
باشگاه خبرنگاران جوان - بامداد ۱۲ آوریل سال ۱۸۱۲، مردانی که هرروز روی ماشینهای جدید نساجی به کار مشغول بودند در یکی از شهرکهای نساجی انگلستان این بار با تفنگ و چوب و چماغ به سمت کارخانه میرفتند. کارگران معترض که به «لادایتها» (Luddite) شهرت داشتند، شیشههای کارخانه را شکستند و گلولههایی به درون کارخانه تاریک شلیک شد، اما ویلیام کارترایت، مالک کارخانه آماده بود و نه ماشینهای این کارخانه نابود شدند و نه اعتراضاتی که پس از حدود یک سال به خشونت کشیده شده بود توانست مانع از بیکاری گسترده و کاهش حقوق کارکنان یکی از مهمترین صنایع آن زمان انگلستان شود. سرمایهداران با حمایت دولت پس از سرکوب اعتراضاتی که تا ۱۸۱۵ تقریبا فروکش کردند، تعداد بافندگان را از حدود دویست و چهل هزار نفر به شصت هزار نفر (همراه با کاهش شدید حقوق) کاهش دادند؛ تحولی که با فقر، بیکاری و حتی مرگ بسیاری از بافندگان همراه بود.
با اینکه از لادایتها به عنوان مخالفان فناوری یاد میشود، اما برایان مرچنت روزنامه نگار و مولف در کتاب «Blood in the Machine» ریشه اعتراضات صلح آمیز اوایل قرن ۱۹ام را که در نهایت به دلایلی از جمله نبود حمایت سیاسی و اجتماعی با خشونت همراه شدند را، تلاش برای احقاق حقوق کارگران و مبارزه با نابرابری برآمده ماشینهای پرسود توصیف میکند.
دو قرن پس از اعتراض لادایتها، ماشینهای پرسود دیگر دستگاههای مکانیکی با اهرم و چرخدنده نیستند و این بار دیتاسنترهای بزرگ و مدلهای بزرگ زبانی و دیگر شکلهای هوش مصنوعی نه تنها یک صنعت خاص، بلکه تقریبا تمام کارکنان را در همه بخشها هدف قرار دادهاند.
خبر جایگزینی کارکنان با هوش مصنوعی و تعدیل نیروی گسترده به ویژه در بخش فناوری برای شرکتهایی همچون گوگل، متا و مایکروسافت به گوش میرسد. آمازون و والمارت روباتها را به محیط فیزیکی و انبارداری آوردهاند و تسلا و اوبر با خودروهای خودران آیندهای را به تصویر میکشند که دیگر خبری از یک راننده پشت فرمان تاکسیها نیست.
شرایط به گونهای است که گزارشهایی از فورچن و نیویورک تایمز نشان میدهد حتی در ایالات متحده، یکی از بزرگترین مراکز مشاغل فناوری در جهان، فارغالتحصیلان علوم کامپیوتر برای پیدا کردن شغل مناسب به بنبست میخورند و تبعات انقلاب هوش مصنوعی از همین حالا برای کلاهسفیدها ملموس است. اما گزارشها تحولات امروز با عصر لادایتها نه تنها از لحاظ ابزار متفاوت است، بلکه سرعت تغییرات به شدت افزایش یافته است؛ تفاوتی که باعث میشود حتی آنهایی که در مسیر انطباق گام برمیدارند هم گاه از همپایی با تغییرات سریع ناتوان باشند.
اگرچه بسیاری معتقدند که حذف فرصتهای شغلی گذشته با تولد مشاغل بیشتر از دل این تحول انقلابی جبران میشود، اما گزارشی از مکینزی در سال ۲۰۲۴ میگوید فناوریهایی همچون هوش مصنوعی مولد «میتوانند فعالیتهایی که امروز تا ۷۰ درصد از زمان کارکنان را میگیرند، خودکارسازی کنند» و گلدمن ساکس پیش بینی کرده است که حدود ۳۰۰ میلیون فرصت شغلی در سراسر جهان تحت تاثیر هوش مصنوعی در معرض نابودی قرار دارند.
تعدیل گسترده هوش مصنوعی و اعتراضات
اعتراضات لادایتها از یک حقیقت اساسی نشات میگرفت: کارخانههای بافندگی موقعیت اقتصادی و زندگی آنها را در معرض خطر قرار میدادند. این مساله باعث شد تا بافندگان ابتدا به صورت صلحآمیز نسبت به از دست رفتن مشاغل دست به اعتراض بزنند و با وجود قوانین سرکوبگرانه و ممنوعیت اتحادیههای کارگری در انگلستان، صد و سی هزار امضا برای ثبت یک حداقل حقوق به پارلمان انگلستان ارائه شد، اما مجلس عوام در سال ۱۸۰۸ این درخواست را با قاطعیت رد کرد و پس از آن اعتراضها به خیابانها کشیده شدند و در پی سرکوب خشونتبار، در ماه مارس ۱۸۱۲ کارگران یک کارخانه را به آتش کشیدند.
امروز اگرچه خبری از اعتراضهای خشونتبار نیست و دیگر کارخانهای نیست که به عنوان نماد این تحول هدف معترضان قرار گیرد بله دیتاسنترهای پراکندهای که توسط غولهای فناوری ایجاده شدهاند کارخانههای اصلی این تحول به حساب میآیند. اما اعتراضها به طرق مختلف در جریانند. نویسندگان و روزنامهنگاران که یکی از اولین اقشار متاثر از هوش مصنوعی مولد و مدلهای زبانی بودند چندین مرتبه از شرکتهای بزرگ از جمله مایکروسافت، اوپنایآی و متا به دلیل نقض حق نشر آثار خود و استفاده از آنها برای آموزش مدلها بدون پرداخت هزینه، شکایت کردهاند. در یکی از معروفترین موارد، نیویورک تایمز طی شکایتی خواستار پرداخت هزینه استفاده از آثارش برای آموزش و ارائه پاسخ در مدلهای زبانی شده و شکایت خود از مایکروسافت و اوپنایآی را به دادگاه برده است.
با تعدیل نیروی گسترده شرکتهای فناوری، اولین نشانههای اعتراضهای کارگری نیز به چشم میخورند. کارکنان تیکتاک در آلمان که حالا توسط اتحادیه ver.di نمایندگی میشوند، در ماه جولای ۲۰۲۵ پس از اخراج گسترده کارکنان تیم اعتماد و ایمنی این شرکت دست به اعتراض و اعتصاب زدند؛ اعتراضی که پس از اخراج ۱۵۰ نفر از کارکنان این بخش انجام گرفت.
گزارشی از شرکت Challenger, Gray, & Christmas میگوید تنها در ایالات متحده بخش فناوری از تعدیل نیروی ۸۹ هزار نفری خبر داده است و در هفت ما ابتدایی سال ۲۰۲۵ هوش مصنوعی به ۱۰ هزار تعدیل نیرو نسبت داده شده است. طبق بررسیهای این شرکت، از سال ۲۰۲۳ بیش از ۲۷ هزار جایگاه شغلی حوزه فناوری مستقیما در نتیجه فراگیر شدن هوش مصنوعی از دست رفتهاند.
تعدیل نیرو برای کارکنان و بزرگترین موج خلق ثروت برای کارآفرینان و مدیران
یکی از پیامدهای مهمی که باعث اعتراضات گسترده در اوایل قرن ۱۹ام علیه تولید ماشینی در انگلستان شد، نابرابری مشهود در تقسیم ثروت و فواید ماشینی شدن تولید بود. کارآفرینانی که بسیاری از آنها پیش از آن هم از قشر ثروتمند و متمکن بودند به لطف تولید بیشتر و استخدام کمتر، ثروت خود را افزایش دادند و حتی در مواردی کارگرانی که بعدها خود به کارآفرین تبدیل شدند هم پس از افزایش ثروت اعتراض را کنار گذاشتند. این در حالی است که کارگران با بیکاری و حتی کاهش حقوق شدید دست و پنجه نرم میکردند و حتی پیش از پایان اعتراضات و از سالهای ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۰، درآمد آنها بیش از چهل درصد کاهش یافت و در دهه ۱۸۲۰ این روند شدت بیشتری گرفت.
در عصر هوش مصنوعی نیز به نظر شرایط مشابهی را شاهد هستیم، علاوه بر تعدیل نیروی گسترده که در بخش قبلی به آن اشاره کردیم، گزارشی از Dice برای سال ۲۰۲۴ نشان میدهد که بخش زیادی از کارکنان فناوری (۴۷ درصد)، دائم به دنبال شغل جدید میگردند. همچنین براساس این گزارش، بخش بیشتری از متخصصان فناوری هیچ افزایش حقوقی را نسبت به سال گذشته تجربه نکردهاند (۳۹ درصد در سال ۲۰۲۴ در مقایسه با ۳۴ درصد در سال ۲۰۲۳) و تعداد بیشتری حقوقشان کاهش یافته است (۱۶ درصد در سال ۲۰۲۴ در مقایسه با ۱۲ درصد در سال ۲۰۲۳.)
این در حالی است که کارآفرینان هوش مصنوعی و شرکتهای ارائه دهنده آن در حال تجربه بزرگترین موج خلق ثروت در تاریخ بشر هستند. دادههای شرکت تحقیقاتی CB Insight نشان میدهد که تنها در سال جاری دهها میلیاردر جدید از دل صنعت هوش مصنوعی متولد شدهاند و ارزش ۴۹۸ استارتآپ این حوزه در سراسر جهان از یک میلیارد دلار فراتر رفته به طوری که مجموع ارزش آنها حدود ۲.۷ هزار میلیارد دلار است. موج خلق ثروت برای مدیران و کارآفرینان فناوری به گونهای در حال پیشروی است که تنها موفقیت چهار استارتآپ بزرگ هوش مصنوعی، ۱۵ میلیاردر جدید با مجموع دارایی ۳۸ میلیارد دلار را پدید آورده است.
این موج همچنین ارزشگذاری بسیاری از غولهای فناوری از جمله متا، مایکروسافت، گوگل و انویدیا را به شکل خیرهکنندهای افزایش داد؛ این در حالی است که تنها شرکت متا در ماه ژوئن ۲۰۲۵ از برنامهریزی برای اخراج ۳ هزار و ۶۰۰ تن از کارمندان خود خبر داد.
علاه بر سرعت بالای تغییرات، دیگر تفاوت مهم انقلاب هوش مصنوعی با بحران دو قرن پیش لادایتها، تمرکز قدرت در دستان چند بازیگر بزرگ است. اگرچه از راهکارهایی همچون هوش مصنوعی متنباز به عنوان گزینهای برای تمرکززدایی از قدرت غولهای فناوری یاد میشود، اما در حال حاضر شاهد تمرکز کاربران در چند چتبات از جمله ChatGPT اوپنایآی، گرک xAI و چتبات گوگل هستیم؛ به طوری که چتبات اوپنایآی به تنهایی ۷۰۰ میلیون کاربر فعال هفتگی دارد.
علاوه بر این بسیاری از توسعه دهندگان نیز از رابط برنامهنویسی (API) همین شرکتها برای توسعه ابزارهای خود استفاده میکنند و به زیرساخت ابری ارائه دهندگان بزرگی همچون مایکروسافت، گوگل، آمازون و اوراکل وابسته هستند.
راهکارهایی برای کاهش تبعات خودکارسازی در عصر هوش مصنوعی
تجربه تاریخی لادایتها که در نهایت نتوانست به احقاق حقوق کارگران منجر شود و سالها زمان برد تا دولت انگلستان حقوق پایه از جمله بیمه را برای کارکنان الزامی کند، پیام روشنی برای مواجهه با خودکارسازی در عصر حاضر دارد: مقاومت صرف، بدون ابزارهای حقوقی و ساختارمند، سرانجامی ندارد.
همانطور که در قرن نوزدهم نابود کردن ماشینها و آتش زدن کارخانهها نتوانست مانع از تغییر و تبعات منفی برآمده از آن شود، امروز هم از کار انداختن سرورها یا تحریم فناوری هوش مصنوعی راهکار مناسبی برای مقابله با تبعات منفی احتمالی آن به ویژه برای کارکنان نیست. باید مسیر تغییر به سود اکثریت جامعه هدایت شود.
بدون شک یکی از نخستین راهکارها ورود قانونگذاران و دولتها است. دولتها میتوانند مقرراتی را برای الزام ارزیابی اثرات خودکارسازی بر اشتغال، مشابه ارزیابی زیستمحیطی پروژهها، تصویب کنند. برخی کشورها در حال بررسی مالیات موسوم به «مالیات روبات» هستند. بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت، در سال ۲۰۱۷ راهکار مالیات روبات را به عنوان راهکاری برای کاهش سرعت روند خودکارسازی پیشنهاد کرد که براساس آن تا بخشی از سود ناشی از کاهش نیروی انسانی به صندوقهای بیمه بیکاری و آموزش مجدد کارگران اختصاص مییابد.
البته دیگر چهرههای تاثیرگذار در موج اخیر هوش مصنوعی رویکرد متفاوتی دارند. برای مثال ایلان ماسک، از بنیانگذاران اوپنایآی و مالک xAI، معتقد است که خودکارسازی در آینده به نابودی بخش عظیمی از مشاغل منجر میشود و دولتهای جهان باید یک پرداختی پایه را برای تمام مردم در نظر بگیرند که البته این نگاه تا حدی از واقعیت فعلی فاصله دارد و مشخص نیست که منابع مالی این حقوق پایه را چگونه میتوان تامین کرد و آیا مالیات بر شرکتها و فعالان هوش مصنوعی برای این کار کافی است.
سم آلتمن، مدیرعامل اوپنایآی، نیز به تازگی در پادکستی به صورت ضمنی به راهکاری تا حدی شبیه به رویکرد ماسک اشاره کرده است که براساس آن تمام مردم مقدار مشخصی توکن (واحد اندازهگیری ورودی و خروجی مدلهای هوش مصنوعی) دریافت میکنند و اگر مایل به انجام کاری با سهمیه خود نباشند، میتوانند آن را در ازای دریافت پول در اختیار فرد یا شرکت دیگری بگذارند که مایل به خریداری آن است.
با این حال اگر هوش مصنوعی قرار باشد که به عنوان مکمل انسان و نه جایگزین آن وارد عمل شد و در کنار حذف مشاغل به خلق فرصتهای بیشتر منجر شود، به سرمایهگذاری گسترده در آموزش و مهارتآموزی نیاز است. همانطور که پس از انقلاب صنعتی، آموزش خواندن و نوشتن بهسرعت گسترش یافت تا مردم بتوانند با اقتصاد جدید هماهنگ شوند، امروز هم باید مهارتهایی آموزش داده شود که ماشینها هنوز در آنها ضعیفاند: خلاقیت، قضاوت انسانی، مدیریت پیچیدگیهای اجتماعی و اخلاقی.
توسعه و حمایت از مدلهای متنباز و غیرمتمرکز هوش مصنوعی نیز میتواند از تمرکز قدرت در دست چند بازیگر اصلی جلوگیری کند. با گسترش فناوری متنباز، کارگران، کسبوکارهای کوچک و دولتها میتوانند کنترل بیشتری بر این ابزارها داشته باشند. این مدل در صنایع نرمافزاری مانند لینوکس ثابت کرده که میتواند هم پایدار و هم رقابتی باشد.
اتحادیههای کارگری و نهادهای صنفی نیز باید بهروز شوند. اگر لودیتها نتوانستند با ساختارهای صنفی سنتی به تغییرات پاسخ دهند، امروز اتحادیههای فناوری میتوانند با مذاکره برای شروط استفاده از هوش مصنوعی در قراردادهای کاری، نقش حفاظتی مهمی ایفا کنند. از جمله مهمترین نمونههای تلاشهای این چنینی میتوان به اعتراض اتحادیه نویسندگان هالیوود و بازیگران سینما اشاره کرد که در نهایت توانستند استفاده از هوش مصنوعی در تولیدات را محدود یا مشروط کرده و جلوی جایگزینی نویسندگان را بگیرند.
سیاستگذاری بینالمللی نیز بدون شک نقش مهمی در این تحولات خواهد داشت. از آنجایی که هوش مصنوعی محدود به مرزهای جغرافیایی نیست، وضع مقررات سختگیرانه در یک بخش و آزادی بیش از اندازه در دیگر کشورها، به فرار سرمایه و فناوری به سمت کشورهای با محدودیت کمتر منجر میشود. هماهنگی بینالمللی، مشابه توافقات اقلیمی، میتواند به حفظ این تعادل کمک کند.
منبع: وبسایت پیوست