
باشگاه خبرنگاران جوان - گزارشها حاکی از آن است که نتانیاهو میخواست از یک جنگ فرسایشی طولانی که رژیم صهیونیستی نمیتوانست آن را تحمل کند، اجتناب کند و از قبل به دنبال یک استراتژی خروج بود.
حمله رژیم صهیونیستی به ایران در ماه گذشته و بمباران تأسیسات هستهای کشورمان توسط آمریکا، که اولین حمله مستقیم آمریکا به خاک ایران بود، با هدف فلج کردن قابلیتهای استراتژیک تهران و تنظیم مجدد تعادل منطقهای انجام شد. از نظر نظامی، اینها دستاوردهای قابل توجهی بودند. اما نتوانستند نتیجه استراتژیکی را که رهبران رژیم صهیونیستی و آمریکا مدتها به آن امیدوار بودند، محقق کنند: فروپاشی نفوذ ایران و تضعیف جمهوری اسلامی.
در عوض، این رویارویی یک محاسبه اشتباه عمیقتر را آشکار کرد. قدرت ایران تنها بر اساس انگیزههای آنی یا نیروهای نیابتی آسیبپذیر ساخته نشده است. این قدرت غیرمتمرکز، از نظر ایدئولوژیک ریشهدار و برای دوام آوردن طراحی شده است. جمهوری اسلامی در حالی که آسیب دیده بود، سقوط نکرد و اکنون، ممکن است مصممتر و قویتر از قبل باشد.
سایت کانورسیشن در ادامه گزارش تحلیلی خود نوشت: «حمله اسرائیل - که "عملیات شیر در حال طلوع" نام گرفت - با حمله به سیستمهای راداری ایران آغاز شد و پس از آن حملات هوایی دقیقی به تأسیسات غنیسازی ایران و افسران ارشد نظامی و دانشمندان انجام شد. اسرائیل در دو روز اول تقریباً ۱.۴۵ میلیارد دلار آمریکا (۱.۰۶ میلیارد پوند) هزینه کرد و در هفته اول حملات به ایران، هزینهها به ۵ میلیارد دلار آمریکا رسید و هزینههای روزانه ۷۲۵ میلیون دلار آمریکا بود: ۵۹۳ میلیون دلار آمریکا برای عملیات تهاجمی و ۱۳۲ میلیون دلار آمریکا برای دفاع و بسیج.
پاسخ ایران سریع بود. بیش از ۱۰۰۰ پهپاد و ۵۵۰ موشک بالستیک، از جمله انواع هدایتشونده دقیق و مافوق صوت. خطوط دفاعی اسرائیل نقض شد. زیرساختهای غیرنظامی مورد اصابت قرار گرفتند، بنادر بسته شدند و اقتصاد متوقف شد.
روز پس از حملات آمریکا، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با دونالد ترامپ در مورد آتشبس صحبت کرد. طبق گزارشها، او و ژنرالهایش مشتاق بودند که درگیری را به سرعت پایان دهند. گزارشها حاکی از آن است که نتانیاهو میخواست از یک جنگ فرسایشی طولانی که اسرائیل نمیتوانست آن را تحمل کند، اجتناب کند و از قبل به دنبال یک استراتژی خروج بود.»
نویسنده سایت کانورسیشن ادعا کرده است: «نکته مهم این است که رژیم ایران دست نخورده باقی ماند. این جنگ به جای تحریک شورش، احساسات ملیگرایانه را برانگیخت. جنبشهای مخالف همچنان دچار شکاف هستند و فاقد یک پلتفرم مشترک یا مشروعیت داخلی هستند. امیدها به یک قیام مردمی که هم توسط ترامپ و هم توسط نتانیاهو ابراز شده بود، بیاساس بود.»
شاید واضحترین برداشت نادرست از سوی رژیم صهیونی و ایالات متحده این باشد که سوریه را به عنوان یک الگو در نظر میگیرند. سقوط بشار اسد در سال ۲۰۲۴ به عنوان یک نقطه عطف مورد استقبال قرار گرفت. {به غلط} برای استراتژیستهای غربی و اسرائیلی، سوریه هم راهی برای تضعیف ایران و هم طرحی از چگونگی تغییر نهایی رژیم ارائه میداد.
سایت کانورسیشن ادامه داد: «در حالی که شبکه منطقهای ایران در طول سال گذشته ضربات قابل توجهی خورده است - حماس منحل شده، حزبالله تضعیف شده، حوثیها تضعیف شده و رژیم اسد سرنگون شده است - تهران دوباره خود را تنظیم کرد. این کشور همکاری نظامی با روسیه و چین را تعمیق بخشید، محمولههای مخفی تسلیحات را تأمین کرد و جاهطلبیهای هستهای خود را تسریع بخشید. با این حال، هم اسرائیل و هم ایران با اطلاعات جدیدی از این ماجرا بیرون آمدند. اسرائیل متوجه شد که دفاع موشکی و تابآوری اقتصادی آن برای جنگ طولانی مدت و چند جبههای ساخته نشده است. در همین حال، ایران بینش ارزشمندی در مورد توان نظامیاش به دست آورد. موشکهای ایرانی خسارات قابل توجهی را در تل آویو ایجاد کردند و به زیرساختهای حیاتی حمله کردند.»
این جنگ نه تنها یک برخورد تسلیحاتی بود، بلکه یک آزمون استرس در لحظه برای عمق استراتژیک هر طرف بود. ایران اکنون ممکن است دکترین خود را بر این اساس تنظیم کند - اولویت دادن به بقا، تحرک و دقت در پیشبینی درگیریهای آینده. این سایت نوشت: «محدودیتهای جغرافیایی و جمعیتی اسرائیل آشکار شده است. اقتصاد پیشرفته آن، که به شدت با بازارهای جهانی در هم تنیده شده، نمیتواند بیثباتی طولانیمدت را تحمل کند. و از همه مهمتر، خسارات ناشی از بمباران ایالات متحده محدودتر از آن چیزی بود که انتظار میرفت. در حالی که واشنگتن در حملات اولیه شرکت کرد، در برابر دخالت بیشتر مقاومت کرد، تا حدی برای جلوگیری از تشدید تنشهای منطقهای گستردهتر و عمدتاً به دلیل عدم تمایل داخلی به جنگ و پتانسیل بالای تورم انرژی، در صورت بستن تنگه هرمز توسط ایران.»
منبع: اطلاعات آنلاین