد هم آمده بودند.

باشگاه خبرنگاران جوان - دهم شهریور ۱۳۶۵، هوای سیاسی جهان پر از التهاب بود. در دل قاره‌ سیاه، شهر هراره میزبان هشتمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد شده بود؛ اجلاسی که رهبران بسیاری از کشورها هر یک با اندیشه‌ها و دغدغه‌های خود در آن گرد هم آمده بودند.

در میان آن چهره‌ها، نگاه‌ها به سوی رئیس‌جمهور جوان ایران، آیت‌الله خامنه‌ای دوخته می‌شد. او در آن روزها نه فقط نماینده‌ کشوری جنگ‌زده و مقاوم، که نمادی از ایستادگی در برابر قدرت‌های جهانی بود. حضورش در هراره تنها یک سفر دیپلماتیک نبود؛ صدایی تازه در میان فریاد ملت‌هایی بود که نمی‌خواستند زیر پرچم سلطه‌گران زیست کنند.

در حاشیه‌ آن روزها، دیداری رقم خورد که در حافظه‌ تاریخ ماندگار شد؛ دیدار با مردی که درست در حیاط خلوت آمریکا انقلابی برپا کرده و حکومتی بنا نهاده بود که جهان غرب را به چالش کشیده بود؛ فیدل کاسترو. مردی با ریش‌های انبوه و نگاه آتشین که از ۱۹۵۹ تا دهه‌ها بعد، کوبا را بر مدار استقلال و سوسیالیسم چرخاند. او نماد مقاومت ضدآمریکایی بود؛ رهبر کوچک جزیره‌ای که صنایع و تجارت را ملی کرد و پرچم مبارزه با امپریالیسم را در دست گرفت.

آن لحظه وقتی آیت‌الله خامنه‌ای و کاسترو در کنار هم نشستند گویی دو جریان از دو سوی دنیا به هم پیوستند؛ یکی از خاورمیانه‌ای جنگ‌زده و دیگری از آمریکای لاتینی محاصره‌شده اما هر دو بر یک باور مشترک ایستاده بودند: اینکه استقلال بزرگ‌تر از هیاهوی قدرت‌هاست و ایستادگی تنها راه بقا.

در این تصویر اتاقی با مبل‌های روشن و میزی کوچک در میان، گلدانی از گل‌های صورتی روی میز و جمعی که با دقت به گفت‌وگویی جدی گوش سپرده‌اند. در یک سوی تصویر، رئیس‌جمهور وقت ایران آرام و متمرکز نشسته است؛ عبایی تیره بر دوش و عینکی که نور را بازمی‌تاباند. نگاهش جدی اما صمیمی‌ست انگار میان سخنانش بار مسئولیت ملتی را حمل می‌کند. در سوی دیگر، مردی با یونیفورم نظامی و محاسنی خاکستری تکیه بر صندلی داده است؛ فیدل کاسترو رهبر کوبا. او با دستان درهم‌ قفل‌ شده سراپا گوش است و گاه با تکان دادن سر سخن را دنبال می‌کند. نگاهش نشان می‌دهد که در این گفت‌وگو چیزی فراتر از دیپلماسی جریان دارد؛ اشتراک تجربه‌ مقاومت، داستان دو ملتی که هر کدام در گوشه‌ای از جهان زیر فشار قدرت‌های بزرگ راه استقلال را برگزیده‌اند و چهره‌های دیگر در عکس، اعضای هیئت ایرانی‌، قلم و دفتر در دست، مشغول یادداشت‌برداری چراکه هر کلمه برایشان سندی تاریخی‌ست.

صدای آن روزها هنوز در گوش تاریخ زنده است؛ صدایی که از هراره برخاست و به کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران و هاوانا رسید و پیامی داشت ساده اما پرمعنا: «جهان را می‌توان جور دیگری هم ساخت».

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار