کودکان امروز در جهانی پرهیاهو بزرگ می‌شوند؛ جهانی مملو از تصاویر، پیام‌ها و دستورها و در این شتاب و ازدحام، آنچه آرام و بی‌صدا به حاشیه رانده شده، داستان‌گویی است.

باشگاه خبرنگاران جوان - کودکان امروز در جهانی پرهیاهو بزرگ می‌شوند؛ جهانی مملو از تصاویر، پیام‌ها و دستورها. در این شتاب و ازدحام، آنچه آرام و بی‌صدا به حاشیه رانده شده، داستان‌گویی است؛ سنتی دیرین که نسل‌های پیشین از طریق آن، معنا، احساس و اخلاق را از دل زندگی به فرزندان منتقل می‌کردند. ما اغلب تصور می‌کنیم تربیت یعنی تکرار پند‌ها و فرمان‌ها. گمان می‌بریم اگر بار‌ها بگوییم دروغ نگو، مهربان باش یا عدالت را رعایت کن، کودک همان می‌شود که می‌خواهیم. اما انسان با نصیحت و دستور رشد نمی‌کند؛ با زیستن معنا بالنده می‌شود و بهترین ابزار برای زیستن معنا، روایت است.

در داستان، کودک شنونده دستور نیست، بلکه شریک تجربه است. او همراه قهرمان می‌ترسد، می‌خندد، شکست می‌خورد و دوباره برمی‌خیزد. وقتی در قصه می‌بیند دروغگو دوستانش را از دست می‌دهد یا انسان شجاع با رنج، اما با عزت پیش می‌رود، این درک در عمق وجودش ریشه می‌دواند، بدون نیاز به نصیحت مستقیم.

کودک از خلال قصه‌ها، خود را در موقعیت‌های گوناگون می‌بیند و تمرین می‌کند تا شیوه زیستن خویش را روایت کند. او در مسیر خیال، کم‌کم «داستان زندگی خود» را می‌سازد؛ روایتی زاده تجربه، احساس و انتخاب. انسان پروژه‌ای است که در مسیر شدن تعریف می‌شود، نه در قالب مفاهیم ثابت. روایت، ابزار همین شدن است: کودک در داستان‌ها می‌بیند شخصیت‌ها تغییر می‌کنند، تصمیم می‌گیرند، می‌لغزند و دوباره می‌ایستند. از این طریق می‌آموزد که خود نیز در حال شدن است، نه موجودی کامل و از پیش‌تعریف‌شده.

داستان، تجربه‌ای عاطفی از مفاهیم انسانی است. در آن، اخلاق در قالب احساس شکل می‌گیرد؛ نه با جملات خشک، بلکه در جریان زندگی. کودک نه‌تنها می‌فهمد چه چیزی درست است، بلکه حس می‌کند چرا درست است. این حس، به رفتاری پایدار تبدیل می‌شود. اگر به گذشته بنگریم، قصه در خانه‌ها و شب‌نشینی‌ها نقشی اساسی داشت. روایت‌ها نه‌فقط برای سرگرمی، بلکه برای معنا دادن به جهان گفته می‌شدند. کودک از آنها می‌آموخت که نیکی همیشه آسان نیست، حقیقت گاهی دردناک است و انسان باید میان سود و وجدان یکی را برگزیند. این آموزش، بی‌دستور و بی‌تحمیل، اما ماندگار بود.

داستان برای کودک فقط سرگرمی نیست؛ راهی برای شناخت خویشتن است. او از طریق روایت، میان تجربه درونی و واقعیت بیرونی پلی می‌سازد. تخیل، پلی میان احساس و عقل؛ میان رؤیا و واقعیت.

انسان تنها در روایت زیسته‌اش فهم‌پذیر است. کودک نیز از همین راه درمی‌یابد که فهمیدن خود یعنی روایت کردن خود در مسیر زندگی؛ یعنی تبدیل تجربه به معنا. قصه، جهان را به زبان ساده برای کودک ترجمه می‌کند. از خلال شخصیت‌ها، او با امید، ترس، فداکاری، حسادت، دوستی و رهایی آشنا می‌شود. هر قصه، تمرینی برای دیدن از چشم دیگری است. کودک می‌آموزد قضاوت نکند و بداند انسان‌ها ترکیبی از ضعف و توانایی‌اند. این فهم، بذر همدلی و درک متقابل را می‌کارد.

قصه‌گویی، نوعی گفت‌و‌گو میان نسل‌هاست. بزرگ‌تر به‌جای امر و نهی، جهان را روایت می‌کند و کودک از خلال تخیل در آن قدم می‌زند. وقتی داستان تمام می‌شود و کودک می‌پرسد: چرا او این کار را کرد؟ یا اگر من جای او بودم چه می‌شد؟، تفکر آغاز می‌شود. او دیگر شنونده نیست؛ اندیشنده است.

اما در جهان امروز که سرعت و تصویر جای تأمل و گفت‌و‌گو را گرفته، قصه‌گویی به حاشیه رفته. بسیاری از والدین و آموزگاران، روایت را به سرگرمی شبانه برای خواباندن کودک تقلیل داده‌اند، نه بیدار کردن اندیشه‌اش. حال آنکه قصه، چراغی برای بیداری درون است. حتی یک داستان کوتاه می‌تواند سال‌ها در ذهن کودک بماند و در لحظه‌ای دشوار، مسیر تصمیمی اخلاقی را روشن کند.

بازگشت به زبان داستان، در روزگار ما نوعی مقاومت فرهنگی است؛ مقاومتی در برابر فراموشی احساس و معنا. هر قصه‌ای که برای کودکی گفته می‌شود، دانه‌ای از فهم و همدلی است که روزی در رفتار او جوانه می‌زند. پیش از آنکه فرزندانمان را با تکرار «بایدها» خسته کنیم، به آنها فرصت دهیم در دنیای خیال، خودشان نیکی را کشف کنند. به‌جای گفتن «خوب باش»، داستانی بگوییم که خوب بودن در آن تجربه شود.

قصه‌گویی، هنری ساده است که انسان را عمیق بار می‌آورد؛ نه نیاز به امکانات دارد و نه برنامه‌ریزی پیچیده – تنها اندکی وقت، صبر و صدایی که با عشق سخن بگوید. کودکانی که با داستان بزرگ می‌شوند، جهان را نه از بیرون، بلکه از درون احساس می‌فهمند. این فهم، همان معرفتی است که انسان را انسانی‌تر می‌کند. داستان، فقط قصه خواب نیست؛ زبان آرام بیدار کردن دل‌هاست.

منبع: ایسنا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار