کافه کتاب/68

محمد‌رضا شمس: نویسنده‌ها غم‌ نان دارند/ نشر کتاب با هزینه مؤلف طبیعی نیست

نویسنده‌ای که غم نان دارد و گاه برای تأمین مخارج زندگی حتی سفارشی کار می‌کند، چطور می‌تواند هزینه نشر کتابش را بدهد. این اتفاق اصلاً طبیعی نیست حتی با کتاب اولی‌ها.

حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان -‌مریم محمدی؛ محمد‌رضا شمس متولد 1336، فعالیت خود را از سال 1358 و با نگارش قصه «خرگوش و رنگین کمان» آغاز کرد. وی تاکنون بیش از 40 کتاب را در حوزه کودک و نوجوان منتشر کرده است. او فیلم‌نامه‌نویس سریال‌های عروسکی هم بوده و کتاب «دیوانه و چاه» او برنده دیپلم از کنگره IBBY آفریقای جنوبی شده است. این اواخر کتاب «قصه‌های سروته» او برگزیده جشنواره ادبی شهید غنی‌پور شد. از دیگر آثار او می‌توان به «خواب و پسرک»، «خانه لک‌لک»، «بادکنک و اسب آبی» و «قصه بهار» و ... اشاره کرد. گفتگوی کوتاه ما با او را می‌خوانید: 

آقای شمس، شما فعالیت نویسندگی را از چه زمانی شروع کردید؟

کودکی نسل من کودکیی جمع و جوری بود، در عین حال شیرین و خاطره‌انگیز. من بچه که بودم تلویزیون و رادیو نبود، همه بچگی من با قصه‌های کودکانه پدر و مادرم می‌گذشت، این بود که قصه‌ها از همان دوران در زندگی من نقش مهمی را بازی کردند، آنها را در حافظه نگه می‌داشتم و برای بچه‌های محل تعریف می‌کردم، در واقع قصه‌گوی محله بودم. تا اینکه در همان دوران نوجوانی با گروه تئاتر مرکز خانواده نازی‌آباد آشنا شدم، وارد این گروه شدم، آقای پرویز پرستویی هم در آن گروه حضور داشتند. این شد که شروع کردم به نمایش‌نویسی و بازی تئاتر و به طور حرفه‌ای‌تر وارد عرصه ادبیات شدم.

اینکه ادبیات کودک و نوجوان را هم شروع کردید، بر می‌گردد به همان قصه‌گوی کودکان بودن در گذشته؟ 

بله، تا حد خیلی زیادی. اما از طرف دیگر همانطور که گفتم من کودکی شیرین و به یاد ماندنی داشتم و همین باعث شده تا قصه‌گویی برای کودکان و نوجوان برای من مهم باشد تا شاید بتونم برای آنها هم کودکی خوبی را بسازم.

نوشتن برای کودک و نوجوان چه مقتضیاتی دارد؟

ادبیات یک مقوله همه‌گیر است، نوشتن برای مخاطبی از کودک و نوجوان گرفته تا بزرگسال سختی‌ها و اصول خاص خود را دارد، اما در ادبیات کودک و نوجوان کمی سخت‌تر است، برای نوشتن داستان‌های کودکانه باید زبان کودکانه را دانست. باید از دید کودک به دنیا و مسئله‌ها نگاه کرد کار درباره کودک کمی تخصصی‌تر است،‌ دایره لغاتی که به کار برده می‌شود، محدود‌تر است. شناخت روحیات و نیازهایی روز یک کودک و نوجوان از الزامات نویسنده این عرصه است.

امروز چقدر این نیازها و روحیات را نویسنده‌ها می‌شناسند؟

اتفاقاً یکی از اصلی‌ترین مسائل در ادبیات کودک و نوجوان ما همین دور بودن نویسنده از دنیای مخاطب است. دنیای کودکانه امروز دنیای سرگرمی‌های متنوع است. دنیایی که از وسایل ارتباطی جمعی و فضای مجازی اشباع شده است. عدم شناخت این فضا امروز در داستان‌های کودکانه دیده می‌شود. متأسفانه معتقدم ادبیات کودک و نوجوان ما به  روز نیست، نویسندگان روحیه و هیجان امروز مخاطب کودک را نمی‌شناسند.

با این اوصاف آیا شما نگاه امروز به ادبیات کودک و نوجوان را نگاه بازاری و تجاری می‌دانید؟

بله متأسفانه معتقدم که این‌طور است. امروز ورود به عرصه ادبیات کودک و نوجوان آسان و سهل‌الوصول پنداشته می‌شود. بدون توجه و بدون شناخت عده‌ای وارد این عرصه می‌شوند و تنها هدف آنها فروش است، ‌اما به محتوای اثر، تأثیر‌گذاری و جذابیت آن توجهی نمی‌شود. از وظایف ادبیات کودک و نوجوان لذت‌بخشی است، ‌سرگرمی‌سازی است. در حالی که ما هنوز در همان پند و اندرز‌دهی مستقیم باقی ماندیم، همین امر باعث می‌شود که کتابها با این تیراژ پایین هم روی دست ناشر باقی بمانند و خواننده نداشته باشند. امروز ادبیات کودک و نوجوان ما بیش از هر چیز خشک و فاقد خلاقیت قصه‌پردازی است.

آیا ممیزی کتاب می‌تواند در این نبود خلاقیت اثر بگذارد؟

بله، متأسفانه ممیزی کتاب و قوانین نامشخص حاکم بر آن باعث نشده تا نویسندگان در ورطه‌ای از خود سانسوری گرفتار شوند و برای اینکه نوشته‌ها‌یشان مشمول ممیزی نشود روبه قصه‌های تکراری می‌آورند و فکر و ذهن خود را محدود می‌کنند. حالا جالب این جاست که این اتفاق برای ناشر هم می‌افتد، یعنی ناشر هم همان اثر نویسنده را ممیزی می‌کند تا بتواند راحت مجوز بگیرد، ببینید دیگر چه باقی می‌ماند از آن کتاب.

آقای شمس در حال حاضر اثری را در دست نگارش یا چاپ دارید؟

کار جدید هست با عنوان «هشت پا» که داستان‌های کوتاه است که به تازگی کانون پرورش فکری آن را چاپ کرده، از طرف دیگر در حال حاضر مشغول نگارش جلد چهارم «هزار‌ و‌ یک» هستم که مربوط به مخاطب نوجوان است. هم چنین قصه‌ای را مبتنی بر داستان حضرت یوسف در دست نگارش دارم.

آقای شمس، اینکه برخی ناشران امروز هزینه چاپ کتاب را از مؤلف می‌گیرند، را چطور ارزیابی می‌کنید؟

این اتفاق را اصلاً اتفاق خوبی نمی‌دانم. حتی برای کتاب اولی‌ها، چرا که به نظرم ناشر، نویسنده و تصویر‌گر یک زنجیره هستند. همه در کنار هم می‌توانند فعالیت کنند. اگر من نویسنده که چند سال از عمرم را می‌گذارم و کتابی را می‌نویسم، هزینه چاپ آن را داشتم، دیگر چه نیازی بود به ناشر. ما نویسنده‌ها غم نان داریم. گاهی حتی کار سفارشی می‌گیریم برای اینکه مخارج زندگی را تأمین کنیم. باید توجه داشت که ناشران، ‌اگر اسم و رسمی پیدا کردند به خاطر بودن کتاب‌هایی از نویسنده‌های بزرگ در ویترین آنهاست، به تبع نویسنده‌ها هم با ناشران کار کردند و با چاپ کتابشان به اعتباری رسیدند. این یک زنجیره است  که اگر به درستی متصل نباشد، اتفاقات خوبی نخواهد افتاد.

امروز شما بزرگترین مشکل نشر کشور را چه می‌دانید؟

این بزرگترین مشکل را امروز من مرتبط می‌دانم با مسئله کتابخوانی. اگر که کتابخوانی در کشور ما رونق بگیرد، نشر ما هم چرخش بهتر می‌چرخد. تیراژ پایین کتاب‌ها، امروز به خاطر همین کتاب نخواندن‌هاست. متأسفانه اهتمام جدی برای رفع این مشکل وجود ندارد. همه در حد یک شعار باقی مانده و راهکار خلاقانه‌ای برای ترویج کتابخوانی ارائه نمی‌شود. به نظرم یک همت ملی برای این کار لازم است. آموزش و پرورش، رسانه ملی، نهادهای هنری و فرهنگی همه مؤثر هستند. تا زمانی که آموزش و پرورش ما امکان دیدار دانش‌آموزان را با نویسنده‌ها ایجاد نکند، تا زمانی‌که رسانه ملی ما تبلیغ بیشتر کتاب را برای نسل جدید در دستور کار خود قرار ندهد و تا زمانی که پدر و مادر‌ها در کنار تبلت، رایانه و سایر ابزارها و امکانات برای فرزندان خود کتاب نخرند، آن اتفاق که باید نمی‌افتد. نسل امروز بیش از هر زمان دیگری درگیر پدیده ارتباطات مجازی است. ارتباطاتی وقت‌گیر و در بیشتر مواقع بی‌هدف. امروز حتی والدین این فرصت قصه‌گویی برای بچه‌ها را از آنها دریغ می‌کنند، با چنین اوصافی چقدر می‌شود امیدوار بود که وضعیت نشر کتاب و کتابخوانی در کشورمان بهبود یابد؟!




انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار